يكي از راههاي شناخت هر موضوعي، شناسايي ضد و مقابل آن است، جمله معروف «تعرف الاشياء باضدادها» گوياي همين حقيقت است. براي بررسي و فهم حقيقت اسلام و عمق تأثير آن در محيط جزيرة العرب و دنياي آن روز شناخت محيط جاهلي و روابط حاكم بر آن و روحيات اعراب جاهلي، ضروري است. قوم عرب، تيره خاصي از اقوام سامي است كه در محور هلال خصيب و سرزمين جزيرة العرب سكونت گزيدهاند. اين اقوام علاوه بر مشتركات نژادي، رنگي، در به كار بردن زبان و قواعد نحوي، مشترك مي باشند.مهمترين اين ويژگيها، وجود بسياري از كلمههاي مشترك است كه اساس جملهبندي آنها، از فعل ماضي تشكيل يافته و اصول كلمات از سه حرف (ثلاثي) شكل گرفته و فعل اصل جمله و اسم و ضمير تابع آن است. اين زبانها بجز دو صيغه تانيث و تذكير، صيغه سوّم (خنثي. در انگليسي NEUTER GEMDER) ندارند و غالباً الفاظ طبيعي به مانند زمين و آسمان، بادها، و الفاظ جسم انسان و كلماتي كه دلالت بر «خويشاوندي خوني» دارند، به كار مي برند. البتّه تقارب و تشابه لغوي، تنها عامل اشتراك نيست، بلكه اين تقارب و تشابه در نظامهاي اجتماعي متشابه، اعتقاد مذهبي، خيالپردازي و قوّت و صلابت شعور فردي و قساوت انساني، ديده مي شود.محيط زيستي قوم عرب، فاقد زيباييهاي طبيعي بوده و بيشتر كوه و صخره و شنزار و خشك و قفر مي باشد و به تعبير قرآن كريم «وادي غير ذي زرع» است. طبيعي است كه محيط خشك و قفر تأثير اساسي در شكل گيري جسمي و خصوصيات روحي و ارزشهاي خاص اجتماعي آن قوم داشته است.