وضع ديني عرب - فعالیت آموزشی در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فعالیت آموزشی در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) - نسخه متنی

سید محمد ثقفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وضع ديني عرب

دراين محيط انواع بت پرستي رواج داشت و راجع به دين و مذهب يا خداوند و يا اسرار جهان و مفاهيم عاليه فلسفي، علمي و انساني، افكار كودكانه و سطحي داشتند، مذهب اكثريت قاطع بت پرستي، توتميسم و آنيميسم وامثال آن يعني مذاهب بدوي بود و با آن‌ كه‌ اديان يهودي و مسيحي و زردشتي و صابئين در بعضي قسمتها نفوذ كرده بودند، امّا آنها هم رنگ اصلي خود را باخته و به رنگ محيط جزيره درآمده بودند.

كاهن و عرّاف دو شخصيّت‌ با نفوذ جامعه عرب به حساب مي آمدند. كه يكي با غيب گويي و فال بيني، عالِم قلمداد مي شد و ديگري با فراست و تيزبيني جاهلانه و احمقانه، آينده‌نگر تلقي مي‌گرديد.

در اين محيط، از علم و دانش اثري نبود و براي آموزش و يادگيري چندان حركتي ديده نمي شد. بلاذري در فتوح البلدان، از هفده نفر نام مي برد كه خواندن و نوشتن را مي دانستند و حتّي عده‌اي از زنان نيز در دوره جاهلي نوشتن را ياد گرفته بودند، امّا با اين كه افراد انگشت شماري با معلومات ابتدايي آشنا بودند. به نظر نمي رسيد كه اين حركت بتواند فراگير و همگاني گردد، تنها معلوماتي كه در اين محيط به حسب مقتضاي طبيعت آن شايع بود، علم اَنواء (نجوم) و شناخت نزول باران بود يعني عربها مي دانستند كه چه موقع باران خواهد آمد و طلوع كدام ستاره، كدام حُكم نجومي را به دنبال دارد و بيشتر هم، احكام نجومي و سعد و نحس و خير و شرّ را به آنها نسبت مي دادند.

علم ديگري كه مقداري عموميّت داشت «علم انساب» بود كه داننده‌اش را‌ علّامه مي ناميدند. آن هم بر حسب آن كه، عرب به نسب قبايل خود، اهميّت فراوان مي داد و از همين رو «نسبشناسي» عِلم به حساب مي آمد.

گاهي نيز نقل مي شود كه حارث بن كَلده به سبب مراوده‌‌اي كه با جنديشاپور داشته، از بيطاري سر در مي آورده و اجمالي هم از افسانه‌هاي داستاني ايران باستان: رستم و زوال و رودابه و امثال آن به گوشش خورده بود.

خلاصه در اين محيط، مردم به تمام معنا امّي و فاقد هرگونه درايت عقلاني و هدايت رحماني بودند و از شرايع آسماني و الهامهاي رباني بكلّي محروم بودند.

لذا جا داشت كه از غيب دستي بيرون آيد و كاري بكند و خداوند پيامبري بفرستد كه همچون چراغ نوراني، روشنايي بخشد و مردم را به سوي حق و پرستش خداي واحد، دعوت كند و بيداري وجدانها و عقلها و مكارم اخلاق و فضيلتها را زنده سازد. و از اين مردم عقب مانده و جاهل، رستاخيزي بپا كند چنان چه از قومي پراكنده «امّت واحده» را به وجود آورد.

آري اين پيامبر، محمد (ص) بود كه خداوند او را به عنوان هدايتگر و معلّم، مبعوث كرده بود كه اعراب را از پرتگاه آتش «شفا حفرة من النار» برهاند واز گروهي دزد و غارتگر و و حشي، امّتي درستگار و امين پديد آورد.

/ 16