فصل اوّل:تاريخچه راهنمايى و مشاوره - راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، ت‍ح‍ص‍ی‍ل‍ی‌ - ش‍غ‍ل‍ی‌ - خ‍ان‍وادگ‍ی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، ت‍ح‍ص‍ی‍ل‍ی‌ - ش‍غ‍ل‍ی‌ - خ‍ان‍وادگ‍ی - نسخه متنی

محمدرضا مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل اوّل:تاريخچه راهنمايى و مشاوره

اگر به معناى واقعى كلمه راهنمايى و هدايت توجه كنيم، ناگزيريم به اين واقعيت اعتراف كنيم كه مفهوم هدايت و راهنمايى، با خلق نخستين انسان و برگزيدن او به نبوت و رسالت از سوى خداى متعال وجود داشته است؛ زيرا ما مسلمانان معتقديم كه، حضرت آدم(ع) وظيفه نبوت و رسالت را - كه همان وظيفه راهنمايى بشر است - به عهده داشته است و خداوند متعال به اقتضاى رحمانيت خود، هرگز بشر را به حال خود رها نكرده و انسان يا انسان هاى برگزيده اى بوده اند كه به مردم كمك نمايند تا آنان راه را از چاه بشناسند و گرفتار گمراهى و ضلالت نشوند و اين فرد برگزيده، از ميان خود آنان و شناخته شده براى آنان بود. (1) قرآن در اين باره مى فرمايد:

هو الذى بعث فى الامِّيّين رسولاً منهم...؛ (2) اوست خدايى كه ميان عرب، (امتى، يعنى قومى كه خواندن و نوشتن نمى دانستند) پيامبرى بزرگوار (از همان مردم برانگيخت) تا بر آنان....

هم چنين از آيه هفتم سوره مباركه رعد (... ولِكُّلَ قومٍ هادٍ) چنين برمى آيد كه هر قوم و گروهى در هر نقطه اى از سطح زمين، داراى هادى و راهنما بوده است. كتب آسمانى، به خصوص كتاب آسمانى ما مسلمانان (قرآن كريم) سراسر مشحون است از راهنمايى و ارشادات، پندواندرزها و دستورها و احكامى كه رعايت مجموع آن ها سعادت دنيوى و اخروى را نصيب بشر ساخته و او را از گمراهى و بالمعآل از شقاوت مى رهاند. (3) آن گونه كه در قرآن مى خوانيم:

ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم...؛ (4) همانا اين قرآن به راهى راست تر و استوارتر راهنمايى مى كند....

و نيز مى خوانيم:

... يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم؛ (5) قرآن مردم را به حق (در اعتقاد) و راهى راست (درعمل) هدايت مى كند.

نخستين راهنما و معلم، خداى تبارك و تعالى است. خداوند هيچ گاه بشر را به حال خود رها نكرده و براى راهنمايى او در رسيدن به سعادت دنيوى و اخروى، پيامبرانى رامبعوث كرده است. (6) راهنمايى، از سوى معصومان(ع) نيز مطرح شده است.

حضرت على(ع) درباره ضرورت راهنمايى و شيوه آن، موارد بسيارى را خاطرنشان فرموده اند كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:

مشورت كردن عين هدايت است و كسى كه به رأى و انديشه خويش اكتفا كرد به مخاطره خواهد افتاد. (7)

خردمند از مشورت بى نياز نيست. (8)

امام حسن مجتبى(ع) در اين باره مى فرمايد:

هيچ قومى (در كارهاى خويش) مشورت نكردند مگر اين كه به راه درست هدايت و راهنمايى شدند. (9)

با توضيحى كه گذشت نمى توان گفت، راهنمايى به مفهوم اعم و كلى آن از زمان خاصى شروع شده است، ولى اگر به كتاب هاى موجود در اين زمينه بنگريم، درمى يابيم كه توجه به مسئله راهنمايى، از عمر طولانى و درازى برخوردار نيست، بلكه تنها در كم تر از يك قرن اخير است كه در دنيا بر اثر عوامل متعددى به اين مهم پرداخته مى شود و مسئله مشاوره به حوزه تعليم و تربيت راه يافته است، وگرنه همان طور كه قبلاً گفته شد انسان با مفهوم آن در هر زمانى آشنا بوده است. (10)

راهنمايى به مفهوم خاص آن، در سال 1906 ميلادى در آمريكا از سوى فردى به نام فرانك پارسونز با راهنمايى شغلى آغاز شد. ارائه خدمات راهنمايى به تدريج در مدارس و مؤسسات متعدد در ساير نقاط جهان رواج يافت.

