1. تفسير عقل از نگاه وحى و فلسفه - علامه مجلسی و نقد دیدگاه های فلسفی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علامه مجلسی و نقد دیدگاه های فلسفی - جلد 1

علی نصیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. تفسير عقل از نگاه وحى و فلسفه

نخستين فصلى كه مرحوم كلينى پيش از ورود به مباحث اصلى اعتقادات گشوده و حكايت از درايت و كمال حسن سليقه ايشان دارد، «كتاب عقل و جهل» است. مرحوم مجلسى نيز به پيروى از ايشان، كتاب گرانسنگ بحارالأنوار خود را با همين فصل آغازيده است. در «كتاب عقل و جهل» روايات بسيار مهم و بلندى آمده كه حقيقتاً فهم عميق و فهماندن آنها نيازمند احاطه و آگاهى از دانشهاى مختلف به ويژه فلسفه و كلام است. در ميان روايات اين فصل، روايت نخست از اهميت بيشترى برخوردار است. در اين روايت چنين آمده است:

عن ابى جعفر(ع) قال: لمّا خلق اللّه العقل استنطقه ثم قال له: أقبل فأقبل. ثم قال له: ادبر فادبر. ثم قال: و عزتى و جلالى ما خلقت خلقاً هو احب إلى منك و لا اكملتك إلافيمن أحب. اما إنى اياك امر و اياك انهى و اياك اعاقب و اياك اثيب؛[10]
هنگامى كه خداوند عقل را آفريد، آن را به نطق درآورد، و سپس به او گفت: پيش آ! و عقل پيش آمد. آن گاه فرمود: پس رو! و عقل پس رفت. آن گاه فرمود: به عزت و جلالم سوگند، هيچ آفريده اى را نيافريدم كه از تو نزد من محبوب تر باشد ،و در هيچ كس تو را كامل نساختم؛ مگر در كسى كه دوستش داشتم. بدان كه من تنها به تو فرمان مى دهم و تنها تو را باز مى دارم و تنها تو را كيفر و پاداش مى دهم.

مرحوم علامه مجلسى در شرح اين حديث و ساير احاديث اين باب مدعى شده است كه فهم آنها منوط به بيان ماهيت عقل و اختلاف آرا و اصطلاحات در اين باره است. وى آن گاه شش نظريه در تفسير عقل ارائه مى كند كه عبارت اند از:

1. قوه ادراك خير و شر

2.ملكه اى در نفس كه برانگيزاننده آدمى به سمت انتخاب خيرات و منافع و اجتناب از شرور و زيانهاست

3. قوه اى كه مردم براى سامان دادن امور دنيايشان آن را به كار مى گيرند

4. مراتب استعداد نفس براى تحصيل علوم نظرى

5. نفس ناطقه انسانى

6.ديدگاه فلاسفه كه عقل را جوهر مجرد قديمى مى دانند كه ذاتاً و فعلاً به مادّه تعلق پيدا نمى كند.[11]
ايشان پس از ذكر نظريه فلاسفه، به شدت به آنها تاخته و لازمه چنين گفتارى را انكار بسيارى از ضروريات دين دانسته است.

والقول به كما ذكروه مستلزم انكار كثير من ضروريات الدين من حدوث العالم و غيره... و بعض المنتحلين منهم للاسلام اثبتوا عقولاً حادثة و هنّ ايضاً على ما اثبتوها مستلزمة لانكار كثير من الاصول المقررة الاسلامية؛[12]
تفسير عقل طبق آنچه فلاسفه مى گويند مستلزم انكار بسيارى از ضروريات دين همچون حدوث عالم و نظاير آن است... و برخى از طرفداران فلسفه كه اسلام را پذيرفته اند، عقلهاى حادثى را اثبات كرده اند؛ درحالى كه چنين اعتقادى نيز مستلزم انكار بسيارى از مبانى پذيرفته شده اسلامى است.

علامه آن گاه چگونگى ارتباط عقل عاشر ـ كه نزد فلاسفه به عقل فعال نامبردار است ـ با نفس را در نگاه برخى از فلاسفه اسلامى تشريح كرده و معتقد است:[13]
ليس لهم على هذه الامور دليل الامموّهات شبهات، أو خيالات غريبة، زينوها بلطائف عبارات؛
فلاسفه براى اين ادعاها هيچ دليلى ندارند جز پندارهاى شبهه ناك يا خيالات
شگفت آور كه آنها را با عبارتهاى لطيف و زيبا زينت مى دهند.

سپس معانى اقبال و ادبار عقل را طبق هر يك از مفاهيم شش گانه مورد بررسى قرار داده و پس از انطباق آن با معناى ششم پيشگفته، مدعى شده است كه بسيارى از ويژگيهايى كه فلاسفه براى عقول ذكر كرده اند، در روايات متواتر بر ارواح پيامبر و ائمه (ع) حمل شده است. مثلاً قدمت عقل و وساطت عقل در ايجاد يا شرطيت در تأثير، با تفاوتهاى اندك معنايى در روايات، درباره ارواح پيشوايان دينى آمده است.[14]
آن گاه چنين ادامه داده است:

و لما سلكوا سبيل الرياضات و التفكرات مستبدين ب آرائهم على غير قانون الشريعة المقدسة، ظهرت عليهم حقيقة هذا الامر ملبّسا مشبّها فأخطئوا في ذلك و اثبتوا عقولاً و تكلموا في ذلك فضولاً؛[15]
و از آنجا كه فلاسفه راه رياضتها و تفكرات را با تكيه مستبدانه بر انديشه هاى خود و بدون پايبندى به قانون شريعت پيموده اند، حقيقت عقل اين چنين پوشيده و اشتباه آميز بر ايشان آشكار شد و در اين راه به خطا رفتند و بر وجود عقول [ده گانه ] پاى فشردند و در اين زمينه سخنان بى مايه و بى اساسى را بازگو كردند.

در اين گفتار فلاسفه از سه جهت مورد انتقاد قرار گرفته اند:

آنان راه رياضتهاى غير شرعى را براى تهذيب و سير و سلوك و صفاى انديشه پيموده اند.

2. بى آنكه ديدگاههاى خود را بر مبانى دينى عرضه كنند و صحت و سقم آنها را محك بزنند، مستبدانه از آن دفاع مى كنند.

3. به خاطر اشتباه راه و عدم تطبيق نتيجه راه با معيار وحى، دچار اشتباه و خطا در آراى خود شده اند.

دانستنى است كه تمام عبارات ايشان در شرح الكافى عيناً در بحارالأنوار و در پايان بخشى از روايات عقل و جهل آمده است.[16]

/ 9