فاطمه نجات مقدمه صدر الدين محمد قوامي شيرازي، ملقب به صدرالمتألهين و مشهور به ملاصدرا، حكيم، متفكر و عارف بلند پايه ايراني است كه در قرن دهم تا يازدهم هجري قمري ميزيسته است. او را بزرگترين فيلسوف در همه ادوار فرهنگ اسلامي ميدانند. وي تعليمات حكمت "اشراق" و "مشاء" و آراي عارفاني بزرگ چون محيالدين عربي و صدرالدين قونوي را بر پايههاي برهاني استوار كرد و با ابتكار و تأسيس اصول نويني در فلسفه، مكتب "حكمت متعاليه" را بنيان نهاد كه يكي از اصول ابتكاري آن مسأله حركت جوهري است.
نظريه حركت جوهري براي اولين بار دو عنصر اساسي را وارد تفكر اسلامي ميكند:
1) تاريخ مندي هستي2) جوش و خروش دروني در عين آرامش بيروني؛ اين نظريه ميگويد: هستيهاي مادي، تاريخ مندند و جهان موجودي نيست كه در زمان باشد بلكه زمان است كه در جهان است؛ چرا كه زمان مندي عين هويت و شيوه هستي موجودات مادي است. از آن طرف، آرامش ظاهري سرپوشي بر جنب و جوش دروني است. اصالت با ناآراميها و نوپديديهاست و آرامشها و سكونها جلوههايي فريبنده و خطا انگيزند.هر موجود مادي، در اثر تحول دروني، هر لحظه هويت نويني مييابد كه با هويت پيشين آن تفاوت دارد. اين تفاوت نه تفاوتي زماني بلكه اختلافي وجودي است؛ به عبارت ديگر هر موجودي در هر لحظه، موجوديت پيشين خود را زير پا مينهد نه پشت سر. اين نوپديدي و تجدد هويت، در عين همه جايي و همگاني بودنش ، دو نمود بارز و مشهود دارد: يكي دگرگونيهاي فيزيكي و شيميايي و ديگري وقتي است كه حركت جوهري موجود مادي را ياري ميكند تا به آستانه جهان مفارقات برسد و هويتي روحاني بيابد و همنشين موجودي مجرد گردد و چنين است كه با نردبان حركت جوهري، ماده ميتواند به عالم معنا صعود نمايد، از جهان شهود پا به جهان غيب بگذارد و از طبيعت سر به ماوراي طبيعت بكشد.نظريه حركت جوهري بحق شايسته لقب يك نظريه جامع و وحدت بخش است كه طبيعت و ماوراي طبيعت، غيب و شهود، آغاز و انجام، روح و بدن، حركت و تكامل و آفرينش و حيات همه را يكجا و براساس يك بينش نوين تفسير ميكند و از همه اينها تصويري طبيعي و دلپذير به دست ميدهد. براي يك موحد آگاه بعد از تبيين حركت جوهري، اين مسائل اموري پراكنده نيست كه بايد آنها را جدا جدا، از روي تعبد و يا با تكلف بسيار پذيرد بلكه با پذيرفتن اصل اصيل حركت جوهري، اينها ميوههاي شيرين و حيات بخش اين درخت ثمر خيزند كه يكي پس از ديگري ميرسند. حركت جوهري در ايجاد يك جهانبيني همه جانبه و وسيع، نقش بسيار بزرگي را ايفا ميكند.موجود ممكن به دو قسم تقسيم ميشود: 1ـ جوهر 2ـ عرض در تعريف جوهر گفتهاند: "ماهية اذا و جدت في الخارج كانت لا في الموضوع". درباره انواع جواهر مادي و مجرد، اختلافاتي در ميان فلاسفه وجود دارد: پيروان مشايين، جوهر را به پنج قسم، تقسيم كردهاند: جوهر عقلاني، جوهر نفساني، جوهر جسماني، مادّه و صورت.اما در تعريف عرض گفتهاند: "العرض هو الماهية التي اذا وجدت في الخارج كانت في موضوع" در مورد اقسام اعراض نيز اختلاف نظرهايي وجود دارد. ارسطو اقسام عرض را نُه دانسته است كه عبارتند از كم و كيف و... و بيشتر حكماي اسلام نيز از او تبعيت كردهاند.فلاسفه پيشين، حركت در جوهر را جايز نميدانستند و تنها از بعضي از فلاسفه يونان باستان، سخناني نقل شده كه قابل تطبيق بر حركت در جوهر ميباشد. در ميان فلاسفه اسلامي، مرحوم صدرالمتألهين حركت در جوهر را تصحيح و دلايل متعددي بر وجود آن، اقامه كرد و از زمان وي مسأله حركت جوهريّه در ميان فلاسفه اسلامي شهرت يافت.تاريخچه مختصري از حركت قبل از اثبات حركت جوهري ملاصدرااين قاعده كه نيازمند بودن هر موجود متحرك را به يك محرك اثبات ميكند، از جمله مطالبي است كه بدون هيچ گونه ترديد بايد آن را به ارسطو نسبت داد.