و براى نمونه، مراكز راهنمايى شغلى را در بلژيك در سال 1914 ميلادى، در فرانسه در سال 1945 ميلادى، در نروژ در سال 1947 ميلادى، در انگلستان در سال 1948 ميلادى به وجود آوردند. راهنمايى در ايران تاريخچه اى طولانى دارد و ازگذشته هاى بسيار دور، چه در خانواده و چه در نظام آموزشى به صورت هاى گوناگون اعمال شده است. راهنمايى مبتنى بر طرح و نقشه در ايران در سال 1332 شمسى با كمك وزارت كار و سازمان صنايع كشور و هيئت عمران بين المللى براى انتخاب و انتصاب صحيح كارمندان آغاز و پى ريزى شد و در سال 1334 دايره تحقيقات روان شناسى در اداره مطالعات و برنامه هاى وزارت آموزش و پرورش به وجود آمد. در كنفرانس هاى سال 1337كه در آبادان و مشهد تشكيل شد، ايجاد برنامه راهنمايى در آموزش و پرورش به منظور كمك به دانش آموزان براى انتخاب رشته تحصيلى و اشتغال آتى آنان ضرورى شناخته شد. در سال 1346 شمسى كه وزارت آموزش و پرورش رسماً از دانشكده هاى علوم تربيتى دانشگاه ها و مدارس عالى تقاضاى تربيت مشاوره تحصيلى را كرد، دانشگاه تربيت معلم به تأسيس دوره ليسانس و فوق ليسانس راهنمايى و مشاوره مبادرت ورزيد. در دوازدهم بهمن ماه سال 1347 دفتر كل آموزش راهنمايى تحصيلى تأسيس شد و آموزش معلم براى دوره راهنمايى تحصيلى و تأليف كتاب هاى درسى جديد آغاز شد و سرانجام در مهرماه سال 1350 مدارس راهنمايى تحصيلى كار خود را رسماً آغاز كردند.

تعريف راهنمايى

راهنمايى به معناى دلالت، رهبرى، هدايت و راهبرى كردن است. راهنمايى، جريان يارى دهنده اى است كه از طريق سلسله فعاليت هاى منظم و سازمان يافته به رشد متعادل و همه جانبه انسان مى انجامد و موجبات بهره گيرى از حداكثر توانايى هاى بالقوه فرد را در نظام آموزش و پرورش فراهم مى آورد. (11)

تعريف هدايت

هدايت كردن، يعنى، كمك كردن به فرد براى شناختن خود و محيط خويشتن. هدايت، جريانى است كه در آن فردِ هدايت كننده مى خواهد از طريق بحث و گفت وگو و ارائه راه هاى مختلف و توجه دادن فرد به امكانات خود، به او در حل مسائل و مشكلات كمك نمايد. (12)

هدايت در آيات و روايات به دو معنا آمده است: ارائه طريق (نشان دادن راه) و ايصال به مطلوب (رساندن به مقصد). هدايت پيشوايان الهى نيز از هر دو طريق صورت مى گيرد. گاه تنها به امرونهى قناعت مى كنند، و گاه با نفوذ باطنى در دل هاى لايق و آماده، آن ها را به هدف هاى تربيتى و مقامات معنوى مى رسانند. (13)

جمله «يَهدونِ بَأَمْرِنا» (در آيه 24 سوره سجده) اشاره به همين معناست؛ يعنى، آن ها پيشوايانى بودند كه به قدرت پروردگار در نفوسِ آماده نفوذ مى كردند و آن ها را به هدف هاى عالى تربيتى و انسانى سوق مى دادند. (14)

هدايت در قرآن

قرآن كريم يك سلسه مواد علمى و عملى به جهان انسانى نشان مى دهد كه آدمى با به كار بستن آن ها به سعادت اين جهان و آن جهان نايل مى گردد. قرآن كتابى است كه در بيانات خود هدفى جز راهنمايى و هدايت مردم به سوى سعادت ندارد. (15) هدايت، قرآن است و قرآن، همان هدايت است. قرآن چيزى جز هدايت نيست و هدايت محض است و در حريم او هيچ گونه ضلالت راه ندارد و اصلاً ضلالت پذير نيست. همانا قرآن كريم است كه آفريدگار جهان درباره او چنين مى فرمايد: (16)

... هذا بصائرمن ربكم و هدى...؛ (17) ...اين (آيات قرآن است مايه) بصيرت ها از جانب پروردگار شما و هدايت و رحمت براى گروهى كه ايمان آوردند....

