اقدام مهم ديگرى كه معاويه با مساعدت دستگاه جعل حديث خود, در جهت تحريف حقايق و جعل فضائل انجام داد, اين بود كه مقرّ خلافت و حكومت خويش را براى مردم, مقبول و موجّه جلوه داد. وى ساليان دراز بر شام حكومت مى كرد و در آن جا براى خويش, قصر و بارگاه بنا كرده بود و دلبستگى هاى فراوانى در آن سرزمين داشت. بر اين اساس, تلاش بسيار نمود تا آن منطقه را از مقدّس ترين نواحى اسلامى و مردم آن جا را بهترين مردمانْ معرّفى كند؛ در حالى كه نه سرزمين شامْ نسبت به مكّه و مدينه داراى خصوصيت منحصر به فردى بود, و نه مردم آن ناحيه از مزيّت ويژه اى برخوردار بودند؛ بلكه برعكس, تمامى تماس مسلمانان در عهد رسول اكرم با اين قوم, منحصر به برخورد نظامى در جنگ موته و مذاكرات صلح تبوك, به ترتيب در سال هاى هشتم و نهم هجرى بود و آشنايى مردم شام با اسلام, به وسيله يزيد بن ابى سفيان و پس از او معاوية بن ابى سفيان و خاندان اموى صورت گرفت و آنان, معرفت كاملى نسبت به معارف و احكام اسلامى كه به وسيله پيامبر اكرم تبيين شده بود, نداشتند و اصولاً روح فرهنگ اسلامى در آنان دميده نشده بود. [62] به هر صورت, معاويه براى مقبول جلوه دادن حكومت ظالمانه خويش, چاره اى جز جعل حديث در اين زمينه نداشت و احاديث جعلى فراوانى در اين باره جعل كرد, نظير: الشام صفوة اللّه فى بلاده فمن خرج من الشام الى غيرها فسخطه. أهل الشام سيف من سيوف اللّه ينتقم اللّه, بمن عصاه. انّ الايمان حين تقع الفتنة, بالشام. عليكم بالشام! فانّها خيرة اللّه من أرضه, انّ اللّه قد توكّل بالشام وأهله. لاتسبّ أهل الشام, فان ّبها الأبدال. [63] نكته جالبى كه در اثبات جعلى بودن اين به اصطلاح رواياتْ وجود دارد, اين است كه گذشته از تصريح برخى علماى حديث به جعلى بودن آنها, اكثر راويان اين روايات, اشخاص معلوم الحالى نظير ابوهريره و كعب الأحبار هستند؛ يعنى همان افرادى كه خليفه دوم, آنها را به سبب كثرت دروغپردازى هايشان تبعيد يا تهديد به تبعيد مى كرد! در خاتمه, تذكّر اين نكته ضرورى است كه محورهاى جعل حديث در عصر معاويه, در آنچه اشاره شد, خلاصه نمى شود و گسترده تر از آن مقدارى است كه در اين مقال آمد. اميد كه در فرصت مناسب ديگرى به تكميل و تتميم آن, همّت گمارده شود. مدير گروه معارف اسلامى, دانشگاه آزاد اسلامى نجف آباد.