7. معاد روحانى
جسمانى و روحانى بودن معاد از باورهاى مسلّم متكلمان اسلامى است كه به دلايل محكم نقلى، اعم از آيات و روايات، تكيه دارد و مورد وفاق مسلمانان است.[50] در كنار متكلمان، فلاسفه مسلمان اذعان كرده اند كه معاد جسمانى با براهين عقلى قابل اثبات نيست؛ زيرا چنين معاد و بازگشتى با قانون فلسفى استحاله اعاده معدوم منافات دارد. با اين حال فلاسفه تأكيد كرده اند كه به سبب صراحت ادله نقلى بدان تن مى دهند و معاد را جسمانى مى دانند.[51]به رغم چنين كرنش ستودنى در برابر ادله نقلى، نوع نگرش به جهان آخرت و حشر و نشر و عذاب و نعمت در گفتار فلاسفه به گونه اى است كه بيشتر با معاد روحانى سازگار است و به زحمت مى توان آن را با معاد جسمانى تطبيق نمود.شاهد مدعا آنكه يكى از مشاهير فلاسفه معاصر، مرحوم ميرزا محمدتقى آملى كه
همگان بر تضلع و احاطه او بر مبانى فلسفى پاى فشرده اند، در پايان شرح خود بر منظومه حكيم فرزانه ملا هادى سبزوارى، در ذيل مباحث معاد سوگند ياد مى كند كه اين تصوير از معاد با كتاب و سنت منطبق نيست.[52]
شمارى ديگر از فلاسفه و نيز طرفداران فلسفه با روحانى بودن معاد كه از سوى گروهى از فلاسفه پيشين مورد تأكيد قرار گرفته، به مخالفت برخاسته اند. حكيم آقا على مدرس زنوزى، مرحوم كمپانى، و ميرزا احمد آشتيانى و... از آن جمله اند.[53]
مرحوم علامه مجلسى در شرح روايت امام صادق(ع) كه در آن از تجسم اعمال نيك و بد مؤمن در قبر سخن به ميان آمده است، به ديدگاه فلاسفه درباره معاد و مثالى و روحانى دانستن آن اشاره كرده و لازمه چنين نگرشى را خروج از دين شمرده و به انديشمندان متأخر شيعه به خاطر همداستان شدن با فيلسوفان پيشين و متأخر و پيروى از مكتب مشاييان و اشراقيان، سخت تاخته است:... والحاصل انه يمكن حمل الايات و الاخبار على أن الله تعالى يخلق بازأ الاعمال الحسنه صوراً حسنة ليظهر حسنها للناس و بازأ الاعمال السيئة صوراً قبيحة ليظهر قبحها معاينة؛[54]
نتيجه آنكه مى توان آيات و روايات را بر اين حمل كرد كه خداوند متعال به ازاى اعمال حسنه، صورتهاى زيبا را مى آفريند تا زيبايى آنها را به مردم نشان دهد و در برابر اعمال زشت، صورتهاى زشت مى آفريند تا زشتى آنها را به عيان نشان دهد.بر اين اساس، ايشان مسئله تجسم اعمال را پذيرفته و آن را به معناى آفرينش صورتهاى زشت و زيبا به ازاى اعمال بد و خوب از جانب خداوند دانسته است. آن گاه چنين افزوده است:و لا حاجة إلى القول بامر مخالف لطور العقل لا يستقيم إلاّ بتأويل في المعاد و جعله من الاجساد المثالية و ارجاعه الى الامور الخيالية كما يشعر به تشبيههم الدنيا
والاخرة بنشأتى النوم و اليقظة و إن الاغراض في اليقظة اجسام في المنام و هذا مستلزم لانكار الدين و الخروج عن الاسلام و كثير من اصحابنا المتأخرين(ره) يتبعون الفلاسفة القدمأ والمتأخرين و المشائين و الاشراقيين في بعض مذاهبهم، ذاهلين عما يستلزم من مخالفة ضروريات الدين؛[55]
و نيازى نيست كه به نگرشى كه مخالف نگاه عقل است و تنها با تأويل معاد و منطبق دانستن آن با اجساد مثالى و بازگرداندن آن به امور خيالى و موهوم، قابل دفاع است، باورمند باشيم. اين نگرش از اينكه فلاسفه دنيا و آخرت را به دو نشئه خواب و بيدارى تشبيه مى كنند و اينكه معتقدند اهداف در بيدارى، در خواب به صورت جسم درمى آيند، قابل استفاده است. چنين باورى مستلزم انكار دين و خروج از اسلام است. و بسيارى از عالمان متاخر ما ، از فلاسفه گذشته و متأخر و از مشاييان و اشراقيان پيروى كرده اند، درحالى كه در برخى از مسائل از لازمه اين نگرشها كه به مخالفت با ضروريات دين مى انجامد، غافل بوده اند.اجساد مثالى راه حلى است كه در سخن برخى از فلاسفه آمده و مقصود از آنْ اين است كه انسان در جهان آخرت، نه با همين بدن مادّى دنيايى، بلكه با بدنى عنصرى و لطيف كه مثل و به مثابه بدن دنيايى اوست، محشور مى گردد. اين بدن عنصرى نظير بدنى است كه انسان در عالم خواب مى بيند. از نظر اين فيلسوفان، روح بدون وجود بدن به هر شكلى كه باشد قوام نخواهد داشت و از آنجا كه ادامه حضور بدن دنيايى در جهان آخرت ميسور نيست، روح در قالب بدن مثالى تمثل مى يابد. به هر حال، اعتقاد به بدن مثالى، روحانى بودن معاد را تقويت مى كند.علامه مجلسى معتقد است كه پذيرش روحانى بودن معاد و محشور شدن انسان در قالب بدن مثالى، مخالفت با ضرورت دين است و در نتيجه خروج از اسلام را در پى دارد. وى درست به همين جهت، از معاصران خود به خاطر كرنش در برابر فلسفه مشاييان و اشراقيان گله كرده است.