فصل پنجم:راهنمايى و مشاوره شغلى و حرفه اى
تاريخچه راهنمايى و مشاوره شغلى و حرفه اى
راهنمايى شغلى به طور عام، با نظام استاد - شاگردى آغاز گرديده است و والدين در ابتدا، فرزندان خود را براى برعهده گرفتن شغل خود آماده مى ساختند و مهارت هاى ضرورى را خود به آنان مى آموختند. اصطلاح راهنمايى شغلى براى نخستين بار در جهان، در سال 1914 ميلادى به طور رسمى، در كنگره اى كه در بروكسل تشكيل شده بود به كار رفت. در سال 1906 ميلادى تنظيم و تدوين خدمات راهنمايى شغلى توسط پارسونز - پدر راهنمايى شغلى - در بُستن واقع در آمريكا آغاز گرديد. در سال 1913 ميلادى اوّلين خدمات راهنمايى شغلى به طور رسمى از طريق مؤسسه اطلاعات شغلى و حرفه اى بُستن ارائه گرديد. (1) در متون اسلامى مفهوم و شيوه هاى كاربردى راهنمايى به وفور مطرح شده است. اسلامى آيينى است جامع و كامل و تمام ابعاد زندگى انسان را نيز مدنظر دارد. درباره كار و اهميّت آن، در قرآن، روايات و سيره ائمه اطهار(ع) توصيه هاى فراوانى آمده است. خداى متعال مى فرمايد:انسان تنها به وسيله كار و كوشش مى تواند به جايى برسد. (2) پيامبر اكرم(ص) در اين زمينه مى فرمايد:همه شما كار كنيد و كوشش نماييد، ولى متوجه باشيد كه هركس براى كارى كه آفريده شده و لايق تر است، آن را به سهولت و آسانى انجام مى دهد. (3) انديشمندان اسلامى بر اهميّت شغل آموزى در دوره هاى مختلف تأكيد فراوانى كرده اند. بوعلى سينا رعايت تفاوت هاى فردى و طبيعت و ذوق و سليقه افراد را در برنامه ريزى آموزشى، اصل مهمى مى داند كه نبايد از آن غفلت كرد. وى پس از بيان واقعيت تفاوت هاى فردى در زمينه هاى گوناگون چنين مى گويد:شايسته است كه مربى كودك، هنگام گزينش حرفه يا دانش خاص، طبيعت كودك را آزموده، ذوق و سليقه وى را سنجيده و ميزان هوش وى را بيازمايد و براين پايه حرفه يا دانش مناسب را براى كودك برگزينند. (4)تعريف راهنمايى و مشاوره شغلى و حرفه اى
راهنمايى شغلى نوعى ديگر از راهنمايى است كه بدان وسيله به فرد كمك مى شود تا براساس شناخت استعدادها و رغبت ها و محدوديت ها و نيز امكانات شغلى جامعه بتواند شغلى مناسب را انتخاب كند و پس از گذراندن دوره هاى آموزشى ضرورى به طور موفقيت آميز و رضايت مندانه اى به اشتغال ادامه بدهد. (5) در اسلام هر فرد بايد طبق ذوق و سليقه خود يكى از اين همه حرفه و صنعت كه خداى متعال فكر انسان را به سوى آن هدايت فرموده است انتخاب كند و از اين راه روزى خود را به دست آورد و بارى از بارهاى اجتماع را به دوش كشيده و در آسودگى مردم بكوشد. (6)هدف هاى راهنمايى شغلى و حرفه اى
در تعليم و تربيت اسلامى هدف، پرورش عبدصالح است. عبدصالح علاوه بر جنبه هاى ايمانى، داراى خصوصيات ويژه اى است كه از جمله آن مى توان آمادگى وى را براى اشتغال به كار حلال و تأمين بخشى از نيازهاى جامعه ذكر كرد. براى اين كه اين آمادگى در فرد ايجاد گردد، لازم است در تربيت آنان هدف هاى زير موردنظر قرار گيرد:ايجاد علاقه به كار و كوشش و ابتكار براى توليد بيش تر براى رفع نيازمندى هاى جامعه و رسيدن به استقلال اقتصادى؛پرورش افراد به گونه اى كه با كار مفيد و مشروع از نعمت هاى الهى برخوردار گردند؛تربيت روحيه احترام به كار و كوشش براى عمران و آبادى و استفاده از منابع طبيعى به عنوان يك عبادت و وظيفه اجتماعى؛تقويت روح جمعى و تعاون و همكارى براى پرداختن به كارهاى مفيد و توليدى؛تربيت افراد به گونه اى كه با استفاده از استعدادها و نيروها و امكانات خود به بندگان خدا سود رسانند و خدمت كنند و از بطالت و تنبلى و بى كارى بپرهيزند؛پرورش افراد به گونه اى كه از همان آغاز متناسب با توانايى ها در سرنوشت اقتصادى خود و جامعه مشاركت مؤثر داشته باشند؛پرورش افراد براى آشنايى و كسب مهارت هاى لازم در زمينه حرفه و فنون و مشاغل تربيت آنان به منظور حصول به استقلال اقتصادى و پرهيز از اتكال غيرمشروع به ديگران؛هدايت افراد براى كشف استعدادهاى درونى خود و آشنايى با مشاغل و حرف و فنون مورد نياز و امكانات موجود و انتخابات آزادانه از ميان آن ها. (7)تعريف كار
كار از نظر لغوى به معناى فعل، عمل و كردار است. و هر آن چه را كه از شخص صادر گردد و وى را به خود مشغول دارد در برمى گيرد.از نظر راهنمايى شغلى، كار فعاليتى نسبتاً دايمى است كه به توليد كالا يا خدمات مى انجامد و براى آن دست مزدى در نظر گرفته مى شود. (8) و بيش تر يادآور مى شويم كه «كار» به معناى صنعت و هنر و پيشه نيز آمده است. بنابراين هر پيشه و صنعت و هنرى كه وقت فردى را بگيرد و نتيجه و بازدهى داشته باشد كار است؛ چه كار جسمى باشد و چه فكرى. (9)ارزش ها و فايده هاى كار