قرآن در اين آيه و در آيات ديگر (مانند آيه 57 سوره يونس، آيات 64 و 89 سوره نحل و آيه بيستم سوره جاثيه) به عين هدايت و حقيقت آن معرفى شده است؛ چه اين كه در سوره شورى آيه 57 به نور - كه يك حقيقت وجودىِ خاص است - شناخته شده است:

وَ لكنْ جَعَلْناهُ نوراً نَهْدى ...؛ (18) قرآن را به منزله نورى قرار داده ايم كه هركس را بخواهيم با قرار دادن در روشنى اين نور كه ظلمتى برآن راه ندارد، او را هدايت مى كنيم.

حضرت امام سجاد(ع) درباره هدايت گرىِ قرآن مى فرمايد:

لومات من بين المشرقِ و المغرب لمّا اسْتَوْحَشْتُ...؛ اگر تمام مردم روى زمين با مرگ ظاهرى بميرند يا با كفر و مرگ باطنى از بين بروند و حيات معقول انسانى خود را رها كنند، من هرگز احساس هراس نمى كنم در حالى كه قرآن كه همان متن هدايت است با من باشد؛ زيرا وحشت در اثر گمراهى است و مرد راه ترس ندارد، بلكه همواره سرگرم پيمودن راه خود مى باشد. (19)

بنابراين، چون قرآن عين هدايت و هدايت، همان قرآن است، بررسى وتحليل حقيقت هدايت را بايد با تبيين قرآن كريم - كه خودبنيان گذار همه معارف و به خوبى روشن است و روشن گر، انجام داد. (20)

نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شى ء...؛ (21) ... نازل كرد بر تو اين كتاب را كه روشن كننده همه چيز است و هدايت و رحمت است....

در خصوص اهميّت و عظمت سوره حمد، مسائل فراوانى مطرح مى شود كه يكى از آن ها مسئله هدايت است. در سوره حمد - كه بيش از چند آيه نيست و به قول برخى از مفسّران لبّ و مفسّر قرآن است - از هدايت، ذكرى به ميان آمده كه بنده در مقابل رب و خالق خود مى ايستد و با حضور قلب درخواست مى كند: (22)

اهدنا الصراط المستقيم؛ (23) ما را به راه راست هدايت فرما.

انواع هدايت در قرآن از آيات مربوط به هدايت متوجه مى شويم كه هدايت به دو نوع تكوينى و تشريعى تقسيم شده است. حكمت بالغه اى كه به وجود آمدن مخلوقات را باعث شده است، همان حكمت موجب شده است كه آن ها را از هر دو نوع هدايت برخوردار نمايد. (24)

انّ علينا لَلْهدى؛ (25) مسلماً هدايت كردن برماست.

آيه به هر دو نوع هدايت اشاره دارد و مى فرمايد: چه هدايت از طريق تكوين (فطرت و عقل) و چه از طريق تشريع (كتاب و سنّت) ما آن چه در اين زمينه لازم بوده گفته ايم و حق آن را ادا كرده ايم. (26) تكوين در لغت به معناى به وجود آوردن، هستى دادن، آفريدن و احداث كردن مى باشد. هدايت تكوينى، يعنى، به جريان انداختن اجزا و روابط تكوينى طبيعت و انسان در مجراى قانونى خود اين هدايت را نظم دقيق حاكم بر آن دو قلمرو اثبات مى نمايد. اين تفسير براى هدايت تكوينى در مواردى از آيات قرآنى آمده است. (27) از آن جمله در سوره «طه» در سؤال فرعون از حضرت موسى(ع)چنين آمده است:

قال ربّنا الذى اعطى كل شى ءٍ خَلْقه ثم هَدى ؛ (28) پروردگار ما آن خداوند است كه خلقت هر چيز را عطا فرمود و سپس آن را هدايت نمود.

