حضرت امير ـ عليه السلام ـ در خطبه اول، درباره فريضه حج مي فرمايد:«و فرض عليكم حج بيته الحرام الذي جعله قبلة لِلأنام، يَرِدونه ورود الأنعام، و يألهون اليه وُلُوه الحَمام، و جعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته، و اذعانهم لعزته و اختار من خلقه سُمّاعاً اجابوا اليه دعوته و صدّقوا كلمته و وقفوا مواقف انبيائه و تشبهوا بملائكته المطيفين بعرشه و يُحرزون الارباح في متجر عبادته و يتبادرون عنده موعد مغفرته جعله سبحانه و تعالي للاسلام علماً و للعائذين حرماً، فرض حجَّهُ و اوجب حَقَّه و كتب عليكم وِفادته، فقال سبحانه: «ولله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلاً و من كفر فان الله غني عن العالمين».يعني: خداوند حج خانه حرام خود را بر شما لازم كرد، همان خانه اي كه آن را قبله مردم قرار داد، كه نظير تشنه كامان وارد آن مي شوند، و همانند كبوتران به آن پناه مي برند، خداوند سبحان كعبه را نشانه فروتني بشر در برابر بزرگي خود و اعتراف به عزّت خويش قرار داد، و از ميان آفريدگان خودشنواياني (حرف شنو) را برگزيد كه دعوت او را اجابت نموده اند، و سخن او را تصديق كرده اند، و در جاهايي كه انبياء ايستاده اند قرار گرفتند، همانند فرشتگان كه به دور عرش مي گردند، (اجابت كنندگان دعوت حق) سودهاي فراواني در اين تجارخانه عبادي مي برند، و براي رسيدن به وعده آمرزش نزد خداوند مي شتابند. خداوند آن را (خانه خود را) پرچمي براي اسلام و حرم امني براي پناهندگان به آن قرار داد، انجام حج را لازم كرد، و رفتن به سوي آن را بر شما حتمي قرار داد.در خطبه 110 (يكصد و دهم) مي فرمايد:«ان افضل ما توسل به المتوسلون الي اللّه سبحانه و تعالي الإيمان به و برسوله و الجهاد في سبيله... و حج البيت و اعتماره فانهما يَنْفِيان الفقر و يرخصان الذنب...».«بهترين و با ارزش ترين وسيله اي كه سالكان حق براي رسيدن به خدا، از آن بهره مي برند; عبارت است از ايمان به او، به پيامبرش و جهاد در راه او... و زيارت خانه او به صورت حج و عمره، همانا حج و عمره فقر را از ميان برمي دارند و گناه را مي ريزند.»در اواسط خطبه قاصعه كه ناظر به ايجاد تواضع و فروتني و فروريختن استكبار است، مي فرمايد:«الا ترون انّ اللّه سبحانه اختبر الأولين من لدن آدم ـ صلوات اللّه عليه ـ الي الآخرين من هذا العالم بأحجار لاتضر ولاتنفع ولاتُبصِر ولاتَسمع، فجعلها بيته الحرام الذي جعله للناس قياماً. ثم وضعه بِاَوْعَرِ بقاع الارض حجراً، واقلّ نتائق الدنيا مدراً، واضيق بطون الأودية قُطراً. بين جبال خَشِنَة و رمال دَمِثة و عيون وَشِلة و قري منقطعة، لايزكو بها خُفٌّ ولاحافر ولاظلف.ثم امر آدم ـ عليه السلام ـ و ولده ان يثنوا اعطافهم نحوه، فصار مثابة لمنتجع اسفارهم، و غاية لملقي رحالهم. تهوي اليه ثمار الافئدة من مفاوز قفار سحيقة، و مهاوي فجاج عميقة، و جزائر بحار منقطعة، حتي يهزّوا مناكبهم ذللاً يهلّلون لله حوله، و يرملون علي اقدامهم شُعْثاً غُبْراً له.قد نبذوا السرابيل وراء ظهورهم، و شوّهوا باعفاء الشعور محاسن خلقهم، ابتلاء عظيماً، و امتحاناً شديداً، و اختباراً مبيناً، و تمحيصاً بليغاً، جعله الله سبباً لرحمته، و وصلة الي جنّته.و لو اراد سبحانه ان يضع بيته الحرام و مشاعره العظام بين جنّات و انهار و سهل و قرار، جمّ الاشجار داني الثمار، ملتفّ البُني، متصل القري، بين برّة سمراء، و روضة خضراء، و ارياف مُحدقة، و عراص مغدقة، و رياض ناضرة، و طرق عامرة، لكان قد صغر قدر الجزاء علي حسب ضعف البلاء.