6. استحاله خرق و التيام
اگر فيلسوفان تنها در حوزه الهيات بالمعنى الاعم اظهارنظر مى كردند شايد كمتر مورد انتقاد قرار مى گرفتند، زيرا در اين حوزه تنها راه تحقيق و كاوش عقل است و تجربه به كارنمى آيد. اما ورود فلسفه به حوزه طبيعيات كه سراسر مبتنى بر حس و تجربه است، و اظهارِ نظر مبتنى بر استدلال عقلانى در اين زمينه، باعث بروز لغزشهاى بزرگى در فلسفه شده است. از جمله نگرشهاى فلاسفه در عرصه طبيعيات كه همراه با لغزش و اشتباه بوده، بحث افلاك است. گذشته از ابتناى اين نگرش بر هيئت بطلميوس كه بعدها با نظريه كپرنيك و نيوتن فرو ريخت، فلاسفه معتقد بودند كه هر يك از كرات آسمانى داراى نفس خاصى است كه از سوى عقول ده گانه تدبير و تمشيت مى شوند. اعتقاد به شفافيت و بلورين بودن افلاك و فلكى كه محيط به عالم مادّى است، آنان را به نظريه استحاله خرق و التيام رهنمون شد. فيلسوفان معتقد شدند كه نه مى توان با شكافتن عرصه آسمان و ورود به افلاك حريم آنها را خرق كرد و نه مى توان شكاف ايجاد شده را التيام بخشيد و به جاى نخستش بازگرداند.[46]
پذيرش اين اصل براى فلاسفه مسلمان مشكلاتى را در تعامل با ظاهر آيات و روايات به همراه آورده است. مهم ترين چالش مسئله معراج پيامبر اكرم(ص) به آسمانهاست كه به استناد ظاهر دلايل نقلى، جسمانى بوده است و با استحاله خرق و التيام نمى سازد.مفهوم چنين معراجى آن است كه جسم مادّى پيامبر(ص)، پرده فرو افتاده بر افلاك را در شكافته و به درون آنها راه يافته است و طبيعتاً پس از فرودْ اين خرق التيام يافته است. فيلسوفان به سبب اين محذور فلسفى مدعى شدند كه معراج پيامبر اكرم(ص) روحانى و معنوى بوده است.علامه مجلسى در ذيل روايات معراج با تأكيد بر جسمانى بودن آن، روحانى بودن آن را ناشى از ضعف تتبع در روايات يا فقدان تديّن در اثر فريفته شدن به نگرشهاى فلاسفه دانسته است:و الايات مع الاخبار تدل على عروجه(ص) إلى بيت المقدس ثمّ منه إلى السمأ في ليلة واحدة بجسده الشريف، و انكار ذلك أو تأويله بالمعراج الروحانى أو بكونه في المنام ينشأ إمّا من قلّة التتبع في آثار الائمة الطاهرين أو من فقد التدين و
ضعف اليقين أو الانخداع بتسويلات المتفلسفين، والاخبار الواردة في هذا المطلب لا اظن مثلها ورد في شئ في اصول المذهب؛[47]
آيات قرآن و روايات دلالت دارند كه پيامبر(ص) در يك شب با بدن شريف خود به بيت المقدس و سپس از آنجا به آسمان عروج كرد. انكار اين معراج يا تأويل آن به معراج روحانى يا ادعاى وقوع آن در خواب [و نه بيدارى ]، ناشى از قلت تتبع در روايات ائمه(ع) يا فقدان تدين يا ضعف يقين يا فريب خوردن به سخنان فريب دهنده فلسفه زدگان است ؛ درحالى كه روايات وارد در اين زمينه به قدرى زياد است كه گمان ندارم نظير آن در ساير مبانى مذهب رسيده باشد.آن گاه علامه به نظريه خرق و التيام اشاره كرده و آن را از شبهات اوهام دانسته است:اما اعتذارهم بعدم قبول للخرق والالتيام فلا يخفى على أولى الافهام إن ما تمسكوا به في ذلك ليس الاّ من شبهات الاوهام؛[48]
اما اينكه فلاسفه مى گويند عدم پذيرش معراج جسمانى به خاطر مخالفت با قاعده خرق و التيام است، مردود است؛ زيرا بر تمام صاحبان انديشه روشن است كه آنان در اين مسئله تنها به وهمهاى شبهه انگيز خود تكيه كرده اند.علامه مجلسى از عقل گرايان متأخر كه به رغم پيروى از اهل بيت(ع) اين چنين در برابر آراى فلسفى بيگانه كرنش نشان داده اند، اظهار تعجب كرده است:و انى لاعجب من بعض متأخرين اصحابنا كيف أصابهم الوهن في امثال ذلك مع إن مخالفيهم مع قلّة اخبارهم و ندرة آثارهم بالنظر اليهم و عدم تديّنهم لم يجوزا ردّها و لم يرخصوا في تأويلها و هم مع كونهم من اتباع الائمة الاطهار و عندهم أضعاف ما عند مخالفيهم من صحيح الاثار يقتفون آثار شرذمة من سفهأ المخالفين و يذكرون اقوالهم بين اقوال الشيعة المتديّنين؛[49]
من از برخى از عالمان متأخر شيعه درشگفتم كه چگونه در امثال چنين مطالبى دچار وهن شده اند، درحالى كه مخالفانشان به رغم قلت روايات و ندرت ميراث روايى و باور واقعى نداشتن، انكار چنين مسائلى را تجويز نمى كنند و تأويل آنها را مجاز نمى شمرند و اينان به رغم پيروى از ائمه اطهار(ع) و برخوردارى از چندين برابر روايات صحيح، از سخنان گروهى ناچيز و سفيه از مخالفان ما پيروى مى كنند و گفتارشان را در ميان سخنان عالمان شيعى متدين مى آورند.