فصل سوم:هدف هاى راهنمايى - راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، ت‍ح‍ص‍ی‍ل‍ی‌ - ش‍غ‍ل‍ی‌ - خ‍ان‍وادگ‍ی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، ت‍ح‍ص‍ی‍ل‍ی‌ - ش‍غ‍ل‍ی‌ - خ‍ان‍وادگ‍ی - نسخه متنی

محمدرضا مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل سوم:هدف هاى راهنمايى

تعريف هدف

هدف، نقطه اى را كه انسان مى خواهد به آن برسد تعيين مى كند. (1)

اهداف، به مقدار زيادى، نوع و ميزان تلاش و كوشش هاى انسان را تعيين مى كنند و او را در مسير خاصى سوق مى دهند. به سخن ديگر، اولين نقش هدف، روشن نمودن جايگاه، مقام، مرتبه و يا مركزى است كه فرد مى خواهد به آن نزديك شود و يا به آن نايل آيد. (2)

درباره هدف آفرينش انسان، در آيات قرآن بيانات مختلفى آمده است كه در حقيقت هركدام به يكى از ابعاد اين هدف اشاره مى كند؛ از جمله اين كه مى فرمايد:

و ما خلقت الجن و الانس الّا ليعبدون؛ (3) من جن و انس را نيافريدم، مگر اين كه، مرا پرستش كنند.

عبادتى كه خدا از آن بى نياز و بندگان براى پيمودن راه تكامل و ترقى سخت به آن نيازمندند. قرآن كريم «عبادت» را هدف آفرينش معرفى مى كند نه هدف آفريننده. خداوند براى رسيدن به مقصد، كارى را انجام نمى دهد؛ چرا كه او خود مقصود كل است، او صمد است. (4)

و در آيه ديگر مى خوانيم:

الذى خلق الموت و الحيوة...؛ (5) او كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش كند كه كدامين نفر بهتر عمل مى كنيد؟

در اين جا مسئله «آزمايش و امتحان» انسان ها از نظر «حسن عمل» يك هدف معرفى شده است.

و در جاى ديگر قرآن آمده است:

اللَّه الذى خلق سبع سموات و مِنَ الارض...؛ (6) خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين مانند آن خلق كرده است، فرمان او در ميان آن ها نازل مى شود تا بدانيد خداوند بر همه چيز توانا، و علم او به همه موجودات احاطه دارد.

در اين جا «علم و آگاهى» از قدرت و علم خداوند، هدفى براى آفرينش آسمان ها و زمين (و آن چه در آن هاست) ذكر شده است.

و در آيه ديگر مى خوانيم:

و لوشاءَ ربك لجعل النّاسَ...؛ (7) اگر پروردگارت مى خواست همه مردم را «امت واحده» مى گردانيد؛ ولى آن ها همواره مختلفند، مگر آن چه پروردگارت رحم كند، و براى همين (رحمت) آن ها را آفريده.

و بر طبق اين آيه، «رحمت الهى» هدف اصلى آفرينش انسان است.

آيات مورد بحث، تنها روى مسئله عبوديت و بندگى تكيه مى كند و با صراحت تمام آن را هدف نهايى آفرينش جن و انسان معرفى مى نمايد. و مسئله «علم و دانش» و «امتحان و آزمايش» اهدافى هستند كه در مسير عبوديت قرار مى گيرند، و «رحمت واسعه خداوند» نتيجه اين عبوديت است. (8)

استاد محمدتقى جعفرى درباره هدف كلى آفرينش چنين مى گويد:

هدف از آفرينش انسان عبارت است از: رسيدن به كمال ممكن به واسطه شناخت حقيقى موجود برترين و نيايش به مقام شامخ او. (9)

هدف هاى راهنمايى

هدف راهنمايى آن است كه شخص بدان وسيله از وضع فعلى و امكاناتش آگاه گردد و براساس آن اهداف آينده اش را تعيين كند، و با انجام اعمال مناسب، ابعاد وجودش را رشددهد.