در زبان دين وقتى مى خواهند تقدس و ارزش چيزى را بيان كنند به اين صورت بيان مى كنند كه خداوند فلان چيز را دوست دارد و در بيان ارزش كار آمده:إِنَّ اللّه يُحِبُّ المؤمن المُتْرَفَ؛ (10) خداوند دوست دارد مؤمن را كه داراى يك حرفه و شغل است و بدان اشتغال دارد.ارزش ها و فوايد كار را مى توان از ديدگاه هاى مختلف روانى و تربيتى، اجتماعى، مادى، جسمانى و...مورد بررسى قرار داد كه اينك مختصرى به هريك مى پردازيم.ارزش هاى روانى و تربيتى كار كار نه تنها با ايجاد احساس ارزشمندى در آدمى، عزّت نفس و اعتبار اجتماعى او را به وى برمى گرداند و به تقليل پرخاش گرى، عزلت گزينى و... مى انجامد، بلكه به عنوان يكى از اصول مسلّم بهداشت روانى، مى توان از آن براى تمام انسان ها و تمام محيطها سود جست. (11) تأكيد اسلام بر كار و تلاش، بيش از همه به دليل حفظ عزت نفس و سلامت روانى آدمى و حفظ ارزش هاى والا و الهى در اوست.كار در عين اين كه خود معلول فكر و روح و خيال و دل و جسم انسان است، سازنده خيال و عقل و فكر و دل و قلب مى تواند باشد و به طور كلى سازنده و تربيت كننده انسان است. (12) پاره اى از آثار روانى و تربيتى كار عبارتند از:1. از طريق كار انسان خود را مى آزمايد و كشف مى كند: انسان، اين موجود كمال طلب از طريق كار كردن به رقابت با ديگران مى پردازد و بدين وسيله خود را به منصه ظهور مى رساند، از طريق كار كردن اطمينان خاطر و اعتماد به نفس كسب مى كند و استعدادهاى بالقوه خود را شكوفا مى سازد و به صورت بالفعل درمى آورد. (13) يكى از مسائلى كه بيش تر نوجوانان و جوانان باآن مواجه اند، نشناختن ابعاد و ظرفيت هاى وجودى خودشان است، ارائه كارها و وظايف متنوع عرصه بسيار مناسبى را فراهم مى آورد كه به ابعاد و ظرفيت هاى خويش آگاهى يابند و اگر احياناً در زمينه اى هم خلاقيتى دارند، آن را متجلّى و خود را نشان دهند. شهيدمطهرى دراين زمينه دركتاب تعليم وتربيت دراسلام مى نويسد:... از همين جاست كه يكى از خواص كار آشكار مى شود، يعنى «آزمودن خود» انسان با كار، خود را كشف مى كند، و خود را كشف كردن بهترين كشف است. اگر انسان دست به كارى زد و ديد استعدادش را ندارد، كار ديگرى را انتخاب مى كند و بعد كار ديگر تا بالأخره كار مورد علاقه و موافق با استعدادش را پيدا كند. وقتى كه آن را كشف كرد، ذوق و عشق عجيبى پيدا مى كند و اهميّت نمى دهد درآمدش چه قدر است. آن وقت است كه شاه كارها به وجود مى آورد كه شاه كارها ساخته عشق است نه پول و درآمد. 2. كار به قلب انسان خضوع و خشوع مى دهد: كار از جمله آثارش اين است كه به قلب انسان خضوع و خشوع مى دهد و جلوى قساوت قلب را مى گيرد. منظور اين است كه بى كارى قساوت قلب مى آورد و كار حداقل فايده اش براى قلب انسان اين است كه جلوى قساوت را مى گيرد. كار با اين كه معلول فكر و روح و قلب و خيال و جسم انسان است مى تواند سازنده هركدام از اين ها هم باشد. (14) حجةالاسلام حائرى شيرازى در «سمينار جوان» امور تربيتى تهران كه در سال 1369 برگزار شد، در بخشى از سخنرانى خود از زنده شدن قلب آدمى با كار و مردن آن در اثر بى كارى، چنين ياد كرد:در اسلام تلاش براى پيدا كردن نان از روى زحمت و تلاش زياد مطرح است. روزيى كه از زحمت حاصل مى شود، خوراك حلال و مناسب انسان است و انسان با آن زحمت قلبش احيا مى شود. حقوق و درآمدى را كه انسان از طريق كار به دست مى آورد، خوراك بدن و جسم اوست، امّا كارى كه انجام مى دهد، خوراك روح است. اگر شما به كسى نان مفت داديد، به بدنش غذا داده ايد، امّا اگر روح او را از غذا محروم كنيد، روح او مى ميرد. در روايت است كه ملعون است، ملعون است كسى كه خرج خودش را به دوش ديگران بيندازد و ديگران كار كنند و او طفيلى آن ها باشد.در تورات آمده است كه، پس از اين كه خداوند انسان را از بهشت خارج كرد و به دنيا آورد به او فرمود: « در اين جا زحمت مى كشى و نان مى خورى، يعنى، حياتت در زحمت است».هم چنين ايشان در معالجه معتادان مى گويد:زندان هاى ما بايد سازنده باشد و راه حل اين است كه زندانى را از كسب حلال محروم نكينم، معتادى كه در زندان است بايد كار كند و از ثمره آن، هم خودش نان بخورد و هم خانواده اش. اردوگاه هاى خودكفا داير كنيم تا هم در بودجه مملكتى صرفه جويى شود و هم اين كه با كار قلب و روح معتادان را زنده كنيم. معتادى كه شروع به كار مى كند، پس از مدتى از بى تفاوتى درآمده و كارهاى شخصى خود را انجام مى دهد و به طور كلى وضعش فرق مى كند، اين فرد نظير بى اشتهايى است كه وقتى آرام آرام خوب شد، اشتها پيدا مى كند، اشتهاى نماز پيدا مى كند، اشتهاى نصيحت پيدا مى كند، اشتها پيدا مى كند كه ببيند كى هست و كجا هست. اين ها نتيجه رويش مجدد قلب است.3. كار موجب انتظام فكر و تمركز قوه خيال مى شود و از مفاسد اخلاقى و بيمارى هاى روانى و عصبى جلوگيرى مى كند: كار و فعاليت موجب سرگرمى فكرى است؛ يعنى، انسان متوجه اصلاح كار خويش است و اين به نوبه خود دو نتيجه دارد: يكى اين كه مجالى براى فعاليت قوه خيال و هوس هاى شيطانى باقى نمى ماند و ديگر اين كه فكر انسان عادت مى كند كه همواره منظم كار كند، بديهى است كه يكى از اصول