حج عامل تزكيه و تعادل رواني، فكري و عاطفي
«ولي كساني كه ايمان آورده اند، به خدا محبت بيشتري دارند».14 «بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالي كه گرد آورده ايد و تجارتي كه از كسادش بيمناكيد و سراهايي را كه خوش مي داريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وي دوست داشتني تر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را «به اجرا در» آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمايي نمي كند».15 اسلام به انسان ـ چه به معناي فردي و چه به معناي اجتماعي آن ـ با اين ديد مي نگرد كه هميشه به مجموعه اي از روابط و موقعيت هاي اجتماعي كه او را در ميان گرفته است، وابسته است; چرا كه انسان موجودي مطلق و فراتر از نظام مادّي و علتّ ها و عوامل عيني و واقعي نيست ليكن او مي تواند از جبر طبيعي، وراثت، تاريخ و جامعه بهره برداري كند و اداره كننده دنياي مادّي باشد; يعني بر جهان هستي حكم براند و اين مسير علمي، از خاك تا خدا را طي كند و در اين مسير است كه مي توان فلسفه ساختن ذات انسان و جهت و فلسفه آن را پيدا كرد. ساختن ذات در اسلام به معناي «رياضت منفي» نيست بلكه به معناي «تربيت مثبت» است.16 حج به عنوان شيوه اي فردي و اجتماعي مي خواهد وضعيت انسان مسلمان را از يك پديده منفي ـ كه محصول مشكلات خانوادگي و يا طبقاتي و ديگر روابط مختلف اجتماعي است ـ به يك پديده مثبت مبدل سازد كه مي تواند با الهام گرفتن از عقيده توحيديش و بنيادهاي مختلف توحيدي كه اداره تكامل يافته اي را تشكيل مي دهد، اين وضعيت را فراگيرد و آن را پشت سرگذارد. با اين معنا، حج در فرايند ساختن ذات مسلمان، موقعيت برجسته اي دارد; زيرا از اهداف مشخص و ابزار تاريخي مشخص برخوردار است. بنابراين، حج مي خواهد روابط و كارهاي مشخصي را تثبيت كند كه از حدود روابط و كارهاي شخص مسلمان در يك جامعه و محيط معين فراتر برود. به عنوان مثال وقتي كه انسان مسلمان تصميم مي گيرد كه فريضه حج را انجام دهد، در حقيقت در مسيري گام نهاده است كه بايد آگانه به يك سري مقررات عمل كند. اين مقررات از به اجرا گذاشتن شرايط حج و بايسته هاي آن از قبيل پرداختن خمس و زكات و مراقبت هوشيارانه از رفتارش آغاز مي شود; زيرا وي از سوي خودش و جامعه اي كه او را در برگرفته است، وجدانش را مراقب قرار مي دهد و اين حالت جديد، در لحظه اي كه وي راهي حج مي شود، در اثناي حج و در مراحل بعدي كه تا پايان عمر17و در تمامي روابطش با مردم كشيده مي شود، به او دست مي دهد. اين تصميم آگاهانه اداي حج، مستلزم مجموعه كارهايي آگاهانه در مراحل مختلف حج است. سفر و خستگي ها و دوري از خانواده و اجتماعي كه انسان مسلمان در آن قرار دارد، حالت جديدي در وي ايجاد مي كند:
او از فشار سختي هاي موجود رها مي شود و به عمليات آزاديبخش مي پردازد و در هنگام رويارويي با پرستش بت هاي مختلف; همچون قدرت، ثروت و مقام، بندگي خويش به خدا را در جايگاه نخست قرار مي دهد. به عنوان نمونه در هنگام احرام، لباسش را بيرون مي آورد و همانند ديگر حاجيان جامه محلي و گروهي خويش را كنار مي گذارد. بيرون آوردن جامه در اين جا داراي مفهوم نمادين است و تأكيد مي كند كه شخص حاجي بايد امتيازهاي حكومتي و يا مالي را ـ كه اين جامه نشان گر آن است ـ كنار بگذارد و تنها به وابستگي اش به خدا و برابري كاملش با ساير مسلمانان پاي فشارد. همچنين خودداري حاجي از مقداري از نيازهاي رواني و بيولوژيكي (آميزش و ازدواج) مفاهيمي چون تعادل، توانايي تحمل محروميت و توانايي بر فداكاري و ايثار را در ذهن فرد مسلمان جاي مي دهد و اراده و تن را در برابر نيازهاي مختلف مادّي و رواني مقاوم مي سازد; يعني وي بر شيوه اي تربيتي فردي و اجتماعي بر وفق قانون توحيدي پاي مي فشارد و عمل مي كند و مي تواند حالت نا به هنجاري را كه انسان در برابر نيازمندي ها و دارايي هاي گوناگونش در آن به سر مي برد، پشت سرگذارد. در حج، نيروهاي عاطفي به هنجار نسبت به ديگران رشد مي كند و ثابت مي شود كه انسان مي تواند عواطف فردي خويش را زيرپاگذاشته، آن را نثار جامعه كند و اين آثار حج، همان مفاهيم و پيام هاي داستان ابراهيم خليل و همسرش مي باشد و نيز پيامد تجربه اي است كه اين دو بزرگوار در مراحل مختلف هجرت به سوي اين مكان دور (مكه) در سعي هاجر براي به دست آوردن آب و در تصميم ابراهيم بر سر بريدن فرزندش اسماعيل، انجام دادند.