فصل ششم:راهنمايى و مشاوره بهداشتى - راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، ت‍ح‍ص‍ی‍ل‍ی‌ - ش‍غ‍ل‍ی‌ - خ‍ان‍وادگ‍ی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، ت‍ح‍ص‍ی‍ل‍ی‌ - ش‍غ‍ل‍ی‌ - خ‍ان‍وادگ‍ی - نسخه متنی

محمدرضا مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل ششم:راهنمايى و مشاوره بهداشتى

تعريف راهنمايى و مشاوره بهداشتى

راهنمايى بهداشتى نوع ديگرى از راهنمايى است كه به منظور تأمين سلامت جسمى و روانى اعمال مى گردد و هدف آن، پيش گيرى از ابتلا به بيمارى هاى جسمى و روانى است. سلامت جسمى در ديگر ابعاد وجودى انسان تأثير انكارناپذيرى دارد و به گفته معروف «عقل سالم در بدن سالم است». اهميّت راهنمايى بهداشتى در حفظ سلامتى بر هيچ كس پوشيده نيست راهنمايى بهداشتى موجب پيش گيرى از ابتلا به بيمارى هاى مسرى و از بروز حوادث ناگوار، ممانعت مى كند.

بهداشت روانى به ثبات عاطفى مى انجامد و بدان وسيله فرد براى خود و ديگران احترام قائل مى شود. توانايى ها و محدوديت هايش را مى شناسد و مى داند كه رفتار، معلول عوامل متعددى است و تابع تماميت وجود فرد مى باشد و انگيزه هايى دارد. (1)

در اسلام به رعايت اصول حفظ صحت و سلامت و عوامل پيش گيرى و درمان اهميّت بسيار داده شده است، و دلايلى كه بيان گر حرمت ضرررسانى به بدن است، حاكى از آن است كه بايد براى دفع ضرر (پيش گيرى) و درمان بيماريى هايى كه براى بدن زيان بخش هستند، اقدامى جدى كرد، و هرگز آن ها را ناديده نگرفت. و علم طب به عنوان يك علم مهم در كنار علم دين، مورد توجه قرار گرفته است. رسول خدا(ص) در ميان علوم مختلف، از اين دو علم ياد كرد و فرمود:

العلمُ علمانٌ علمُ الأَديانِ و علمُ الأَبدانِ. (2)

درخصوص رعايت مسائل بهداشتى و عوامل پيش گيرى از بيمارى، حضرت على(ع) به فرزندش امام حسن(ع) مى فرمايد:

اگر چهار دستور را رعايت كنى از طبيب و درمان هاى طب بى نياز خواهى شد و آن چهار دستور اين است:

1. جز هنگام گرسنگى در كنار غذا براى خوردن ننشين؛ 2. در حالى كه ميل و اشتها به غذادارى از غذا دست بكش؛ 3. در جويدن غذا مراقب باش تا خوب جويده شود؛ 4. پيش از خواب به دست شويى برو و قضاى حاجت كن. (3)

امام رضا(ع) مى فرمايد:

مراقبت و پرهيز در رأس دوا و درمان است و معده، خانه دردهاست و با بدن براساس عادتش رفتار كن. (4)

اسلام در باب نظافت هم، مانند ساير مسائل، به جسم و جان توجه فرموده ومردم را به پاكيزگى تن و روان به موازات يك ديگر دعوت نموده است. قرآن كريم مى فرمايد:

اِنّ الله يحب التوابين و يحب المتطهرين. (5)

آيه شريفه فوق به اين موضوع اشاره دارد و مى گويد: كسانى كه در پاكى روان و پاكيزگى جسم خود كوشش مى كنند و وظايف خويش را انجام مى دهند، آن ها دوستان خدايند.

