گرچه تحريف لفظى حديث يا روايتى, خود به خود, امرى مذموم و نكوهيده است؛ امّا بى ترديد, خطر تحريف معنوى, به مراتبْ بيشتر از تحريف لفظى است. تحريف معنوى آن است كه در الفاظ و عبارات حديث, زيادت و نقصانى پديد نيايد؛ امّا آن روايت, به گونه اى توجيه و تفسير شود كه درست بر خلاف معناى اوّلى و بر ضد ديدگاه گوينده اش باشد. [30] از آن جا كه اشاره به همه موارد اين بخش, از حوصله اين مقالْ بيرون است, تنها به يك نمونه بارز آن ـ كه ضمناً بيان كننده پليدى و خباثت روح ناپاك معاويه هم هست ـ از زبان استاد شهيد مرتضى مطهرى بسنده مى كنيم: در روزى كه مسجد مدينه را بنا مى كردند, عمّار ياسر, فوق العاده تلاشِ صادقانه مى كرد. نقل كرده اند و از نقل هاى مسلّم است كه پيامبر اكرم فرمود: «يا عمار! تقتلك الفئةُ الباغية؛ [31] اى عمّار!تو را آن دسته اى مى كُشند كه سركش اند». اشاره به آيه قرآن است كه اگر دو دسته از مسلمانان با يكديگر جنگيدند و يك دسته سركشى كرد, شما به نفع آن دسته ديگر, عليه دسته سركش وارد شويد و اصلاح كنيد. اين جمله را كه پيامبر اكرم درباره عمّار فرمود, شخصيت بزرگى به او داد. لهذا, عمّار كه در صفّين در خدمت اميرالمؤمنين بود, وزنه بزرگى در لشكر على(ع) شمرده مى شد…. روزى كه عمّار به دست اصحاب معاويه در لشكر اميرالمؤمنين كشته شد, ناگهان فرياد از همه جا بلند شد كه حديث پيغمبر[ص] صادق آمد. بهترين دليل براى اين كه معاويه و يارانش بر باطل اند, اين است كه اينها قاتل عمّار هستند و پيغمبر اكرم در گذشته خبر داد كه: «يا عمّار! تقتلك الفئة الباغية…». اين قضيه, تزلزلى در لشكر معاويه ايجاد كرد. معاويه كه هميشه با حيله و نيرنگْ كار خود را پيش مى برد, در اين جا [با مشاورت پير مكّار عرب, عمرو بن عاص] [32] دست به يك تحريف معنوى زد؛ [33] چون نمى شد انكار كرد و گفت پيغمبر[ص] درباره عمّار, چنين چيزى نگفته است؛ زيرا اقلاًّ شايد پانصد نفر در آن جا بودند كه شهادت مى دادند كه ما اين جمله را از پيغمبر[ص] شنيديم و يا از كسى شنيديم كه او از پيامبر[ص] شنيده بود. [34] از اين رو, معاويه كه خود را با انبوه اعتراض هاى سپاهيانش از هر سو مواجه ديد, دستور داد در بين سپاهش اين چنين شايع كنند كه درست است پيامبر(ص) فرمود: «عمّار را آن طايفه سركش مى كُشند»؛ ولى عمّار را ما نكشتيم؛ عمّار را على كشت كه او را به اين جا آورد و موجبات كشته شدنش را فراهم كرد! [35] اين جا بود كه على(ع) پس از شنيدن تحريف معاويه فرمود: پس بايد قاتل حمزه سيدالشهدا هم, العياذ باللّه, پيامبر(ص) باشد؛ زيرا آن حضرتْ ايشان را به جنگ آورد. [36] امّا توجيه و تفسير ناجوانمردانه معاويه, آن چنان در روحيه و افكار عامّه اثر گذاشت كه به تعبير ابن كثير: «جملگى از چادرها و خيمه هاى خود بيرون مى شدند و مى گفتند: عمّار را آن كس كشت كه به جنگ آورد» [37] و به قول مسعودى: «در اثناى جنگ, مردم, عقل خود را تسليم معاويه كردند و گفتار عمرو عاص را كه مى گفت: چون على, عماربن ياسر را به جنگ آورده, پس على(ع) قاتل اوست, پذيرفتند» [38] و بدين سان, يك بار ديگر, معاويه توانست خود را از خطرى حتمى نجات دهد و عامل رهايى او اين بار, تحريف معنوى حديث پيامبر(ص) بود. [39] ذكر اين نكته ضرورى است كه ـ چنانچه اشاره شد ـ روايت مذكور, از معدود روايات نزديك به تواتر است كه شيعه و سنّى, آن را از پيامبر(ص) نقل كرده اند. علاّمه فقيد شيخ عبدالحسين امينى در اثر جاودانه خويش (الغدير), پس از ذكر نقل هاى مختلف اين روايت از كتاب هاى مختلف فريقين, مى نويسد: اين حديث, به طرُق بسيار زيادى روايت شده است, به گونه اى كه به حدّ تواتر مى رسد و از جمله راويان آن, مى توان از اشخاص زير نام برد: عثمان, ابن عبّاس, جابر بن عبداللّه انصارى, معاويه بن ابى سفيان, عمروبن عاص, ابوهريره, عايشه و…. ابن عبدالبرّ در الاستيعاب (ج2, ص436) مى نويسد: اخبار نزديك به تواتر از پيامبر(ص) نقل شده است كه فرمود: «عمّار را گروهى ياغى و ظالم مى كُشند»؛ و اين, از خبرهاى غيبى پيامبر(ص) است و اين حديث, از صحيح ترين و معتبرترين احاديث است. [40] از شافعى, پيشواى مذهب شافعى نيز نقل شده است كه روايت مذكور, صحيح است و از بيست و هفت تن از اصحاب, از جمله معاويه و عمرو عاص, نقل شده است. سيوطى نيز آن را در زمره خبرهاى متواتر مى دانسته است. ديگران هم گفته اند كه هيچ كس بر اصل اين حديث, طعن وارد نكرده و آن را ضعيف ندانسته است. همين كه معاويه به جاى ردّ اين حديث, به توجيه ناجوانمردانه آن اقدام كرد, خود, دليل صحّت و استوارى حديث مذكور است. [41]