مقدمه - تبرک و استشفا به زمزم (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تبرک و استشفا به زمزم (3) - نسخه متنی

محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه

چشمه زمزم جوشيده از منبع فيض ربوبي است و به اين جهت بر آب هاي ديگر دنيا برتري دارد. چنانكه اميرمؤمنان(ع) فرمود: «ماءُ زَمْزَم خَيْر ماءٍ عَلي وَجْهِ الْأَرْض» 1

از اين رو تبرّك جستن و استشفا از آن، براي دردهاي جسمي و روحي، از سنّت هاي حسنه اي است كه از ديرباز مورد توجّه بوده و تجربه شده است. از برخي روايات تاريخي استفاده مي شود كه آثار و بركات زمزم، قبل از اسلام و در ميان ساير ملل نيز مورد توجّه و عنايت بوده است. فاكهي در «اخبار مكّه» از مجاهد نقل كرده كه گفت: «به سرزمين روم رفتيم، در آنجا راهبي بود كه در شب ما را منزل داد. او از ما پرسيد: آيا در ميان شما كسي هست كه از شهر مكّه آمده باشد؟ در پاسخش گفتم: آري. گفت: آيا ميداني ميان زمزم و حجر چه مقدار فاصله است؟ گفتم: نمي دانم، مگر اينكه از روي حدس و تخمين بگويم. گفت: امّا من مي دانم، آب زمزم از زير حجر جاري است و اگر نزد من يك تشت از آن آب باشد، دوست تر دارم تا اينكه تشتي پر از طلا داشته باشم.»2

فاكهي همچنين از قول يكي از اسراي مسلمان كه در سرزمين روم اسير شده بود نقل مي كند كه گفت: «مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسيد: از كدام شهري؟ پاسخ دادم: از شهر مكّه هستم! گفت: آيا ((هزمة جبريل» را مي شناسي؟ گفتم: آري. پرسيد: آيا «برّه» را مي شناسي؟ پاسخ دادم: آري. گفت: آيا نام ديگري براي آن به ياد داري؟ گفتم: آري، امروزه به «زمزم» شهره است. اين اسير مسلمان مي افزايد: آنگاه پادشاه از بركات زمزم سخن گفت و افزود: حال كه چنين گويي، ما در كتاب هايمان خوانده ايم كه اگر كسي به مقدار سه كف از آن آب بر سر بريزد، هرگز خوار و ذليل نگردد.))3

ازرقي نيز از قول وهب بن منبّه آورده است كه در كتب پيشين از خواص زمزم سخن گفته شده و افزوده است: سوگند به آنكه جان وهب به دست اوست، هر آنكه از زمزم سير بنوشد درد از او برطرف گردد و شفا يابد. و نظير آن را از قول كعب الأحبار و كتب پيشين نيز آورده است.4

/ 15