شخصيت انسان، همان استوارى و استحكام و انتظام فكر اوست. (15) انسان يك نيرويى دارد و آن اين است كه دايماً ذهنش و خيالش كار مى كند و وقتى كه انسان درباره مسائل كلى به طور منظم فكر مى كند، از يك مقدمه نتيجه اى مى گيرد. اين را مى گوييم تفكر و تعقل، ولى وقتى كه ذهن انسان بدون اينكه نظمى داشته باشد و بخواهد نتيجه گيرى كند و رابطه منطقى بين قضايا را كشف نمايد، همين طور كه تداعى مى كند، از اين جا به آن جا برود، اين يك حالت عارضى است كه اگر انسان خيال را در اختيار خودش نگيرد، يكى از چيزهايى است كه انسان را فاسد مى كند؛ يعنى، انسان نياز به تمركز قوه خيال دارد. اگر قوه خيال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان مى شود. حضرت على(ع) مى فرمايد:اَلنَّفْسُ إِن لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَكَ؛ (16) اگر نفس را به كارى مشغول نكنى، او تو را به خودش مشغول مى كند.بنابراين، از رابطه كار با تهذيب اخلاق و رابطه بى كارى با فساد اخلاق و هرزگى روح و فكر و احساسات نبايد غافل بود. روح آدمى مانند معده اش غذا مى خواهد و اگر غذاى كافى نرسد به هرچه برسد سدّ جوع مى كند ولو با چيزهاى قذر و ناپاك؛ يعنى اگر به روح آدمى چيزى كه روح او را سير و راضى نگه دارد نرسد، چيزى كه توجه روح را به خود جلب كند و انديشه و احساسات او را متمركز سازد، در اين صورت روح گرسنه مى ماند و ناچار به تغذيه از گوشت برادر مؤمن در حالى كه مرده باشد مى شود؛ يعنى، غيبت مى كند.زنانى كه معمولاً در خانه بى كارند و هيچ كارى، نه داخلى و نه خارجى دارند، صبح تا شب بايد بنشينند و هيچ كارى ندارند بيش از هر طايفه ديگر به غيبت كردن مشغول هستند؛ چون بيش از هر طبقه ديگر از لحاظ روحى گرسنگى و بى غذايى مى كشند. اين است كه يكى از آثار «كار» جلوگيرى ازگناه است. (17) قرآن در اين زمينه مى فرمايد:ولو بسط اللّه الرّزق لعباده...؛ (18) اگر خداوند روزى را بى حساب براى بندگانش بگستراند، از جاده حق منحرف مى شوند، ولكن به اندازه اى كه مى خواهد نازل مى گرداند... كاملاً روشن است كه تلاش و كوشش در زندگى علاوه بر رفع سستى و دل مردگى، حركت و نشاط خاصى به زندگى مى بخشد و وسيله بسيار مناسبى براى اشتغال سالم فكرى و جسمى انسان است. (19) 4. كار موجب تقويت عزّت نفس، ثبات شخصيت و استقلال مى شود: كار بر عزت و شخصيت انسان مى افزايد و او را در نظر خودش محترم مى نمايد؛ يعنى، حس احترام به ذات و اعتماد به شخصيت را در انسان ايجاد مى كند. (20) داشتن شغلى كه ارزش اجتماعى داشته باشد و شخص به خوبى از عهده آن برآيد، عزت نفس را زياد و موجب احساس امنيت و هويّت با ثبات شخص مى گردد و برعكس اگر جامعه افراد را به كار نگيرد و اشتغال امكان پذير نباشد در آنان احساس ترديد و سرخوردگى ايجاد و دچار كمى عزت نفس مى شوند.تحقيقات لازاروس درباره اثرات بى كارى بر روى شخصيت افراد نشان مى دهد كه اشخاص بى كار از لحاظ عواطف و احساسات دچار بى ثباتى هستند. اعتماد به نفس را از دست داده و احساس حقارت مى كنند و خود را زبون و بيچاره مى دانند و احساس امنيّت نمى كنند و از آينده ترس و وحشت دارند. (21) بى ترديد اين همه تأكيد بر كار و تلاش به دليل حفظ عزت نفس و سلامت روانى و حفظ ارزش هاى والا و الهى انسان است و تأثير آن از نظر روحى و جسمانى براى كاركننده كه با تأمين درآمد خويش و دراز نكردن دست نياز به سوى ديگران مايه عزت و سربلندى خويش را فراهم نموده و در پيشگاه الهى هم مأجور و در نظر مردم مورد احترام قرار مى گيرد.رسول گرامى اسلام(ص) در اين باره مى فرمايد:كسى كه از پى مال مشروع برود براى آن كه آبروى خود را از ذلّت سؤال (گدايى) مصون دارد، عائله خود را اداره كند، و به همسايه خود كمك نمايد، در پيشگاه خداوند سربلند و روسفيد است و چهره او مانند ماه تمام مى درخشد. (22) روزى امام صادق(ع) با معلى بن خنيس كه ديرتر از ساعت معمول سركارش مى رفت روبه رو شد. امام(ع) خطاب به وى گفت:هرچه زودتر راه عزت و بزرگوارى (كار) را در پيش گير. (23) در اين توصيه امام(ع) ارزش كار در حفظ عزت نفس آدمى (كه مانع متكى شدن به ديگران و مخدوش شدن عزت نفس وى مى شود) گوشزد شده است. در همين زمينه نقل شده است كه سيره رسول خدا(ص) اين بود كه هرگاه مردى از لحاظ جسمى توجه ايشان را جلب مى كرد سؤال مى فرمود: آيا شغل و حرفه اى دارد؟ اگر در پاسخ مى گفتند: شغلى ندارد، مى فرمود: از چشمم افتاد. به آن حضرت عرض مى شد: چگونه شخصيت او در نظر شما تنزل كرد؟ مى فرمود:آن گاه كه مؤمنى داراى شغل و حرفه اى نباشد، براى تأمين مخارج زندگى خود، دينش را مى فروشد. (24) مردى به امام صادق(ع) عرض كرد: من نمى توانم با دستم به خوبى كار كنم، تجارت را نيز به درستى بلد نيستم و بيچاره ام، چه كنم؟ فرمود:كاركن و بر سرت چيزى را بار كن و به اين وسيله از مردم بى نيازى بجوى. (25) امام(ع) مى فرمايد با سرباربرى كن، امّا در نتيجه نياز به ديگران شرف و عزتت را نابود نكن و در اين رابطه چه گوياست اين سخن:دست نياز پيش كسان چو كنى دراز پل بسته اى كه بگذرى از آبروى خويش و مرتبط با همين موضوع شعرى هست منسوب به على(ع) كه مى فرمايد:- اگر مى خواهى آزاد زندگى كنى مثل برده زحمت بكش از مردم خواستن از هر چيزى ذلت بيش ترمى آورد.- آرزويت را از مال هركس كه باشد ببر و قطع كن نگو اين كار مرا پست مى كند.- وقتى كه از ديگران بى نياز باشى هركارى داشته باشى از همه مردم بلندقدرترى. (26) كار درمانى كار مانع افسردگى خاطر مى شود و شوق و نشاط و احساس لذت افرادى كه در سراسر هفته كار مى كنند بيش تر از افراد بى كار است.كار، اثرِ درمانى دارد و از طريق آن مى توان حتى به درمان بيماران افسرده و روانى پرداخت.در كار درمانى، فرد بيمار از طريق تجويز كار، درمان مى شود. در روند كار مى تواند راهى براى تخليه پرخاش گرى خويش بيابد يا خود كم بينى و حقارتى كه به او دست داده است برطرف سازد. به اين ترتيب فرد بيمار با كار كردن اعتبار از دست رفته اجتماعى خود را به دست مى آورد و مهم تر از همه اين ها در وى احساس عزت نفس هويدا مى شود و برعكس بى كارى به عنوان يك شاخص مهم در تشخيص افسردگى مطرح شده است.كولب و برادى در مورد برخى از ديگر آثار كار درمانى مى نويسند:كار بعنوان راهى براى تخليه پرخاش گرى فرد در نظر گرفته مى شود. علاوه بر اين ها شخص در جريان كار كردن، موفقيت و اعتبار حاصل مى كند كه اين عناصر به حمايت فرد شتافته، او را از خودكم بينى و احساس حقارت مى رهانند. (27) ارزش ها و فوايد اجتماعى كار شغل در اغلب موارد زندگى فرد را تغيير مى دهد و حتى طرز صحبت كردن و لباس پوشيدن او را تعيين مى كند. كار، رفتار و تا حدى طرز فكر فرد را مشخص مى نمايد. كار نقش فرد و موقعيت اجتماعى او را مشخص مى كند. كار فرد را با واقعيت اقتصادى و اجتماعى نزديك تر مى سازد (28) و وسيله اى براى برقرارى و تحكيم روابط اجتماعى است.به نظر روان شناسان از جمله آدلر و مورينو انسان موجودى است اجتماعى و بر اثر ارتباط با جامعه و هم نوعان شخصيت خود را مى سازد و بر محبت و دوستى خود مى افزايد. در محيط هاى كارى كه مملو از محبت و صميمت باشد، نيازهاى روانى افراد نيز تأمين مى گردد و كاركنان در آن جا هيچ گاه احساس يأس و بيگانگى نمى كنند.انسان بى كار خود را عضو مفيدى از جامعه نمى داند (29) و با توجه به از بين رفتن روابط اجتماعى شخص بيكار و، نداشتن سرگرمى، داشتن زندگى اجتماعى زير فشار اقتصادى، و كنار كشيدن از شبكه تعامل اجتماعى به سبب انگ «بى كارى» خوردن موجب از هم گسيختگى شبكه حمايت اجتماعى مى گردد. تحقيقات نشان داده است كه تضعيف شبكه ارتباطات اجتماعى سبب افزايش مرگ ومير مى گردد. (30) كار كردن باعث تقويت احساس نوع دوستى و جوان مردى مى شود، روحيه ايثار و از خودگذشتگى را تقويت مى كند، ارتباطات سازنده بين مردم موجب افزونى محبوبيت اجتماعى آنان مى شود و فرد از اين طريق خود را جزئى از جامعه مى داند و بدين وسيله نقشى را ايفا مى كند.وجود هر فردى در جامعه و ارزش او به شغلى بستگى دارد كه عهده دار انجام آن است. و اسلام هم براين نكته تأكيد دارد و كار كردن را اساس شخصيت و برترى انسان و ايجاد كننده عزت نفس، احساس ارزشمندى و مسئوليت پذيرى و كسب هويّت موفق و سازنده مى داند. وپاداش كسى را كه براى تأمين مخارج خانواده اش تلاش كند بيش تر از پاداش جهادگران در راه خدا مى داند.حتى ماندن نام انسان ها پس از مرگشان نتيجه كارى است كه در زمان حيات خود براى جامعه انجام داده اند و از اين رو در معيارهاى اسلامى كسى كه كتاب مفيدى بنويسد يا سنّت و خيرات نيكى در ميان مردم به يادگار گذارد كه صدها سال پس از مرگ او، مسلمانان از آن استفاده كنند، خداوند متعال تا زمانى كه حتى يك نفر از آن كتاب و سنّت استفاده مى كند به بنيانگزارش پاداش مى دهد. (31) و چه خوب گفته است سعدى شيرين سخن:سعديا مرد نكونام نميرد هرگز مرده آن است كه نامش به نكويى نبرند ارزش ها و فوايد مادى و جسمانى كار از طريق كار مى توان اميال مختلفى از جمله ميل به موفقيت، ميل به افزايش درآمد ميل به تأمين قدرت مالى و ميل به آسايش را ارضا كرد.استقلال فرد و جامعه و تأمين نيازها جز از طريق كار كردن امكان پذير نمى باشد.انسان با تفكر و تعقل و با تكيه بر استعدادهايش مى تواند مواد موجود در طبيعت را دگرگون سازد و از آن ها به نفع خود در جهت رفع نيازهاى زندگى بهره گيرد. (32) از جمله فوايد مهم كار مسئله حفظ شخصيت و حيثيت و استقلال افراد است. انسان در نتيجه كار مخصوصاً اگر مقرون به ابتكار باشد به حكم اين كه نيازش را از ديگران برطرف كرده است احساس شخصيت مى كند. (33) از نظر جسمانى كار كردن وسيله مناسبى براى صرف انرژى در راه مطلوب و در نتيجه حفظ تعادل فيزيولوژيكى بدن است.كار كردن باعث رشد كلى بدن، ايجاد هماهنگى بين اعصاب و عضلات، ايجاد سرعت و مهارت در واكنش هاى عضلانى و ايجاد استقامت در اعضاى بدن مى شود و هم چنين باعث تحرك و جلوگيرى از خمودگى و سلامت جسمى و روانى انسان مى شود. (34) شعرى هست منسوب به اميرالمؤمنين على(ع) كه مفهوم آن چنين است:لنقل الصخر من قلل الجبال...؛ براى من سنگ كشى از قله هاى كوه، يعنى، چنين كار سختى، برمن گواراتر و آسان تر است از اين كه منّت ديگران را بكشم، به من مى گويند در كار و كسب ننگ است. (35)بى كارى و مذمت آن در اسلام
