نويسنده كتاب پيشگفته دو مورد از مشاهدات شخصي خود را آورده كه به ذكر يك مورد آن بسنده مي كنيم. او مي نويسد: «... دو مين مورد، تجربه شخصي است كه يك خانم اهل مغرب در كتاب خود به نام ((خدا را فراموش نكن» آورده و مجله عربي در شماره 147 و نيز «المسلمون» (در شماره 24 خود در مور خ 25 شو ال 1405ه مطابق با6/12/1985م.) منتشر كرده است. «دكتر مهدي بن عبود» در مقدّمه اين كتاب مي نويسد: اين پديده پزشكي دل ها را انبساط مي دهد و ديده ها را نور مي بخشد; براي آنان كه عقل سالم و انديشه معتدل دارند و در گذشته نمونه هايي داشته و در آينده نيز خواهند داشت. در حقيقت انسان در گنجينه وجود خويش داراي قدرت حياتي و روحي است كه به واسطه آن از عالم غيب كه در قبضه قدرت الهي است مدد مي گيرد و جهان غيب از عالم طبيعت گسترده تر است. امّا اصل داستان اينگونه است كه: خانم «ليلي حلو» به شدّت بيمار شد و پزشكان در معالجه او درمانده شدند و داروها نتوانست آلام او را تخفيف دهد. تشخيص پزشكي در پاريس اين خبر وحشتناك را به بيمار داد كه با كمال تأسّف سرطان در تمام سينه اش چنگال افكنده و بيش از سه ماه زنده نخواهد بود و اين سرطان لعنتي علاج ندارد! خانم ليلي حلو باشنيدن اين خبر، از زندگي نااميد شد و خود را براي وداع با اقوام و انتظار مرگ مهيّا ساخت.