بهداشت جسم

امامان(ع) در گفتار و دستورالعمل هاى خود به نظافت و پاكيزگى كه اساس بهداشت را تشكيل مى دهد، سفارش بسيار نموده اند و آن را جزئى از ايمان برشمرده اند. (6) پيامبر گرامى اسلام(ص) مى فرمايد:

به وسيله هرچيز پاك كننده اى كه توان تحصيل آن را داريد، خود را پاك سازيد؛ چراكه خداوند متعال اسلام را براساس نظافت و پاكيزگى بنا نموده است. (7)

اسلام گذشته از اين كه به طور عموم به نظافت و پاكيزگى امر مى كند، به طور خصوصى نيز به هريك از نظافت توصيه مى كند مانند استحمام، چيدن ناخن هاى دست و پا، ستردن موهاى زايد سروبدن، شستن دست ها پيش از غذا و پس از آن، شانه زدن مو، مضمضه و استنشاق، جاروب كردن خانه، پاكيزه نگاه داشتن راه ها و مانند اين ها كه از هريك از معصومان(ع) سفارشى چند در اين موارد رسيده است كه به ذكر نمونه هايى مى پردازيم:

حضرت على(ع) مى فرمايد:

حمام خانه خوبى است كه گرمى آن، انسان را به ياد آتش غضب خداوند مى اندازد و چرك بدن را هم از بين مى برد. (8)

رسول اكرم(ص) درخصوص نظافت لباس مى فرمايد:

هركس لباس مى پوشد بايد آن را نظيف كند. (9)

اميرالمومنين(ع) مى فرمايد:

تارهاى عنكبوت را در اتاق باقى گذاشتن فقر مى آورد و خاكروبه و آشغال را در خانه نگه داشتن، انسان را به تهى دستى مى كشاند. (10)

درخصوص توجه به نظافت دهان و دندان پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد:

اگر ترس از عسر و حرج نبود، مسواك كردن را بر مسلمانان واجب مى نمودم. (11)

و در جايى ديگرى مى فرمايد:

هميشه جبرئيل مسواك را توصيه مى كرد حتى خيال كردم بعدها واجب خواهد شد. (12)

درباره طريقه به كار بردن مسواك، پيامبر همان دستور را مى داد كه دندان پزشكان امروز، آن را بهترين روش مسواك زدن مى دانند. آن حضرت مى فرمايد:

مسواك را روى رديف طولى دندان ها نكشيد، بلكه از بالا و پايين بكشيد تا لابه لاى دندان ها هم پاك شود و در زواياى دندان ها چيزى باقى نماند. (13)

يكى از دستوراتى كه در بهداشت آن بسيار سفارش شده، شست وشوى بينى و دهان است. از اين رو، در شرع اسلام دستور داده شده است كه مسلمانان روزى چند مرتبه پيش از وضو استنشاق كنند تا از اين راه، بهداشت مربوط به تنفس خود را حفظ نمايند. پيامبر عالى قدر مى فرمايد:

هر فردى از شما بايد در مضمضه و استنشاق سعى و كوشش كند؛ زيرا اين كار، پاك كننده دهان از گفتارها و گريزاننده شيطان است. (14)

پيشوايان اسلام هنگامى كه براى صرف غذا دست ها را مى شستند، ديگر به چيزى دست نمى زدند و حتى دست خود را با حوله و دستمال خشك نمى كردند؛ زيرا احتمال آلودگى در حوله و دستمال نيز وجود دارد.

در يك مهمانى حضرت صادق(ع) هنگام صرف غذا وقتى دست هايش را شست، خادم حوله آورد؛ ولى حضرت قبول نكرد و فرمود:

ما دست خود را از همين چيزها شستيم. (15)

بهداشت روح و روان

معمولاً افرادى وجود دارند كه در ارتباط با خود، محيط و ديگران داراى مشكلاتى هستند و اين مشكلات ناشى از عللى است كه گاه ساده و رفع آن به سهولت امكان پذير است و گاه علل آن متعدد و پيچيده است و رفع آن نياز به برنامه هاى پى گير و جامع دارد. پاره اى از اين نوع مشكلات،خُلقيات ناپسندى است كه گاه جنبه ناخوشى و مرض به خود مى گيرد.

و اينك به ذكر مواردى از اين خُلقيات ناپسند كه در حكم بيمارى هستند با استناد به احاديث و روايات ائمه اطهار(ع) پرداخته مى شود تامعلمان و مشاوران بتوانند با استفاده از مطالب آن در جهت بهداشت روانى دانش آموزان و ساير افراد اقدامات تربيتى و درمانى لازم را انجام دهند. (16)

1. حسد: براى نشان دادن آثار سوء حسد به ذكر يك حديث و يك آيه اكتفا مى كنيم: خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:

... ودّ كثير من اهل الكتاب... (17) ؛ بسيارى از اهل كتاب دوست دارند كه شما را از ايمان به كفر بازگردانند به علت حسدى كه در وجودشان دارند.