مطالعات جغرافيايى نشان مى دهد كه نرخ بى كارى شاخص خوبى براى محروميت هاى چندگانه است. بررسى شهرهاى مختلف نشان مى دهد ناحيه هايى از شهر كه در آن نرخ بى كارى بالاست، داراى نرخ هاى بالاتر مرگ ومير و بيمارى اند، اين امر مى تواند بيش تر در رابطه با تأثيرات ناشى از محروميت باشد تا خود بى كارى. (36) تحقيقات لازاروس در مورد اثرات بى كارى بر روى شخصيت افراد نشان داد كه اشخاص بى كار از لحاظ عواطف و احساسات دچار بى ثباتى هستند. اعتماد به نفس را از دست داده و احساس حقارت مى كنند و خود را زبون و بيچاره مى پندارند و احساس امنيّت نمى كنند و از آينده ترس و وحشت دارند.افراد بى كار كه دچار سرخوردگى و كمى عزت نفس شده اند احتمال دارد كه دچار سردرگمى در هويّت و حتى در برخى موارد بزهكار شوند، ترك تحصيل كنند و هويّت منفى پيدا نمايند.از امام باقر(ع) نقل شده كه فرمود:حضرت موسى عرض كرد: خدايا! كدام بنده نزد تو مغبوض تر است؟ گفت: كسى كه شب هامانند مردارى بخوابد و روزها را به بطالت بگذراند. (37) از حديث فوق نتيجه مى گيريم كه اسلام ضمن دعوت به كاروكوشش، بى كارى را نكوهش نموده و با بيانات مؤثر خود جامعه را به تلاش و كوشش دعوت نموده است. و بى كارى و دست نياز به سوى ديگران دراز كردن را موجب از بين رفتن عزت و كرامت آدمى و سرمنشأ مفاسد اجتماعى و آلودگى به گناه مى داند.اسوه هاى عملى كار و كارگر از ديدگاه اسلام
پيشوايان دينى براى اين كه سرمشقى به ديگران بدهند، در بسيارى از مواقع كار مى كردند، پيامبران الهى هريك شغل و كارى داشتند كه در تاريخ معروف است؛ حضرت آدم(ع) كشاورزى مى كرد و حضرت ادريس(ع) خياطى و حضرت ابراهيم و موسى چوپانى و حضرت سليمان حصيربافى و حضرت عيسى جهان گردى و حضرت محمد(ص) پيش از بعثتش چوپانى و تجارت و شركت در جنگ ها را به عهده مى گرفت و بعد از بعثتش اداره امور جامعه اسلامى را تكفل مى نمود.پيشوايان اسلام هم با زبان مى گفتند و هم با عمل خويش نشان مى دادند كه كاركردن ارزش است و آبرودهنده و مثبت و بى كارى و تنبلى ضدارزش است و منفى و مايه ننگ. (38) شخصى نقل كرده است:امام هشتم را ديدم كه در زمين مشغول كار بود و عرق از پاهاى آن حضرت جارى بود، عرض كردم: فدايت شوم چرا مشغول كار هستيد؟ (كارگران كجايند؟) حضرت فرمود: كسانى كه از من و پدرم بهتر بودند آنان نيز كار مى كردند. گفتم آنان كيانند؟ فرمود: رسول خدا و اميرمؤمنان و اجداد بزرگوارم كه با دست خود كار مى كردند. كاركردن عملِ پيامبران و وصى پيامبران و مردان صالح است. (39) درباره امير مؤمنان(ع) چنين نقل شده كه:پس از فراغت از جهاد به تعليم مردم مشغول مى شد و حتى در مواردى براى غيرمسلمانان كار مى كرده و مزد دريافت مى نموده است.و هم چنين قنات حفارى مى كرده و وقتى از قنات آب بيرون مى آمد، آن را وقف مستمندان مى كرده است. (40) شخصى نقل كرده است:امام صادق(ع) را ديدم در حالى كه بيلى در دست داشت و عرق از پشت حضرت سرازير بود، عرض كردم: فدايت شوم بيل را به من بدهيد تا كاركنم. حضرت فرمود: خير، دوست دارم شخص در طلب روزى، گرمى آفتاب را بچشد. (41) با توجه به الگوگيرى از ائمه اطهار(ع) بايد به نوجوانان و جوانان ايرانى تفهيم كرد كه ايرانيان داراى فرهنگ اسلامى كار هستند. قنات هاى چند كيلومترى با عمق هاى پنجاه يا شصت مترى كه در كشورمان حفر شده اند سندى بر اين مدعايند. و با نگاهى به آثار باستانى شهرهاى مختلف كشورمان از جمله اصفهان، فارس، شوش، نيشابور، و... مى توان قضاوت كرد كه ايرانى با كار به دنيا آمده و با كار از دنيا رفته و به طور خلاصه كار با زندگى او گره خورده است.جهت گيرى كار و كارهاى توصيه شده در اسلام