تشريع را مى توان به قانونى كه دين و شريعت تعيين مى نمايد معنا نمود و هدايت تشريعى، يعنى، دستورات خداوندى كه انسان ها با پيروى از آن ها مى توانند به رشد و كمال خود برسند. (29)

الذى خلقنى فهو يهدين؛ (30) آن كسى كه مرا آفريد و هدايت مى كند.

حضرت ابراهيم(ع) نخست از نعمت آفرينش و هدايت شروع كرده و مى فرمايد:

او كسى است كه مرا آفريد، همو مرا هدايت مى كند. هم در عالم تكوين هدايت كرده و وسايل حيات مادى و معنوى در اختيارم گذارده و هم در عالم تشريع، وحى و كتاب آسمانى براى من فرستاده است. (31)

عوامل مؤثر در پيدايش فكر راهنمايى و مشاوره

عوامل متعددى در پيدايش فكر راهنمايى و مشاوره مؤثر بوده اند كه عبارتند از: ضرورت اجتماعى؛ هرقدر جامعه گسترده تر و از پيچيدگى بيش ترى برخوردار باشد، ضرورت برقرارى نظام راهنمايى به منزله نهادى در داخل نظام تعليم و تربيت آن جامعه، بيش تر احساس مى شود.

پيدايش افكار انسان دوستانه و رسوخ روزافزون آن به داخل نظام تربيتى.

تحول جوامع از حالت سنتى و ديكتاتورى به حالت دموكراسى و آزادى.

ضرورى و حياتى بودن راهنمايى از ديدگاه روان شناسى رشد و تكامل. (32) (انسان در هر مرحله از رشد دوران كودكى، نوجوانى و پيرى نياز به راهنما دارد).

به دليل مؤثر بودن راهنمايى در نظام آموزش و پرورش كشورها و نقش مؤثر آن در تربيت كودكان و نوجوانان.

اجتناب ناپذير بودن راهنمايى نوجوانان؛ زيرا دنياى زندگى آنان با دنياى زندگى بزرگ سالان تفاوتى آشكار دارد. آنان معتقدات سنّت ها و نظام ارزش هاى بزرگ سالان را نمى پذيرند، از اين رو، سرگردانند و نمى توانند خود را با زندگى سازگار نمايند. بنابراين، كمك و راهنمايى آنان در اين خصوص، امرى ضرورى است. (33)

توسعه علوم و پيدايش رشته هاى مختلف، افراد را در معرض انتخاب رشته هاى گوناگون قرار مى دهد كه در اين زمينه نياز به راهنمايى و مشاوره احساس مى شود.

ضرورت هدايت نسل جوان در جوامع صنعتى و نظام پيچيده اقتصادى پر پيچ و خم و عارى از عواطف، براى انتخاب شغلى مناسب.

عوامل مؤثر در پيدايش فكر راهنمايى از ديدگاه اسلام

1. محبت و دگردوستى اسلام كه يك آيين جاودانى، و براساس فطرت و ارضاى صحيح تمام خواسته هاى انسان پايه گذارى شده است، به مسئله محبت و هم دوستى، توجه فراوانى دارد و دگردوستى در اين آيين، مقدس شمرده مى شود. (34) لازمه بشردوستى اين است كه انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعى همه انسان ها علاقه مند باشد. به همين دليل، هر مسلمانى علاقه مند است كه همه انسان هاى ديگر، مسلمان باشند و هدايت يابند. در اسلام حبّ و بغض هست، امّا حبّ و بغض عقلى و منطقى، نه احساسى و بى قاعده وبى ضابطه. دوستى و دشمنيى كه صرفاً از احساس برخيزد، منطقى نخواهد بود و به شكل كوركورانه بر درون انسان مسلط مى گرددواورا به هرطرف كه بخواهد مى كشاند؛ امّا حبّ و بغض عقلى،ناشى ازيك نوع درك و حقيقت ناشى از علاقه به سرنوشت ديگرى است كه مورد علاقه واقع شده است. (35) قرآن مردم را به محبت،هم بستگى ميان خود، همكارى، نگه دارى هم ديگر و برادرى تشويق مى كند:

... فَاَلّفَ بين قلوبكم فَاَصْبَحْتُمْ بِنعمته...؛ (36) ... و خدا در دل هاى شما الفت و مهربانى انداخت و به لطف خداوند برادر دينى يك ديگر شديد....