ويژگى هاى هدف از ديدگاه اسلام

1. نامحدود باشد؛ 2. مشخص كننده جهت زندگى و تلاش و كوشش فرد باشد؛ 3. موجب پيشرفت و تكامل فرد و معين كننده اندازه پيشرفت او باشد؛ 4. جامع باشد؛ 5. با فطرت سازگار باشد. (10)

اهداف آنى و غايى در راهنمايى

اهداف راهنمايى از نظر زمان به دو قسمت اهداف آنى (نزديك) و اهداف غايى(نهايى) تقسيم مى شود. اهداف آنى (نزديك) راهنمايى، بيش تر جنبه پيش گيرى دارند و از طريق ارائه اطلاعات مناسب و موثق، فرد را با فرصت ها و موقعيت هايى كه باعث پيشرفت تحصيلى و شغلى او مى گردند آشنا مى سازد و از اتلاف نيروهاى مادى و معنوى جلوگيرى به عمل مى آورد. اهداف غايى (نهايى) راهنمايى، فرد را به سوى خود رهبرى سوق مى دهند و او را براى حل مشكلات و تصميم گيرى آماده مى كند. اهداف آنى و نهايى راهنمايى از يك ديگر جدا نيستند، بلكه لازم و مكمّل يك ديگرند. (11)

اهداف آنى و غايى راهنمايى از ديدگاه اسلام

اهداف واسطى اهدافى هستند كه نسبت به هم ارتباط عرضى دارند، مى توانند كنار هم قرار بگيرند؛ به عبارت ديگر، اين اهداف نسبت به هم، از نوعى استقلال برخوردارند. اين دسته از اهداف، ناظر به شئون مختلف انسان مى باشند و همان گونه كه اين شئون نسبت به هم از نوعى استقلال برخوردارند، اهداف مربوط به آن ها نيز چنين مى باشند.

اكنون اگر بخواهيم به نمونه اى از اهدافى كه نسبت به هم ارتباط عرضى دارند اشاره كنيم، مى توانيم «تعاون» و «تفكر» را مورد توجه قرار دهيم كه اولى، هدفى است كه ناظربه شأن اجتماعى و دومى، هدفى است كه ناظر به شأن فكرى است؛ امّا اهدافى كه نسبت به هم ارتباط طولى دارند، نمى توانند در كنار يك ديگر و مستقل از هم در نظر گرفته شوند، بلكه هدفى كه در طول اهداف ديگر قرار گرفته، همواره با همه آن ها همراه است. به عنوان مثال، هدف «قرب» با دو هدف «تعاون» و «تفكر» ارتباط طولى دارد و بنابراين، نمى توان اين دو هدف را از قرب، مستقل فرض كرد، بلكه همواره سايه اى براى آن دو هدف مزبور قرار خواهد گرفت. اين ارتباط بيان گر آن است كه دو هدف تعاون و تفكر، خود بايد در پى نيل به قرب، مورد توجه قرار گيرند. پس مى توان گفت: قرب «هدف غايى» و آن دو (تعاون و تفكر) «اهداف واسطى» هستند. بر اين اساس، اهدافى كه در طول و بالاى اهداف ديگر قرار مى گيرند، و اهدافى كه در عرض هم واقع مى شوند، «اهداف واسطى» به شمار مى آيند.

اهداف غايى موارد زير هم كه اختصاص به شأن معينى ندارند - بلكه همه شئون آدمى را دربرمى گيرند - جزو اهداف غايى به شمار مى آيند و آن ها عبارتند از: 1. هدايت و رشد؛2. طهارت و حيات طيبه؛ 3. تقوا؛ 4. قرب و رضوان؛ 5. عبادت و عبوديت. (12)

هدايت و رشد هدايت به خلقت و معناى آن ناظر است و بنابراين، هيچ خلقتى، بى هدايت نتواند بود (قال ربنا الذى أَعطى ...) (13) .

در انسان هدايت در دو مرحله انجام مى پذيرد: در نخستين مرحله، هدايت به معناى «نمودن» راه است. در اين نوع هدايت، راه و بى راهه شناسانده مى شود (هَدَيناه النَّجْدَين) (14) و تميز فجور و تقوا فراهم مى آيد. پس هدايت شامل هدايت رسولان و نيز هدايت فطرى خواهد بود؛ زيرا در هردو، «نمودن» راه انجام مى پذيرد. در نوع ديگر هدايت، تنها «نمودن» راه در نظر نيست، بلكه پيمودن آن نيز مطمح نظر است. هدايت به عنوان يك هدف غايى، همين نوع اخير از هدايت است؛ زيرا تنها در اين هدايت است كه خلقت و موجوديت انسان، از تباهى مى رهد و متضمن مفهوم «فوز» مى شود. البته نيل به اين هدف غايى و دست يافتن به هدايت به اين معنا، در گرو تن دادن به هدايت نخست است. اگر انسان با ديدن راه، در آن گام گذاشت و به تكاپوى مقصد برخاست، هدايت دوم جلوه گر مى شود (والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا...) (15) .

