ب. جعل حديث در فضيلت معاويه - سرگذشت حدیث در دوره معاویه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرگذشت حدیث در دوره معاویه - نسخه متنی

نادعلی عاشوری تلوکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ب. جعل حديث در فضيلت معاويه

اگر معاويه نتوانست آن گونه كه مشتاق بود, براى پدر و مادر بى فضيلت خويش فضيلتى جعل كند, در عوض, تا آن جا كه ميسّر بود, سعى نمود به كمك دستگاه دروغپردازى و كارگاه حديث سازى اش براى خود, مناقبى جعل نمايد. او كه سابقه دو ساله اسلامش هرگز تاب برابرى با سوابق روشن و درخشان على(ع) را نداشت, در آغازِ رواج حديث سازى, درباره اسلام خود, چنين شايع كرد:

أسلمتُ يوم عمرة القضاء ولكنّى كتمت اسلامى من أبى الى يوم الفتح. [49]

گرچه معاويه, با اين گفته دروغين, خود را از اتّهام كفر و شرك مبرّا مى شمارد؛ ولى ناخواسته, پدر خويش را به دشمنى با اسلام و قرآن, متّصف مى سازد. امّا بيهقى, در پاسخ كسى كه گفته بود معاويه با جنگى كه عليه على(ع) به پا كرد, از ايمان خارج شد, چه بجا پاسخ داد:

انّ معاوية لم يدخل فى الايمان حتّى يخرج منه. [50]

به هر صورت, به دستور معاويه, احاديث جعلى فراوانى در فضائل و مناقب(!) وى جعل شد؛ امّا جعلى بودن اين به اصطلاح روايات, تا بدان پايه آشكار بوده است كه على رغم ارادت برخى از بزرگان تاريخ و حديث به وى, آنها هم به صراحت به جعلى بودن آنها, اعتراف كرده اند. مثلاً ابن كثير, پس از ذكر دو روايت درباره كاتب وحى بودن معاويه, مى نويسد:

ولكن فى الأسانيد اليهما غرابة. [51]

آن گاه, پس از نقل حديث مفصل ديگرى, چنين مى آورد:

وقد أورد ابن عساكر بعد هذا أحاديث كثيرة موضوعة. [52]

وى همچنين پس از ذكر حديث جعلى «الأمناء ثلاثة: جبريل, أنا و معاوية!» مى افزايد:

ولا يصحّ من جميع وجوهه. [53]

و در خاتمه بحثِ خود, پس از ذكر احاديث متعدد, چنين مى نويسد:

ثم ساق ابن عساكر أحاديث كثيرة موضوعة بلا شك فى فضل معاوية, أضربنا عنها صفحاً. [54]

همچنين, سيوطى پس از نقل بسيارى از احاديث جعلى در فضيلت معاويه, به صراحت, آنها را جعلى دانسته و به ردّ آنها اقدام كرده است. [55]

مرحوم ابورَيّه نيز از قول اسحاق بن راهَوَيه, استاد و شيخ بخارى در حديث, آورده است:

لم يصحّ فى فضائل معاويه شىءٌٌ. [56]

و در ادامه مى افزايد:

وقد ذكر البخارى فى باب «فضائل أصحاب النبى(ص)» فقال: «باب ذكر معاوية» ولم يأت فى هذا الباب بأحاديث مرفوعة الى النبى(ص). [57]

آرى! روايت شده است كه پيامبر بزرگوار اسلام, آن گاه كه ابوسفيان بر مَركبى سوار بود و دو پسرش معاويه و يزيد, در پيش و پس مَركبْ حركت مى كردند, فرمود:

لعن اللّه القائد والراكب والسائق. [58]

ج. جعل حديث در توجيه سلطنت

همان گونه كه پيش از اين اشاره شد, حكومت خودكامه اموى, خلافت اسلامى را به سلطنت موروثى و حكومت دينى را به سلطنت استبدادى مبدّل ساخت و معاويه و ساير بنى اميه, وضعى در شام پديد آوردند كه هيچ دستِ كمى از دربار قيصران روم و پادشاهان ايران نداشت. [59] معاويه با صراحت, خود را «اوّلْ پادشاه و آخرين خليفه» [60] در دنياى اسلام, معرّفى كرد. ترديدى نيست كه رسيدن به اين مقصد شوم, به آسانى ميّسر نبود و او نمى توانست بدون تبليغات دامنه دار, به اين هدف برسد. جامعه اى كه مردمش حاكم را خليفه پيامبر(ص) مى شناختند و اداره حكومت را جانشينى آن حضرت مى دانستند, در فاصله حدود سى سال پس از رحلت پيامبرِ خود, مشاهده مى كنند كه حاكم, خود را «سلطان» و «پادشاه» مى نامد و به جاى «خلافت» به «سلطنت» معتقد است.

بى ترديد, معاويه به اين حدّ از جرئت و باور, جز از راه تبليغات گسترده و از آن جمله جعل حديث, نرسيده است. احاديث جعلى, نظير «الخلافة بعدى ثلاثون سنة ثم تكون ملكاً» و «الخلافة ثلاثون عاماً ثم تكون المُلك» و «الخلافة بالمدينة و الملك بالشام», [61] بهترين زمينه ساز چنان طرز تلقّى اى در جامعه آن روزگارِ مسلمانان بوده است.

آرى! در پرتو اين جعليات بود كه او توانست حكومت اسلامى را به سلطنت تبديل كند و جهت استمرار بخشيدن به آن, براى فرزند بى كفايت خويش, از مردمْ بيعت بگيرد.

/ 10