قرآن از انصار به دليل اظهار محبت صادقانه نسبت به مسلمانان مهاجر و كمك به آنان تمجيد و ستايش كرده است:

والذين تبوّء و الدّار و الايمن...؛ (37) آنان (انصار) كه پيش از (هجرت) مهاجران مدينه را خانه ايمان گردانيدند و مهاجران را كه به سوى آنان آمدند دوست مى دارند و در دل خود هيچ حاجتى نسبت به آنان نمى يابند و هرچند به چيزى نيازمند باشند باز مهاجران را بر خويش در آن چيز مقدم مى دارند....

درباره بشر دوستى و انسانيّت، حضرت موسى بن جعفر(ع) مى فرمايد:

تمام ملل و اقوام روى كره زمين مى توانند پيوسته در رحمت و آسايش به سر برند مادامى كه همه مردم، بشر دوست باشند و به نام انسانيّت به يك ديگر ابراز محبت نمايند. (38)

و در اين زمينه امير مؤمنان(ع) به فرزندش محمد حنفيه مى فرمايد:

فرزندم! به تمام انسان ها نيكى كن، همان گونه كه انتظاردارى نسبت به تو نيكى كنند. آن چه را براى خود مى پسندى براى ديگران بپسند و آن چه را از ديگران زشت و ناپسند مى شمارى، براى خود نيز قبيح و ناپسند بشمار. (39)

شكى نيست كه انسانِ به انسانيّت رسيده، نسبت به همه انسان ها، بلكه نسبت به همه اشيا مهر مى ورزد، حتى نسبت به انسان هاى مسخ شده و تغيير ماهيّت داده. از اين رو، خداوند پيامبر را«رحمةً للعالمين» مى خواند: «اين گونه انسان ها نسبت به كسانى كه به آنان دشمنى مى كنند نيز مهر ورزند».

على(ع) درباره پسر ملجم مرادى مى فرمايد:

من زندگى او را دوست دارم و او قتل مرا. (40)

2. مسئوليت پذيرى در قبال جامعه مورد ديگر در لزوم راهنمايى، احساس مسئوليت كردن در برابر جامعه است. انسان در برابر خداوند مسئول است و براساس اين مسئوليت، وظايف و مسئوليت هايى نيز در قبال خود، خانواده، جامعه و طبيعت دارد. (41) در اين زمينه در قرآن كريم آمده است:

مسلماً در برابر آن چه مى كنيد مسئول هستيد و مورد سؤال قرار مى گيريد. (42)

موضوع مسئوليت داشتن و مكلف بودن انسان امرى است مسلّم و پيامبران مبعوث شدند تا اين مسئوليت بزرگ را بر انسان ها عرضه بدارند و در انجام آن يار و مددكارشان باشند. مسئوليت انسان، همگانى است. هر انسانى در برابر ديگران و بالأخص در برابر زيردستان خود مسئوليت دارد. (43) تكليف و مسئوليت هر انسان به قدر وسع اوست. در اين رابطه قرآن مى فرمايد:

خدا هيچ كس را تكليف نكند مگر به قدر توانايى او.... (44)

از آن جا كه وضعيت زندگى مردم يك جامعه در يك ديگر مؤثر است و تجربه تاريخى نيز به ما مى آموزد كه نابسامانى و ناهنجارى در زندگى و معيشت جمعى از افراد يك جامعه، زندگى را بر ديگر اعضاى آن جامعه تلخ و ناگوار مى سازد، اصولاً متصور نيست كه بشر، نام خود را انسان بگذارد و ازكنار مشكلات و گرفتارى هاى هم نوعان خود بى تفاوت بگذرد. در زمينه احساس مسئوليت داشتن، امام حسين(ع) مى فرمايد:

هركه اهتمام به امور مسلمانان ندارد، مسلمان نيست.