اسلام درصدد الهى شمردن كار است؛ به اين معنا كه در اسلام هدف از كار تنها رسيدن به رفاه مادى نيست، بلكه يك مسلمان، با كار و عملكرد خود نه تنها مى تواند به سعادت دنيوى برسد، سعادت آخرت را هم مى تواند به دست آورد. همان گونه كه خدا از بى كارى نفرت دارد، مؤمن بايد از كار لغو و بيهوده متنفّر باشد تا در جهت اخلاق الهى حركت كرده باشد.در آيه شريفه 37 سوره نور فرموده است:رجال لا تلهيهم...؛ پاك مردانى كه كسب و تجارت هيچ آن ها را از ياد خدا غافل نگرداند.در تفسير اين آيه شريفه نوشته اند:آنان آهن گران و مهره فروشان بودند كه هرگاه چكش و مهره سوراخ كن را بلند مى كردند و در همين هنگام صداى اذان را مى شيندند، مهره سوراخ كن را از مهره بيرون نبرده و چكش را نزده، به سويى مى انداختند و نماز را بپا مى داشتند. (42) از امام على(ع) نقل شده است كه فرمود:به درستى اگر براى دنيا كار كنى، زيان كرده اى. (43) بنابراين، اگرچه كار موجب استقلال و افزايش عزت نفس، احساس اعتبار اجتماعى و كاهش مفاسد اخلاقى و اجتماعى و...مى شود، امّا كارى كه با جهت گيرى الهى توأم باشد علاوه بر موارد فوق بر غناى درونى مى افزايد و اسباب تعالى هرچه بيش تر او را فراهم مى كند. (44) در اسلام شغل و حرفه اى كه مورد نياز جامعه باشد و كسى متصدى آن نشود، اسلام يادگيرى و انجام آن را به عنوان واجب كفايى بر همه مسلمانان تعيين مى كند. (45) كار در اسلام بايد سودمند، صالح و به خير فرد و اجتماع باشد، و كارهايى كه به زيان فرد و اجتماع است و به جسم و جان آسيب مى رساند، و يا به عفت و اخلاق عمومى لطمه مى زند، در اسلام ناپسند و ممنوع است. بدين سبب اسلام لازم مى داند مسلمانان پيش از شروع به كار، كسب هاى حلال و حرام را بشناسند و دستورات دينى خود را در مورد تجارت و معاملات بياموزند تا بعدها دچار كج روى و انحراف در كسب نشوند. (46) قرآن كريم مى فرمايد:اى مردم با ايمان ! شراب، قمار، گذاشتن چيزى براى پرستيدن و فال گيرى همه اين ها حرام است و پليد و از اعمال شيطان است، آن ها را ترك كنيد. اميد است كه رستگار شويد، شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار، دشمنى و عداوت بين شما ايجاد كند آيا (با توجه به اين مخاطرات) دست از اين دو خواهيد كشيد؟ (47) رسول خدا(ص) فرمود:بهترين كارها كسب حلال است. (48) و در جايى ديگر مى فرمايد:خوش بخت كسى است كه كسبش خوب و منزّه از پليدى و ناپاكى باشد.بهترين كسب ها و شغل ها، كارهاى يدى و محصول دست رنج مى باشد و كسى كه از دست رنج مشروع خود زندگى مى كند در قيامت با پيامبران محشور است و مانند آنان مأجور خواهد بود. (49) و از آن جا كه پايه زندگى انسان ها روى كارهاى توليدى از جمله فرآورده هاى كشاورزى است و تقلب در كشاورزى كم تر است و يا به عبارتى ممكن نيست؛ زيرا اساس آن بر عوامل طبيعى است و عوايد آن صرفاً نتيجه زحمات صادقانه انسان هاست، به همين دليل در امور كشاورزى، نيز تشويق ها و توصيه هاى فراوان از طرف مكتب اسلام شده است. (50) امام صادق(ع) مى فرمايد:گنج هاى الهى در زمين نهفته است و هيچ كارى نزد خداوند محبوب تر از زراعت نيست.تمام پيامبران خدا كشاورز بودند، جز ادريس كه كارش دوزندگى بود. (51) والدين بايد به جوانان تفهيم نمايند تا آنان مشاغلى انتخاب كنند كه از حمايت قانونى برخوردار شوند و بازدهى معقولى داشته باشند و در درازمدت در جامعه تنش اقتصادى و روانى ايجاد نكند و در راستاى تأمين نيازهاى اساسى جامعه قرار داشته باشد.راهنمايى والدين در زمينه انتخاب شغل فرزندان
تأمين زندگى مادى، از خواسته هاى جوانان است. هاويگهرست در زمينه استقلال مالى جوانان مى گويد:ضرورت دارد كه جوانان از استقلال اقتصادى خود اطمينان حاصل كنند و براى انتخاب و احراز شغل آماده گردند. (52) جوان در مرحله بلوغ ذاتاً علاقه مند است كه در زندگى فردى، استقلال كسبى داشته باشد و بتواند بى آن كه از سوى خانواده حمايت شود زندگى كند. جوان اعتقاد دارد در اين مرحله كار براى او نوعى كرامت و بزرگوارى ايجاد مى كند كه در مرحله پيش از بلوغ از آن محروم بوده است.تمام محققان معتقدند كه جوان نياز به كار مناسبى دارد و اگر نداشته باشد مساعد پذيرش انحرافات مى شود.بارت مى گويد:احتياج به خوراك، لباس و مسكن نيست كه جوانان را به انحراف مى كشاند، بلكه احساس بى كارى و شكست خوردگى است كه شخصيت و اراده فرد را متزلزل ساخته و او را به انواع خطاها سوق مى دهد. چنين جوانانى نوميد، بى اراده و بى هدف هستند و روح خوش بينى و آرزومندى كه مشوق انسان به سوى پيشرفت است در آن ها كشته شده و نابود مى گردد. (53) پيشواى عالى قدر اسلام حضرت محمد(ص) پدران را موظف نموده است كه نه تنها خودشان بايد داراى شغلى باشند، بلكه فرزندان خويش را در انتخاب شغل، حمايت و يارى نمايند و آنان را به كار خوب و شايسته اى بگمارند و اين وظيفه مقدس را در رديف حقوق فرزندان به حساب آورده است. (54) اشتراك مساعى در انتخاب شغل فرزندان از شرايط سازگارى و حسن تفاهم در محيط خانواده است.حضرت موسى بن جعفر(ع) نيز مى فرمايد:مردى شرفياب محضر رسول اكرم(ص) شد، عرض كرد: فرزندم چه حقى برمن دارد؟ فرمود: «نام نيك برايش انتخاب كن سپس به درستى و خوبى تربيتش نما و سرانجام او را به كار خوبى بگمار». (55) مسئوليت پدران در انتخاب شغل فرزندان از مسائل مهم تربيتى است و پدران محترم هرگز نبايد از آن غافل بمانند.