هدايت به عنوان هدف غايى گاه در قرآن با واژه «رشد» بيان مى شود. رشد در فرهنگ قرآن به معناى توسعه يا نمو به كار نرفته، بلكه به مفهوم هدايت استعمال شده است (مَنْ يَهدِى اللَّهُ فَهُوَ المُهْتَدِ و مَن يُضلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وليّاً مرشداً) (16) . از اين رو، مقابل آن «غى» (گمراهى)است. هنگامى كه مى گوييم: هدايت، هدف غايى است، مقصود آن است كه آدمى در هر يك از شئون خود، آن را در نظر آورد و به سوى آن راه بپويد. هرگاه انسان در شئون جسمى، فكرى، اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى، و سياسى تن به معيارهاى الهى دهد، بر خداست كه دست او را بگيرد و وى را به مقصد برساند و اين چنين است كه هدايت به عنوان هدف غايى تحقق مى يابد. (17)

طهارت و حيات طيبه طهارت و نجاست دو وصف وجودى براى اشيايند كه آن ها را از حيث آن كه موجب رغبت يا كراهت انسان است، مورد توجه قرار مى دهند. گاه چيزى بر اشيا عارض مى گردد كه موجب تغيير صفات رغبت انگيز آن ها مى شود. عمده اين صفات سه چيز است: طعم، بو و رنگ. هرگاه اين سه ويژگى از يك شى ءاى به نحوى تغيير كند كه موجب كراهت گردد، آن شى ء از حيطه استفاده و رغبت انسان خارج مى شود.

اين معنا كه عمدتاً در محسوسات به كار مى رود، مورد توجه همه اقوام بوده است و در اسلام نيز به سبب كثرت استعمال به حقايق شرعيه يا متشرعه تبديل شده و به موارد معينى اطلاق مى گردد. استعمال واژه هاى طهارت و نجاست در قرآن از حد محسوسات فراتر رفته و به همين معناى محسوس، براى امور معقول اعتبار شده است.

بنابراين، در اسلام، همه معارف، اصول اخلاقى و احكام، به مسئله طهارت و نجاست نظر دارند. در اسلام اصل توحيد، طهارت كبرى معرفى شده و اگر كسى به خدا شرك بورزد، طهارت وجودى خويش را از دست داده است. طهارت به اين معناى وسيع كه شامل اعتقادات، اخلاق و اعمال مى شود، يك هدف غايى در تربيت اسلامى است. از اين هدف با عنوان «حيات طيبه» نيز ياد شده است. حيات طيبه به معناى زندگى پاك است و هم چون طهارت، جميع شئون انسان را در بر مى گيرد، از پاكى و طهارت جسمى گرفته تا فكرى، اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى و اين همان ارتباط طولى است كه بين اهداف غايى و واسطى برقرار است.

تقوا وقايه به معناى حفظ يك شى ء است از آن چه بدان آسيب مى رساند. تقوا عبارت از آن است كه، نفس تحت محافظت قرار بگيرد تا به ارتكاب گناه يا خطا دچار نشود (صارَ التقوى في تَعارُفِ الشرعِ حِفْظُ النفس...) (18) .

مراتب اين محافظت متفاوت است: در يك مرتبه، فرد به هنگام لغزش، قدرت محافظت ندارد، بنابراين، به لغزش تن مى دهد؛ امّا پس از آن، بلافاصله خود را باز مى يابد، استغفار مى كند و بر لغزش خود اصرار نمى ورزد. (...اعدّت للمتقين ... و الذين اذافعلوا فاحشةً اوْظلموا...) (19) . در مرتبه بالاتر، محافظت، هوشيارانه تر است و فرد به محض روبه رو شدن با وسوسه و لغزش، بر آن چيره مى شود (انّ الذين اتّقوا اذامسّهم...) (20) .

هنگامى كه از تقوا به عنوان يك هدف غايى سخن مى گوييم، مقصود مرتبه اعلاى آن است وگرنه اصل تقوا، رنگ غايت و پايان را دارانيست. ارتباط تقوا به عنوان هدف غايى با اهداف واسطى، ارتباط طولى است و بنابراين، بايد در همه شئون انسان حضور داشته باشد. حضرت امير(ع) در خطبه متقين اين ويژگى را بيان فرموده اند:

إِذا زُكِّيَ أَحدٌ مِنهُم خافَ مِمايُقالُ له. (21)

اين ظرفيت عظيم در انسانى به ظهور مى رسد كه هدف غايى تقوا در وى متحقق شود.