حضرت على(ع) مى فرمايد:

طَهروا قلوبَكم مِنَ الحسد...؛ (18) درونتان را از رشك و حسد پاك سازيد؛ زيراكه حسد اندوه آورنده و لاغركننده است.

2. نااميدى و يأس: زندگى هر فردى منوط به اميد است و نااميدى موجب كم شدن فعاليت فرد مى شود. حضرت على(ع) در اين باره مى فرمايد:

قَتَل القَنوُطُ صاحِبَه؛ (19) نااميدى يار خود را مى كشد.

3. عدم اعتماد به نفس: امام صادق(ع) مى فرمايد:

اليأس مما...؛ (20) عزت و شرف مؤمن در اين است كه از ديگران مأيوس باشد و از آن چه در دست مردم است قطع اميد نمايد.

4. خشم: اگر در خشم، افراط شود اين نيرو بر آدمى غلبه مى كند تا آن جا كه كنترل عقل ودين و تبعيت از آن ها را از دست مى دهد. اثرات اين نوع از غضب عبارت است از رنگ باختگى، لرزه در اندام، خارج شدن اعمال از مدار نظم و ترتيب، تشويق در حركات و گفتار، ناسزاگويى و زشتى بيان و حالت تهاجم. (21) در اين باره حضرت على(ع)مى فرمايد:

شِدَّةُ الغضبِ تغييرُ المنطقِ ...؛ (22) خشم شديد چگونگى گفتار را تغيير مى دهد، اساس استدلال را به هم مى ريزد، تمركز فكر را از بين مى برد و فهم آدمى را پراكنده مى سازد.

و امام صادق(ع) مى فرمايد:

الغضبُ مفتاحُ كلِّ شرّ؛ (23) خشم كليد همه بدى هاست.

5. خجالت و بى حيايى: حيا صفتى است مخصوص بشر كه در صورت اعمال متعادل و با اندازه آن، بسيار ارزنده است؛ ولى چنان چه از حد اعتدال بگذرد و شخص از احقاق حق خوددارى كند و ضعف نشان دهد بسيار مذموم است. براى روشن شدن موضوع، آيات و احاديثى ذكر مى شود و چند مورد از حياى نابجا كه منع گرديده بيان مى گردد. خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:

و الله لايستحيى من الحق ...؛ (24) خداوند از بيان حق حيا نمى كند.

امام صادق(ع) درباره حيا و آثار روانى آن به مفضّل مى فرمايد:

فلولاه لم يقرّ ضيف و لم يوف...؛ (25) اگر تأثير شرم و حيا نمى بود احترام مهمان و وفاى به عهد مراعات نمى شد.

اگر حيا نمى بود در قضاى حوايج و جلب نيكى ها و اجتناب از بدى ها به طور شايسته اقدام نمى شد. حيا نه تنها در اجراى وظايف اخلاقى مؤثر است، بلكه بسيارى از فرايض قانونى در پرتو حيا، جامه عمل مى پوشد؛ زيرا برخى از مردمند كه اگر حيا نمى بود و از ملامت مردم نمى ترسيدند، مراعات حق پدر و مادر و هم چنين ارحام خود را نمى كردند، اگر حيا نمى بود، امانت هاى مردم را رد نمى نمودند و از هيچ عمل منافى با عفت چشم پوشى نمى كردند.

6. كينه توزى: معناى كينه آن است كه قلب، سنگينى، عداوت و تنفّر از ديگرى را در خود نگه داشته و بر اين حالت مدتى باقى بماند. رسول اكرم(ص)مى فرمايد:

المؤمنُ ليس بحقودٍ؛ (26) مومن كينه توز نيست.

حضرت على(ع) مى فرمايد:

الحسدُ يُضْني و الحِقْدُ يُذْري؛ (27) حسد جسم را فرتوت و فانى مى كند و كينه توزى آدمى را فرسوده مى كند و سرانجام همه چيزش را بر باد مى دهد.