با توجه به اهميّت و اثرات شغل در زندگى افراد كه در بخش هاى پيشين به طور كامل اشاره شد، لازم است نكاتى چند درباره راهنمايى والدين در زمينه انتخاب شغل فرزندان بيان شود كه مختصراً به آن مى پردازيم:در راهنمايى جوانان براى برگزيدن شغل مطلوب بايد استعداد و خصوصيات فردى آن ها و خصوصيات شغل مورد نظرشان و نيز امكانات جامعه را در نظر گرفت. از آن جا كه مردم از نظر ساختمان طبيعى و صفات موروثى با يك ديگر يكسان نيستند و همان طور كه از لحاظ قيافه و شكل و ساير صفات ظاهرى باهم فرق دارند از نظر استعدادهاى معنوى و قابليت هاى روحى نيز با يك ديگر متفاوتند. بنابراين، شغل مناسب و شايسته براى هر فرد، شغلى است كه با ساختمان طبيعى او، هماهنگ و متناسب باشد. (56) رسول اكرم(ص) مى فرمايد:همه كار و كوشش نماييد، ولى آگاه باشيد كه افراد، كارى را به آسانى انجام مى دهند كه براى آن آفريده شده اند. (57) ابوعلى سينا هم با اعتقاد به تفاوت هاى فردى و رعايت آن در انتخاب شغل چنين مى گويد:مربى كودك بايد بداند كه اين گونه نيست كه هر حرفه اى را كودك بخواهد برگزيند برايش امكان پذير باشد و از آن برآيد، بلكه بايد حرفه اى را برگزيند كه با طبيعت او مناسبت داشته باشد. (58) خواجه نصيرالدين طوسى هم در اين زمينه مى گويد:و اولى آن بود كه در طبيعت كودك نظر كنند و از احوال او به طريق فراست و كياست اعتبار گيرند تا اهليّت و استعداد چه صناعت و علم در او مفطور است، و او را به اكتساب آن مشغول گردانند... و هركه صناعتى را مستعد بود او را بدان متوجه گردانند، چه زودتر ثمره آن بيابند و به هنرى متجلّى شود والّا تضييع روزگار و تعطيل عمر او كرده باشند. (59) كار بايد با آرزوها و تمايلات جوان هماهنگى داشته باشد. جايز نيست او را وادار به كار به خصوصى بكنيم، در حالى كه توجه و تمايل به كار ديگرى دارد و ضمناً درست نيست كه مانع انتخاب او - كه روى ذوق و علاقه صورت مى گيرد شويم.شرط تناسب كار به درجه اى اهميّت دارد كه حتى در وضع مزاجى و استقرار نفسانيّات نيز مؤثر است. وقتى جوان از كارش رضايت داشت، شور و شعفى پيدا مى كند كه او را در كار پيش رو و بصير مى سازد و نمى گذارد وقتش بيهوده هدر رود.كار بايد متناسب با قدرت جسمى جوان باشد؛ يعنى، قواى جسمى او قادر به تحمل آن كار باشد ونبايد اجازه داد كه كارهاى شاقّ در مراحل نمو جسمى به جوانان محول گردد.جوان بايد دست مزد مناسب داشته باشد؛ زيرا مقصود او از كار، زندگى راحت و رفاه نسبى است و وقتى جوان ببيند كه با كارش نمى تواند ضروريات و نيازمندى هاى خود را تأمين كند، ديگر رغبت و علاقه اى به كار نخواهد داشت. (60) والدين گرامى بايد توجه داشته باشند كه يكى از آفت هاى فرهنگ كار،عدم تناسب كار با وضعيت جسمى، روانى و تخصص افراد است و وقتى اين تناسب وجود نداشته باشد و تنها بخواهند آن را به خاطر درآمدانجام دهند، نه تنها اثر تربيتى ندارد، بلكه حتى فاسد كننده روح،اخلاق و وجدان هم هست و كيفيت كار را پايين مى آورد و هنگامى كه اين روند ادامه يابد، فرهنگ كار يا وجدان كارى لطمه خواهد ديد و برعكس به كارگيرى نيروها و افراد در جايگاه واقعى شان به افراد اعتماد به نفس، رضايت شغلى، ابتكار و خلاقيت، كاهش تنش و اصطكاك در محيط كار، روحيه كنجكاوى، به عمل درآوردن دانسته ها و اطلاعات و سرعت در انجام امور مى دهد.هيلى در تحقيقاتى كه به عمل آورده نشان مى دهد كه يكى از عوامل انحرافى سلوكى جوانان، كار نامناسب است. اين محقق، ميزان حساسيت دو جوان را، كه يكى شغل مناسب داشته و ديگرى شغل نامناسب، مورد آزمايش قرار داده و به اين نتيجه رسيده است كه صاحب شغل مناسب، سريع الانتقال، دقيق، و اميدوار است و از موانع و مشكلات هراسى ندارد، ولى دارنده شغل نامناسب، داراى اراده ضعيف و مستعد انحراف است. (61) بسيارى از خانواده ها فرزندان را به سوى مشاغلى هدايت مى كنند كه با استعداد و توانايى آنان در تناقض است و والدين تنها به دليل اين كه خود نتوانسته اند شغل مورد نظر را به دست آورند، آرزوهاى سركوب شده و ناكامى هاى خويش را مى خواهند از طريق فرزندان خود برآورده نمايند، به همين دليل، به مسئولان امر پيشنهاد مى گردد از طريق آموزش والدين در مدارس و رسانه هاى گروهى آگاهى هاى لازم را به والدين بدهند تا تنش ها و اختلافات والدين با نوجوانان در اين زمينه به حداقل برسد و والدين نيز از تمايلات و آروزهاى سركوب شده خويش آگاهى يايند.با توجه به اين كه اغلب اوقات علت عدم گزينش شغل مناسب در جوانان، عدم آگاهى آنان در زمينه مشاغل و امكانات شغلى مناسب در جامعه است، بنابراين، اولياى مدارس، رسانه هاى گروهى و والدين گرامى بايد اطلاعات شغلى مناسب را از طرق مختلف (بازديد، كنفرانس، نشريه و...) در اختيار جوانان قرار دهند تا آنان بتوانند با بصيرت كامل در انتخاب حرفه اى مناسب تصميم گيرى نمايند.