هم چنين پيامبر(ص) مى فرمايد:

هر كه صبح كند و اهتمامى به امور مسلمانان ندارد، از مسلمانان نيست و هر كه بشنود مردى به مسلمانان استغاثه كند و از آن ها فريادرسى خواهد و او را پاسخ نگويد و به داد او نرسد، مسلمان نيست. (45)

سعدى شاعر شيرين زبان ايرانى چه زيبا در اين زمينه گفته است:

بنى آدم اعضاى يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار نخواهد كه بيند خردمند ريش نه بر عضو مردم نه بر عضو خويش

3. راهنمايى و جلوگيرى از خسران انسان انسان با داشتن استعدادهاى مختلف و با دارا بودن اراده و اختيار همواره در معرض وسوسه هاى درونى و بيرونى قرار دارد و به تعبير ديگر، انسان هميشه در حال خسران است. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:

والعصر ان الانسان لفى خسر، الا الذين...؛ (46) به عصر سوگند، كه انسان ها همه در زيانند مگر كسانى كه ايمان آورده، اعمال صالح انجام داده اند....

در ابتداى سوره با قسم تازه اى روبه رو مى شويم: «به عصر سوگند!» و در آيه بعد اشاره به چيزى مى كند كه اين سوگند مهم، براى آن ياد شده است: «به طور مسلّم همه انسان ها در زيانند». آرى، انسان، همانند كسى است كه سرمايه عظيمى در اختيار دارد، ولى بى آن كه بخواهد، هر روز بخشى از آن را از او مى گيرند. اين طبيعت زندگى دنياست، طبيعت زيان كردن مداوم. (47) فخررازى در تفسير آيه «إِنّ إِلانسانَ لَفى خُسرٍ» نقل مى كند:

عصر و زمان بر او مى گذرد و عمرش پايان مى گيرد و ثوابى كسب نمى كند و در اين حال زيان كار است. (48)

آرى، تنها يك راه براى پيش گيرى از اين خسران عظيم و زيان قهرى و اجبارى وجود دارد، تنها يك راه كه در آخرين آيه اين سوره اشاره شده است. (49) آن جا كه مى فرمايد:

مگر كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و يك ديگر را به طرف دارى و انجام حق سفارش كردند و يك ديگر را به صبر و استقامت توصيه نمودند. (50)

4. راهنمايى وسيله رشد و تكامل راهنمايى، دانش آموزان را يارى مى دهد تا از توانايى ها، محدوديت ها، علايق واقعى و امكاناتشان درك عميقى به دست آورند و از امكانات محيطى و كليه امورى كه به نحوى در رشد و تكامل آنان مؤثر است، آگاه گردند و از اين امكانات متناسب با توانايى هاى خود بهره گيرند. (51) در اسلام به مسئله آگاه كردن انسان از خود و نيروهاى عظيمى كه در اوست توجه شده است. قرآن مجيد مى فرمايد:

وقتى كه انسان را خواستيم بيافرينيم، فرشتگان را امر كرديم كه به اين موجود سجده كنند.

و نيز در جاى ديگر مى فرمايد:

انسان بر فرشتگان در تعليم اسماى الهى پيشى گرفت.

و باز مى فرمايد:

آن چه در زمين است براى انسان آفريده شده است:

و جعلناكم ما فى الارض جميعاً.

سخّر لكم ما فى السموات و الارض.

اى بشر! در تو چيزهاست. تو خيال نكن مشتى آب و خاك هستى، خودت را با موجودات ديگر مقايسه نكن. بنابراين انسانى كه چنين كرامت و فضيلت و ارزشى دارد، نبايد روح و نفس خود را به كارها و اعمال پست آلوده كند، او بايد خود را بالاتر و برتر از آن بداند كه به چنين پستى و آلودگى آلوده شود. (52)

حضرت على(ع) در وصيت خود به امام حسن(ع) مى فرمايد:

خود را از هر كار پستى برتر و گرامى تر بدار، هرچند تو را به خواسته ها سوق دهد؛ زيراهيچ بهايى همتاى(كالاى گران بهاى)نفس خويش دريافت نخواهى كرد. (53)

5. تفاوت فردى و ضرورت راهنمايى از عواملى كه مؤيّد ضرورت برنامه راهنمايى مى باشد، وجود تفاوت هاى فردى است. تفاوت هاى فردى ايجاب مى كند كه افراد از جهات مختلف استعدادها، رغبت ها، نارسايى ها و خصوصيات فردى شناخته شوند تا برآن اساس در رفع مشكلات و مسائل زندگى، راهنمايى و هدايت گردند. (54)

آيات و احاديث زيادى دال بر وجود اختلافات فردى وجود دارد كه به چند مورد آن اشاره مى شود. قرآن كريم مى فرمايد:

وقد خلقكم اطواراً؛ (55) و هر آينه او شما را گوناگون آفريد.