قرب و رضوان قرب به معناى نزديكى به خداست و آشكار است كه اين نزديكى، مكانتى است نه مكانى. در قرب، انسان به خدا نزديك مى شود، امّا خدا همواره به انسان نزديك است، آن هم در برترين حد نزديكى (...و نَحنُ أَقربُ اليه مِنْ حَبْلِ الوَريد). (22) انسان در دست خداست و در عالم واقع، نزديكى همواره حاصل است، امّا اگر انسان متوجه اين معنا باشد، نزديكى براى او حاصل مى شود و اگر «متوجه» نباشد دور مى شود. هر قدر توجه انسان به خدا عميق تر و پايدارتر باشد و به هر ميزان كه انسان بيش تر احساس حضور در محضر خدا را داشته باشد، قرب افزون ترى ايجاد مى شود. از اين رو نماز كه برترين نوع توجه و ذكر نسبت به خداست، بيش ترين قرب را مى تواند ايجاد كند و در خود نماز نيز، سجده به سبب اين كه بلندترين قلّه تذلّل را به نمايش مى گذارد، بالاترين ميزان قرب را مى تواند فراهم آورد.

پيامبر(ص) در اين مورد مى فرمايد:

أَقرَبُ ما يكونُ العبدُ مِن اللَّهِ إِذا كان ساجداً؛ (23) هنگامى كه بنده در حال سجده است، بيش تر از هميشه به خدا نزديك است.

جست وجوى رضوان خدا نيز ملحق به قرب است؛ زيرا مقصود از رضوان، توجه به خداست، توجهى متعالى كه به «رضا» چشم دارد نه به «جزا» پس رضوان، اخص از قرب و اوج آن است و لذا «بهره اندكى» از رضوان به هر بهره گزاف پهلو مى زند. به هر حال قرب و اوج آن، يعنى رضوان، يكى از اهداف غايى تربيت است و از اين رو، لازم است سايه آن بر هريك از اهداف واسطى و هر يك از شئون انسان افكنده شود.

عبادت و عبوديت قرآن بيان مى كند كه هدف غايى از خلقت انسان «عبادت» است. تربيت بايد نيل به اين غايت را ميسّر سازد، پس عبادت، هدف غايى تربيت نيز هست. عبادت چيست؟ ظاهر عبادت، به انجام پاره اى از اعمال توسط اندام بدن (مانند ركوع، سجده، طواف و...) اشاره دارد؛ امّا حقيقت عبادت، عبارت از آن است كه، انسان خود را در برابر ربّ خويش، در مقام مملوكيت و مربوبيت قرار دهد. پس حقيقت عبادت، عبوديت است. عبد، كسى است كه تنها خدا را ربّ خويش قرار دهد و عبادت، طريقى است كه بايد انسان را به اين «معرفت ربوبى» نايل گرداند و اگر چنين نكند، نمى توان آن را هدف غايى خلقت دانست. پس يكى از اهداف غايى راهنمايى «عبد» ساختنِ انسان است. اين هدف با اهداف واسطى ارتباط طولى دارد. (24)

1. على شريعتمدارى و ديگران، انتقال به تعليم و تربيت اسلامى، ص 209.

2. عبداللّه شفيع آبادى، مقدمات راهنمايى و مشاوره، ص 21.

3. ذاريات (51) آيه 56.

4. عبداللّه جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن، ج 2، ص 583.

5. ملك (67) آيه 2.

6. طلاق (65) آيه 12.

7. هود (11) آيه هاى 118 - 119.

8. تفسير نمونه، ج 22، ص 386 و 389.

9. محمدتقى جعفرى، آفرينش و انسان، ص 143.

10. على شريعتمدارى و ديگران، انتقال به تعليم و تربيت اسلامى، ص 210 - 214.

11. عبداللّه شفيع آبادى، مقدمات راهنمايى و مشاوره، ص 22.

12. خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى، ص 58 - 59.

13. طه (20) آيه 50.

14. بلد (90) آيه 10.

15. عنكبوت (29) آيه 69.

16. كهف (18) آيه 17.

17. خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى، ص 60.

18. راغب اصفهانى، مفردات، ماده وقى.

19. آل عمران (3) آيه 135.

20. اعراف (7) آيه 201.

21. نهج البلاغه، خطبه همّام.

22. ق (50) آيه 16.

23. تفسير الميزان، ج 20، سوره علق.

24. خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى، ص 60 - 64.

/ 10