امام صادق(ع) مى فرمايد:كسى كه از مقتضايت زمان خودآگاه است مورد هجوم اشتباهات واقع نمى شود. (62) در يك نظرسنجى كه از نوجوانان درباره چگونگى آشنا شدن با شغل دل خواهشان به عمل آمده است حدود 33/3% از طريق مدرسه و كتاب هاى درسى با شغل مطلوبشان آشنا شده اند و پس از اين خانواده، اقوام و آشنايان بيش ترين تأثير را داشته اند به گونه اى كه حدود 30/4% افراد از اين طريق به شغل آينده شان علاقه مند شده اند. اين بررسى نشان داد كه وسايل ارتباط جمعى مثل راديو، تلويزيون و مطبوعات تأثير بسيار اندكى در ترغيب بچه ها به مشاغل مختلف داشته است و بر مبناى اين نظرسنجى تنها 9/1% اين نوجوانان از طريق وسايل ارتباط جمعى، با مشاغل مورد علاقه خود آشنا شده اند. (63) والدين بايد با تفهيم فرهنگ اسلامى كار براى نوجوانان و جوانان آن ها را طورى پرورش دهند كه وجدان كارى و انضباط اجتماعى در آن ها ايجاد و كارها را دقيق، صحيح و متقن انجام دهند و از سستى و تنبلى و سهل انگارى در تمامى كارها بپرهيزند و بدانند كه ثمره كار و تلاش آن ها به خود و جامعه شان برمى گردد و تأثير به سزايى در تغيير سرنوشت خودشان و جامعه دارد.امام صادق(ع) در اين زمينه مى فرمايد:از افراط در كار و تلاش بيش از حد بپرهيز و هم چنين از سستى و مسامحه كارى اجتناب نما كه اين هر دو كليد تمام بدى ها و بدبختى هاست؛ زيرا افراد مسامحه كار انجام وظيفه نمى كنند و حق كار را آن گونه كه بايد ادا نمى نمايند و افراد زياده رو در مرز حق توقف نمى نمايند و از حدود مصلحت تجاوز مى كنند. (64)1. عبداللّه شفيع آبادى، راهنمايى تحصيلى و شغلى، ص 22 و 24.2. نجم (53) آيه 39.3. سفينةالبحار، ص 732.4. دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، فلسفه تعليم و تربيت، ج 1، ص 281.5. عبداللّه شفيع آبادى، راهنماى تحصيلى و شغلى، ص 19.6. علاّمه طباطبائى، خلاصه تعاليم اسلام، ص 188.7. سيّدمهدى حسينى، مشاوره و راهنمايى در تعليم و تربيت اسلامى، ص 126 - 127.8. عبداللّه شفيع آبادى، راهنمايى تحصيلى و شغلى، ص 1.9. مؤسسه در راه حق، برخى مسائل زندگى ساز اسلامى، ص 231.10. ميزان الحكمه، ح 3650.11. مرتضى منطقى، روانشناسى تربيتى، ص 431.12. مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 269.13. عبداللّه شفيع آبادى، راهنمايى تحصيلى و شغلى، ص 6.14. مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 267 - 269.15. همو، حكمتها و اندرزها، ص 200.16. همو، تعليم و تربيت در اسلام، ص 261 - 262 و 269.17. همو، حكمتها و اندرزها، ص 201.18. شورى (42) آيه 27.19. تفسير نمونه، ج 11، ص 57.20. مرتضى مطهرى، حكمتها و اندرزها، ص 200.21. سيّداحمد احمدى، روان شناسى نوجوانان و جوانان، ص 93.22. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 424.23. وسائل الشيعه، ج 12، ص 3.24. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 501.25. وافى، ج 3، جزء 10، ص 8.26. مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 270 - 271.27. مرتضى منطقى، روانشناسى تربيتى، ص 416 - 417.28. سيّداحمد احمدى، روانشناسى جوانان و نوجوانان، ص 94.29. عبداللّه شفيع آبادى، راهنمايى تحصيلى و شغلى، ص 5.30. همشهرى، 1372/11/30.31. سيّدجواد مصطفوى، انسانيّت از ديدگاه اسلام، ص 249 - 250.32. عبداللّه شفيع آبادى، راهنمايى تحصيلى و شغلى، ص 7.33. مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 270 - 271.34. عبداللّه شفيع آبادى، راهنمايى تحصيلى و شغلى، ص 4 - 5.35. مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 270 - 271.36. همشهرى، 1372/11/30.37. بحارالأنوار، چاپ بيروت، ج 73، ص 180.38. سيّدجواد مصطفوى، انسانيّت از ديدگاه اسلام، ص 274 - 275.39. محجةالبيضاء، ج 3، ص 147.40. مرتضى مطهرى، حكمتها و اندرزها، ص 201.41. وسائل الشيعه، ج 12، ص 23؛ اصول كافى، ج 5، ص 76.42. ابوالحسين ورّام بن ابى فراس، مجموعه ورّام، ج 1، ص 97 - 98.43. عبدالواحدبن محمد آمدى تميمى، غررالحكم، ج 3، ص 58.44. مرتضى منطقى، روانشناسى تربيتى، ص 430.45. سيّدجواد مصطفوى، انسانيّت از ديدگاه اسلام، ص 302 - 303.46. مؤسسه در راه حق، برخى مسائل زندگى ساز اسلامى، ص 177 - 178.47. مائده (5) آيه هاى 90 - 91.48. نهج الفصاحه، ص 74.49. بحارالأنوار، ج 23، ص 6.50. ناصر مكارم شيرازى، يكصدوپنجاه درس زندگى، ص 131.51. وسائل الشيعه، ج 4، ص 103.52. سيّداحمد احمدى، روان شناسى نوجوانان و جوانان، ص 87.53. محمدجواد رضوى، انحراف جوانان، ص 261.54. محمدتقى فلسفى، بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمايلات، ص 289 و 291.55. وسائل الشيعه، ج 5، كتاب نكاح، ص 293.56. محمدتقى فلسفى، بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمايلات، ص 293 - 294.57. سفينةالبحار، ماده «يسر»، ص 732.58. دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، فلسفه تعليم و تربيت، ص 279.59. خواجه نصيرالدين طوسى، اخلاق ناصرى، ص 227 - 228.60. محمدجواد رضوى، انحراف جوانان، ص 263 - 264.61. همان، ص 265.62. تحف العقول، ص 356.63. همشهرى، 1373/10/3.64. وسائل الشيعه، ج 4، كتاب تجارت، ص 134.