و در جاى ديگر مى فرمايد:

و اوست كه شما را جانشين گذشتگان از اهل زمين مقرر داشت و رتبه بعضى را از بعضى بالاتر قرار داد تا شما را در اين تفاوت مرتبه ها بيازمايد. (56)

امام صادق(ع) مى فرمايد:

ذخايرى كه در باطن مردم نهفته است، مانند طلا و نقره با يك ديگر متفاوت است. (57)

حضرت على(ع) در اين باره مى فرمايد:

ساختمان طبيعى و سرشت مردم از يك ديگر دور و با هم متفاوت است و از همه مهم تر طبيعى است كه از شر و بدكارى بركنارتر باشد. (58)

حضرت على(ع) تفاوت هاى طبيعى بشر را بسيار مهم تلقى كرده است. خير و سعادت مردم را در حفظ اختلافات ساختمان و طبيعى آنان شناخته و هلاكت بشر را در يك نواخت كردن مردم و برهم زدن اساس اختلافات سرشتى آنان دانسته است. چنان كه مى فرمايد: (59)

لايزالُ الناسُ بخيرٍ ما تَفاوتوا فإذا استووا هلكوا. (60)

6. تفاوت دنياى نوجوانان با بزرگ سالان عامل ديگر آن كه نوجوانان در دنيايى زندگى مى كنند كه با دنياى بزرگ سالان تفاوتى آشكار دارد. آنان باورها، سنّت ها و نظام ارزش هاى بزرگ سالان را نمى پذيرند و نمى توانند ارزش هاى گذران را از ارزش هاى پاياتر تميز دهند. از اين رو، سرگردانند و نمى توانند خود را با زندگى سازگار نمايند. بنابراين، كمك و راهنمايى آنان در اين باره امرى اجتناب ناپذير است. (61) طبع جوان نوخواه است و به هر چيز تازه علاقه دارد، جوان از پى افكار جديد و نظريه هاى نو مى رود، كتاب هايى كه حرف تازه داشته باشد مى خواند،... طبع كهن سال خواستار سنن و آداب ديرين است و به چيزهاى تازه بى علاقه است، ميل دارد همه چيز در جاى خود باقى بماند، روش زندگى تغيير نكند و... راه بهره بردارى صحيح از نظريات متضاد اين دو نسل، آن است كه هر دو گروه، خواسته هاى خود را تعديل كنند و تمايلات خويش را به اندازه گيرى صحيح اِعمال نمايند، تا بين آنان توافق و هماهنگى ايجاد گردد و هريك مكمل ديگرى شود و جامعه حداكثر استفاده را از اين تضاد بنمايد و براين اساس كمك و راهنمايى آنان در اين زمينه لازم و ضرورى مى باشد. (62) در هدايت و رهبرى نسل قديم كه سطح فكرشان پايين تر بود، ما احتياج داشتيم به يك طرز خاص بيان و تبليغ و يك جور كتاب ها، امّا امروز آن طرز بيان و آن كتاب ها به درد نمى خورد، و لازم است دگرگونى عميقى در اين قسمت ها به عمل آيد، بايد با منطق و افكار روز آشنا شد و از همان راه به هدايت و رهبرى مردم پرداخت. (63)

حضرت على(ع) دراين باره مى فرمايد:

آداب و رسوم زمان خود را با فشار و زور به فرزندان خويش تحميل نكنيد؛ زيرا آنان براى زمانى غير از زمانى شما آفريده شده اند. (64)

1. ساعى، جزوه مربوط به مقدمات راهنمايى و مشاوره، ص 2 - 3.

2. جمعه (62) آيه 2.

3. ساعى، جزوه مربوط به مقدمات راهنمايى و مشاوره، ص 2 - 3.

4. اسراء (17) آيه 9.

5. احقاف (46) آيه 30.