7. بدبينى: بدبينى از صفات مذمومى است كه در برخى افراد وجود دارد. حضرت جواد(ع) از جدش حديث كرده است:

مَن عَتَب عَلى الزمانِ طالَتْ مَعْتُه؛ (28) كسى كه زمانه را با ديده بدبينى و انكار نگاه كند و از روى سخط لب به ملامت روزگار بگشايد، ملامتش به درازا مى كشد و از آن طرفى نمى بندد.

8. دورويى و نفاق: برخى افراد به دليل ضعف نفس، دچار دورويى و نفاق مى باشند. خداوند در قرآن كريم اين گونه افراد را چنين توصيف كرده است:

و اذا لقوا الذين امنوا قالوا امنا...؛ (29) منافقان دورنگ، وقتى با پيروان حقيقى اسلام روبه رو مى شدند، اظهار ايمان مى كردند، موقعى كه با رفقاى شيطان صفت خويش خلوت مى نمودند، مى گفتند: روح ما با شماست و مقصود از اظهار مسلمانى، تمسخر مؤمنان است.

حضرت على(ع) در اين باره مى فرمايد:

نفاقُ المَرءِ مِن ذُلٍّ يَجِدُه في نَفْسه؛ (30) دو رويى و نفاق آدمى ناشى از حقارت و ذلّتى است كه در ضمير خود احساس مى كند.

9. دروغ گويى: دروغ گويى صفت زشتى است كه سرمنشأ گناهان ديگر است و در ذم دروغ گويى احاديث زيادى وجود دارد كه به ذكر چند نمونه اكتفا مى شود: پيامبر اكرم(ص) در اين باره مى فرمايد:

دروغ گو دروغ نمى گويد مگر به سبب حقارتى كه در نفس خود احساس مى كند. (31)

10. لجاجت: لجاجت صفت مذمومى است كه در برخى افراد ديده مى شود. حضرت على(ع) در اين باره مى فرمايد:

اللِّجاجُ يُفسِدُ الرأيَ؛ (32) پافشارى هاى لجوجانه رأى آدمى را فاسد مى كند و انسان را به اظهار نظرهاى غيرواقعى وا مى دارد.

11. تكبر و خودپسندى: تكبّر عبارت است از: خوش آمدن و ميل به اين كه انسان خود را فوق ديگرى ببيند، (33) كبر جزو صفات مذموم است و فرد متكبّر دچار ذلّت و خوارى اجتماعى و عوارض روحى مى باشد كه احاديث زيادى بيان گر اين مطلب است. خداى متعال در قرآن كريم درباره نكوهش تكبّر مى فرمايد:

من آن ها كه در روى زمين به ناحق و از روى كبر ادّعاى بزرگى كنند را به زودى از آيات رحمتم روى گردان گردانم. (34)

حضرت امام صادق(ع) علت بيمارى تكبّر را چنين بيان مى فرمايد:

ما مِن أَحَدٍ يَتِيه إِلاّ مِنْ ذِلّةٍ يَجِدُها في نَفسه؛ (35) هيچ كس به خوى ناپسند تكبّر مبتلا نمى شود مگر به سبب خوارى و ذلّتى كه در ضمير باطن خود احساس مى نمايد.

12. رغبت و تمايل شديد:. رغبت افراطى به هركارى اعم از خوب و يا بد، موجب فعاليت بيش از توان مى گردد و شخص را خسته و فرسوده مى سازد و سلامت فرد را از بين مى برد. حضرت على(ع) در اين باره مى فرمايد:

الرَّغْبةُ مِفتاحُ النَصْبِ و مَطِيَّةُ التَّعَب؛ (36) رغبت و تمايل شديد، كليد ناراحتى و مركب خستگى و فرسودگى است.

13. داشتن توقعات بى جا و از خود راضى بودن: آيات و احاديث فراوانى اين گونه افراد را تقبيح مى كنند. كه ما به ذكر چند نمونه مى پردازيم، از جمله اين كه قرآن شريف درباره افراد پرتوقع و از خود راضى مى فرمايد:

و لاتحسبن الذين يفرحون...؛ (37) آنان كه به زشت كارى هاى خود مسرور و شاد مانند و دوست دارند مردم آنان را به كارهاى نيكى كه انجام نداده اند تمجيد و ستايش كنند، گمان مبر كه آنان را از عذاب الهى رهايى است. براى آنان عذاب دردناك مقرر است.