و لو كان الإساس المحمول عليها و الاحجار المرفوع بها، بين زمرّدة خضراء، و ياقوتة حمراء، ونور و ضياء، لخفف ذلك مصارعة الشك في الصدور، ولوضع مجاهدة ابليس عن القلوب، و لنفي معتلج الريب من الناس، و لكن الله يختبر عباده بانواع الشدائد، و يتعبدهم بانواع المَجاهِدِ، ويبتليهِمْ بضروب المكاره، اخراجاً للتكبّر من قلوبهم، و اسكاناً للتذلل في نفوسهم، و ليجعل ذلكابواباً فُتُحاً الي فضله، و اسباباً ذللاً لعفوه».37يعني: مگر نمي بينيد خداوند گذشته ها و آينده هاي بشري را با سنگ هايي كه نه زيانمندند و نه سودمند و نه بينا و نه شنوا آزمايش كرد، اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داد، و آن را مايه استواري مردم ساخت، سپس آن را در پر سنگلاخ ترين مكان ها و بي گياه ترين منطقه زمين، و كم فاصله ترين درّه ها قرار داد، در ميان كوه هاي ستبر، شن هاي فراوان، چشمه هاي كم آب، آبادي هاي گسسته از هم، كه نه شتر و نه اسب و گاو و گوسفند در آن فربه نمي شوند، سپس آدم ـ عليه السلام ـ و فرزندانش را دستور داد كه به آن سمت گرايش نمايند، پس خانه خدا مركز تجمع و مقصود پاياني سفرهاي آنان شد، تا افراد از ژرفاي دل با شتاب از بين بيابان هاي دور و از درون درّه هاي عميق و جزيره هاي درياهاي پراكنده و گسسته به آن روي آورند، تا به هنگام سَعْي نشانه هاي خود را بجنبانند، و لااله الا الله گويان اطراف خانه خدا طواف نمايند، و با موهاي آشفته و بدن هاي پر گرد و غبار با پاهاي خود به سرعت حركت كنـنـد، لبـاس هايي كه نشانه شخصيت است دور انداخته و با اصلاح نكردن موها قيافه هاي خود را نازيبا كنند، اين آزموني بزرگ، امتحاني شديد، و آزمايشي روشن، و پاكسازي و ناخالص زدايي رسايي است كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد، اگر خداوند خانه محترمش و محل هاي انجام مناسك حج را در بين بوستان ها و نهرها و سرزمين هاي پردرخت و پرثمر، مناطقي آباد و داراي خانه و كاخ هاي بسيار و آبادي هاي به هم پيوسته، در ميان گندمـزارهـا و بـاغ هاي خرم و پر گل و گياه، در ميان بستان هاي زيبا و پرطراوت و پرآب، در وسط باغستاني بهجت زا، و جاده هاي آباد قرار مي داد به همان نسبت كه آزمايش ساده تر بود پاداش نيز كمتر بود...در جاي ديگري از نهج البلاغه هنگام وصيت به حسنين ـ عليهما السلام ـ و به عموم مردم پس از آسيب ديدنش توسط ابن ملجم مرادي ملعون مي فرمايد:«واللّه اللّه في بيت ربّكم، لاتخلّوه ما بقيتم فانّه ان ترك لم تناظروا».38«خدا را، خدا را درباره خانه خدايتان در نظر بگيريد، تا زنده هستيد آن را ترك نكنيد; زيرا چنانچه كعبه ترك شود، شما مهلت داده نمي شويد.»در نامه اي براي فرماندار خود در مكه به نام عبدالله بن عباس نوشتند: «اما بعد فاقم للناس الحج و ذكّرهم بايام الله و اجلس لهم العصرَيْنِ، فَاَفْتِ المستفتي، وعلّم الجاهل، و ذاكر العالم. ولايكن لك الي الناس سفيرٌ الالسانك ولاحاجب الا وجهك... و مُرْ اَهْلَ مكة الا يأخذوا من ساكن اجراً، فان اللّه سبحانه يقول: «سواء العاكف فيه و الباد» فالعاكف: المقيم به، والبادي: الذي يحج اليه من غير اهله. وفقنا الله و اياكم لمحابّه والسلام».39«حج را براي مردم بپادار و آنها را به روزهاي خدايي يادآور باش. و تنها با زبان خود، مردم را دعوت كن (بدون واسطه) و جز خودت نگهباني براي خود نداشته باش (تا مردم بتوانند مستقيم وآزادانه با تو حرف بزنند)... و به اهل مكه بگو هيچ گونه اجر و مزدي از ساكنان (زائران) نگيرند; زيرا خداوند سبحان مي فرمايد: عاكف و بادي در آن برابر و يكسانند و مراد از «عاكف» همان اهل مكه و مراد از «باد» غير اهل مكه هستند كه به زيارت مي آيند. خداوند شما و ما را به دوست داشتني هايش (اعمال صالح) موفق بدارد، والسلام.»