6. عبداللَّه شفيع آبادى، مقدمات راهنمايى و مشاوره، ص 15.

7. نهج البلاغه، حكم 211؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 104، ح 105.

8. غررالحكم، به نقل از: ميزان الحكمه، ج 5، ص 211.

9. بحارالأنوار، ج 78، ص 105.

10. ساعى، جزوه مربوط به مقدمات راهنمايى و مشاوره، ص 6.

11. عبداللَّه شفيع آبادى، مقدمات راهنمايى و مشاوره، ص 29 - 31.

12. على شريعتمدارى، تعليم و تربيت اسلامى، ص 25.

13. تفسير نمونه، ج 17، ص 167.

14. همان، ص 168.

15. علاّمه طباطبائى، خلاصه تعاليم اسلام، ص 85.

16. عبداللَّه جوادى آملى، هدايت در قرآن، ص 5.

17. اعراف (7) آيه 203.

18. شورى (42) آيه 52.

19. وافى، باب فضل حامل القرآن، به نقل از: يادنامه علاّمه طباطبائى، ص 231.

20. عبداللَّه جوادى آملى، هدايت در قرآن، ص 23.

21. نحل (16) آيه 89.

22. ساعى، جزوه مربوط به مقدمات راهنمايى و مشاوره، ص 18.

23. فاتحه (1) آيه 5.

24. محمدتقى جعفرى، تفسير و ترجمه نهج البلاغه، ج 8 ، ص 5.

25. ليل (92) آيه 12.

26. تفسير نمونه، ج 27، ص 79.

27. محمدتقى جعفرى، تفسير و ترجمه نهج البلاغه، ج 8 ، ص 25.

28. طه (20) آيه هاى 49 - 50.

29. محمدتقى جعفرى، تفسير و ترجمه نهج البلاغه، ج 8 ، ص 5.

30. شعراء (26) آيه 78.

31. تفسير نمونه، ج 15، ص 257.

32. عبداللَّه شفيع آبادى، نظريه هاى مشاوره و روان درمانى، ص 1 - 4.

33. حسن پاشا شريفى و سيّدمهدى حسينى، اصول و روشهاى راهنمايى و مشاوره، ص 24.

34. موسسه در راه حق، برخى از مسائل زندگى ساز اسلامى، ص 54.

35. مرتضى مطهرى، ولاءها و ولايت ها، ص 19 - 20.

36. آل عمران (3) آيه 103.

37. حشر (59) آيه 9.

38. مجموعه ورّام، ج 1، ص 12.

39. وسائل الشيعه، ج 8، ص 541.

40. مرتضى مطهرى، انسان در قرآن، ص 55.

41. فصلنامه تعليم و تربيت، شماره 1، بهار 1365، ص 27.

42. نحل (16) آيه 93.

43. ابراهيم امينى، اسلام و تعليم و تربيت، ج 1، ص 50 - 51.

44. بقره (2) آيه 286.

45. اصول كافى، ج 4، ص 485.

46. عصر (103) آيه هاى 1 - 3.

47. تفسير نمونه، ج 27، ص 195.

48. تفسير فخررازى، ج 32، ص 85.

49. تفسير نمونه، ج 27، ص 296.

50. عصر (103) آيه 3.

51. حسن پاشا شريفى و سيّدمهدى حسينى، اصول و روشهاى راهنمايى و مشاوره، ص 24.

52. روانشناسى رشد، ج 1، ص 165.

53. نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 401.

54. سيّدمهدى حسينى، مشاوره و راهنمايى در تعليم و تربيت اسلامى، ص 105.

55. نوح (71) آيه 14.

56. انعام (6) آيه 165.

57. روضه كافى، ص 177.

58. غررالحكم، ص 220.

59. سيّدمهدى حسينى، مشاوره و راهنمايى در تعليم و تربيت اسلامى، ص 107.

60. بحارالأنوار،چاپ تهران، ج 77، ص 385، ح 10 .

61. حسن پاشا شريفى و سيّدمهدى حسينى، اصول و روشهاى راهنمايى و مشاوره، ص 24.

62. فلسفى، بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمايلات، ص 32 - 33.

63. مرتضى مطهرى، ده گفتار، ص 143.

64. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، كلمه 102، ص 267.

/ 10