حضرت على(ع) مى فرمايد:

طلبُ الثَناءِ بغيرِ استحقاقٍ خُرْقٍ؛ (38) تمناى تمجيد نابجا از مردم داشتن ابلهى و حماقت است.

14. حرص: حرص از صفات ناپسندى است كه موجب ناراحتى ها و تزلزل روانى و مشكلات اجتماعى مى گردد.

امام صادق(ع) در اين مورد مى فرمايد:

حَرِمَ الحريصُ خَصّلَتين و لزمته خصلتان...؛ (39) انسان حريص از دو خصلت محروم و ملازم دو خصلت است؛ چون قانع نيست از آسايش و راحتى محروم است و چون به قضاى الهى راضى نيست فاقد يقين است.

حضرت على(ع) مى فرمايد:

... عَلى الشَكِّ و قِلّة الثِّقَةِ؛ (40) حرص و بُخل بنايش بر پايه شك و كمى اطمينان به خداست.

توصيه چند نكته به والدين در جهت رعايت بهداشت روانى كودكان و نوجوانان

نكته اوّل: احترام به شخصيت كودك و نوجوان، در معيارهاى اسلامى مورد توجه فراوان قرار گرفته است. پيامبر اسلام(ص) دستور مى دهد كه، فرزندان را گرامى بداريد و با آداب و روش پسنديده با آن ها رفتار نماييد و به كودكان سلام كنيد.

براى حفظ شخصيت كودك و پيش گيرى از بدآموزى، دستور اكيد داده شده است، كه چنان چه به او وعده اى داديد، انجام دهيد. صريحاً تأكيد شده است كه كودكان روش فكرى خود را از شما اتخاذ مى نمايند، و جز به آن چه شما به آن ها القا مى كنيد، نمى انديشند. (41) آقا ابوعبداللَّه(ع) در روايتى مى فرمايد:

احبّوا الصِبيّانَ و ارْحَموهم و...؛ (42) كودكان را دوست بداريد و با آن ها عطوف و مهربان باشيد، وقتى به آن ها وعده اى مى دهيد حتماً وفا كنيد؛ زيرا آن ها جز به آن چه شما به ايشان القا مى كنيد، نمى انديشند.

نكته دوم: پيشوايان اسلام در خصوص رعايت عدالت بين كودكان تأكيد فراوان داشته اند و فرموده اند كه، در صورت عدم مراعات عدالت در بين كودكان يك خانواده، امكان بروز تمايلات خصمانه نسبت به كودكى كه بيش تر مورد توجه قرار گرفته است، كاملاً وجود دارد و ممكن است براى صدمه زدن به او اقدام نمايند. امام صادق(ع) در اين باره به شرح حال حضرت يوسف تأكيد مى نمايد و اختصاص يك سوره به نام يوسف(ع) در قرآن را، به منظور خوددارى از تبعيض بين فرزندان كه موجب ايجاد حسد بين آن ها مى گردد، تلقى مى نمايد. امام صادق(ع)از پدر گرامى خود نقل كرده است كه مى فرمود:

واللّهُ لَأُصانِعُ بعضَ وَلَدى و أَجْلِسُهُ عَلى فَخْذي...؛ (43) به خدا قسم، رفتارمن با برخى فرزندانم از روى تكلف است. او را روى زانوى خودمى نشانم، محبت بسيار مى كنم، از وى شكرگزارى و قدردانى مى نمايم با آن كه اين همه احترام شايسته فرزند ديگر من است. به اين تكلف تن مى دهم، او و برادرانش را بيش از حد احترام مى كنم، براى اين كه با كودك عزيز من رفتارى را كه برادران حضرت يوسف(ع) با او نموده اند ننمايند. خداوند سوره يوسف را به طور نمونه بر پيغمبرش فرو فرستاد تا افراد نسبت به يك ديگر حسد ورزى نكنند و مانند برادران حضرت يوسف(ع) به حسد و ستم آلوده نشوند.

پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

اتَّقواللّهَ و اعْدِلوا بين...؛ (44) از خدا بترسيد و ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد، همان طور كه مى خواهيد با شما به نيكى رفتار كنند.

