حالا بحثي باز درباره ليلة القدر كه البته درست است كه در همين شب بود, امّا عمده آن شب واقعي را كه آقايان ارباب معقول و حكماي مُتألّه الهيّه ميفرمايند: اين بُنيه محمّدي (ص) بود كه گرفته است. بايد راجع به اين شبهاي در طول هم نظر داشت، توجه داشت. من وقتي راجع به ليلة القدر مشغول مطالعه بودم, روايات را جمعآوري ميكردم حقّاً خسته شدم, حرف براي من بخوبي پياده نشد, همه روايات را جستجو كرديم, جمعآوري كرديم, و دسته بندي كرديم. بالأخره ملتجي شدم به حضرت استاد بزرگوارمان مرحوم آيت الله شيخ محمّد تقي آملي رضوان الله عليه به ايشان عرض كردم: آقا جان روايات ليلةالقدر را من در نيافتم و ماندم و بر من معلوم نشد. انّا انزلناه في ليلة القدر خوب اين شب سايه زمين است. زمين دور ميزند, اين سايه زمين است. خود سايه چه خصوصيتي دارد براي ديشب و امروز؟ بايد خود گيرنده, خود شخص, خود انساني كه اين شب را احياء كرده, در نظر گرفت. براي او اين بُرهه از زمانِ سايه كه الآن خودش دور ميزند اين چظور بهتر از هزار ماه است؟ البته اين بحث خيلي دامنهدار است. ما در پيرامون اين بحث الحمد لله ربّ العالمين كتاب انسان و قرآن را نوشتيم كه محور آن, لُبُّ و روح و جانش اين مطلب است. و سرمايه ما هم در آن كتاب ـ حق بزرگواران خودم را ضايع نكنيم ـ دو كلمه است, يك كلمه را آقاي قزويني به ما محبت فرمود, يك كلمه را آقاي آملي (جناب آقا شيخ محمّد تقي آملي) و اين دو كلمه ما را وادار كرد كه كتاب انسان و قرآن را نوشتيم و خوب چيزي هم نوشتيم: چون مايه و سرمايه خوبي و اشاره خوبي اين دو بزرگوار به ما فرمودند كه نقل كرديم, بخصوص مرحوم آقاي قزويني در اين باره مقاله موجزي دارد كه ما خود آن مقاله را آنجا نقل كرديم. اجمالاً بنده كه اين عرائض را به حضور جناب آقاي آملي عرض كردم ايشان به من فرمود: در آن روايتي كه حضرت امام صادق, جدهاش فاطمه زهرا عليهما السلام را ليلة القدر خوانده تأمّل كن. و عجبا كه ما اين همه روايات را جمع آوري كرديم اما به اين روايت برخورد نكرديم كه حضرت فاطمه زهرا (س) ليلة القدر است. حدود دو سال بود كه راجع به اين روايات زحمت ميكشيدم و جمع آوري ميكردم ولي به اين روايت برخورد نكرده بودم. من همانجا در محضر ايشان مجذوب اين حرف واقع شدم. بعد از چند لحظه سكوت و جلوس, اجازه مرخصي خواست و در آمدم, ديدم كه حال خيلي خوشي دارم و پيش خودم ابتدا چنين تعبير كردم كه بله بايد فاطمه زهرا (س) ليلة القدر باشد براي اينكه امام, قرآن ناطق است, يازده قرآن ناطق از اين ليلة القدر در يك ليلة القدر نازل شده. حرف فوق, برداشتي است كه ابتدا داشتم ـ اين خودش يك برداشتي بود ـ ولكن رفتيم حديث را پيدا كرديم كه خوشبختانه حديث را در تفسير فرات كوفي هست و آن را در انسان و قرآن آورديم و پيرامون آن حرف زديم كه يك شعبه بحث بايد راجع به ليلة القدر پيش بيايد و خود فاطمه زهرا ليلة القدر است. و مراد از انّا انزلناه في ليله القدر, قرآن انزالي و يك بارگي است بعد تنزيلاً 23 سال اين قرآن نازل شده, 23 سال به تدريج و تنزيل. بعد كه خدمت علاّمه طباطبائي رضوان الله عليه هم تشرّف حاصل كرديم وقتي حضور شريف ايشان مطلب را عنوان كردم ديدم ايشان هم همراه است كه چه منافاتي دارد انساني به صورت انزالي, دفعي, حقايقي را بگيرد و روي عالم روحانيت و عصمت خودش, وابستگياش به ملكوت عالم (انسان كامل است, خليفة الله است, جامع اسما, و صفات الهي است روي مصالحي اين نشئه مادي طبيعي پيش آمد) آنچه را كه يك باره گرفته پياده كند, آيات را پياده كند. مطابق وقت و مصلحت, و بشود تنزيلي. انزال و تنزيل ـ قرآن انزالي و قرآن تنزيلي ـ يك قرآن است اما گرفتن انزالي و پياده كردن تنزيلي. بعد فرمايش علاّمه طباطبائي هم موافق با ان بود كه مرحوم آقاي شعراني رضوان الله عليه و اساتيد ديگرمان فاده ميفرمودند. در تفسير مجمع البيان اين نكته را بايد نظر داشت. من برخورد كردم به بعضي از آقايان روحانيون, ديدم ايشان توجه ندارند به اين نكته و اعتراض به مرحوم طبرسي دارند كه ايشان چرا در مجمع البيان در ربط سورهاي به سوره ديگر, وقتي كه ميخواهد سوره بعد را تفسير بكند در ربط دو تا سوره ميگويند مثلاً لمّا كان حق تعالي در آن سوره اينطور فرمود بعد دنبالش اينطور. بعد آن آقاي روحاني را ديدم كه ميفرمايد كه لمّا كان آن سوره قبلي بعد از اين سوره نازل شده. نميشود كه شما سوره بعد را مترتب بر سوره قبل بدانيد بفرماييد: لمّا كان آن سوره قبلي اينطور بود خداوند اين سوره بعدي را نازل كرد. اين اعتراض را بر مرحوم طبرسي داشت, بر ظاهر فرمايشش. خيلي هم پيش آمده, تنها اين آقا نبود كه توجّه نداشت. مرحوم طبرسي «لمّا»هايي را كه در ترتيب سُور ميگويد مربوط به قرآن انزالي است, آن قرآني كه پيغمبر اكرم (ص) يك بارگي گرفت اين چنين بود, به اين نظم بود, به اين ترتيب بود. و مطابق آن نظر و ترتيب, همين است كه پياده شده در خارج. و لذا جناب رسول الله اجازه نداد كه قرآن را مطابق تنزيل ترتيب بدهند. وقتي آيهاي نازل ميشد, ميفرمود: اين آيه را در فلان جاي فلان سوره قرار بدهيد. تا مطابق با آن انزال واقعيش ـ قرآن انسجامي دارد,ترتيبي دارد روشي دارد, اسلوبي دارد ـ و مطابق اسلوب واقعيش باشد. اين نكته را كه جناب طبرسي در مجمع آورده لمّاهايي كه گاهي درترتيب آيات و سُوَر بيان ميفرمايد, مربوط به آن جهت انزالي قرآن است نه مربوط به جهت تنزيليش اين موضوع و نكته در تفسير مجمع خيلي اهميت دارد.