نكته سوم: به والدين توصيه مى شود كه روابط خود را با فرزندان خويش به نحوى طرح ريزى نمايند كه حس احترام آن ها را برانگيزند و به طور طبيعى خود را ملزم بدانند كه به پدر و مادر خويش احترام نمايند. (45)

پيامبر(ص) مى فرمايد:

رَحِم اللَّهُ عبداً أَعانَ وَلَده...؛ (46) رحمت خدا بر پدرى كه در راه نيكى و نيكوكارى به فرزند خود كمك كند، به او احسان نمايد و چون كودكى، رفيق دوران كودكى وى باشد و او را عالم مؤدب بار آورد.

نكته چهارم: در روش عمليى كه پدر و مادر بايد در پيش گيرند تا احترام فرزندان را برانگيزانند روايتى از ابوعبدالله(ع) نقل شده كه مى فرمايد:

رسول اكرم(ص) فرمود:

رَحِم اللَّهُ مَنْ أَعان وَلَده عَلى بِرّهِ...؛ (47) خداى رحمت كند كسى را كه در نيكى و نيكوكارى، به فرزند خويش كمك كند، راوى حديث پرسيد: چگونه فرزند خود را در نيكى يارى نمايند؟ فرمود: 1. آن چه را كه كودك در قوه و قدرت داشته و انجام داده است از او قبول نمايد؛ 2.آن چه انجام آن براى كودك سنگين و طاقت فرساست از او نخواهد؛ 3. او را خفيف نگرداند؛ 4. با او ناسازگارى ننمايد.

نكته پنجم: مراعات حفظ تعادل در برخورد با كودكان، به عنوان يكى از اصول تكاملى و رشد كودك تلقى شده است و بدترين پدران را كسانى دانسته اند كه در نيكى و محبت نسبت به فرزندان از حد تجاوز كنند و به زياده روى و افراط روى آورند. امام باقر(ع) مى فرمايد:

شرُّ الآباءِ مَنْ دَعاهُ الِبرّ الإفراط...؛ (48) بدترين پدران كسانى هستند كه در نيكى و محبت نسبت به فرزندان از حدتجاوز كنند و به زياده روى و افراط روى آورند و بدترين فرزندان كسانى هستند كه در اثر تقصير و كوتاهى در انجام وظايف، پدر را از خود ناراضى نمايند.

از سوى ديگر على(ع) زياده روى در ملامت و سرزنش را موجب افزايش لجاجت و سركشى معرفى مى نمايد. اين آموزش لزوم كنترل در مكالمات و برخورد با كودكان را به خوبى مورد تأكيد قرار مى دهد و در مطالعات بالينى عملاً مشاهده مى نماييم در مواردى كه اين دستورالعمل مورد توجه قرار نمى گيرد، واكنش هاى افراطىِ شديدى در مقابل والدين بروز مى دهند. حضرت على(ع)مى فرمايد:

الإفراطُ في المَلامَة يَشَبُ نيرانَ اللِّجاج؛ (49) زياده روى در ملامت و سرزنش آتش لجاجت را شعله ور مى كند.

نكته ششم: آموزش بسيار جالبى كه در مورد فهم برخوردهاى كودكان در متون اسلامى جلب توجه مى نمايد، اين كه كيفيت نشاط، قدرت نمايى، تكبّر و گاهى سركشى در كودكان و عدم خمودگى آن ها موجب بروز تعقل بيش تر در بزرگى خواهد بود. توجه به اين آموزش موجب مى گردد كه خانواده كيفيت فوق را طبيعى تلقى نمايد و از مراجعه به پزشك و مشاور خوددارى كرده و برعكس، به آينده كودك اميدوار باشد. بديهى است جنبه هاى شديد سركشى در اين آموزش مطرح نيستند. (50)

پيامبر(ص) در اين باره مى فرمايد:

عَرامَةُ الصَّبىِّ في صِغَرِه زيادَةٌ في عَقلهِ في كِبَره؛ (51) نشاط زياد همراه با قدرت نمايى و گاهى سركشى در كودكان مايه فزونى عقل او در بزرگى است.

تذكر نكاتى چند به پدران و مادران در جهت پيش گيرى از انحرافات جنسى كودكان و نوجوانان

در خصوص روابط كودكان با جنس مخالف رهنمودهايى دقيق جلب توجه مى نمايد:

نكته اوّل: دختر بچه شش ساله را، پسر بچه نبايد ببوسد و هم چنين زن ها از بوسيدن پسربچه هفت ساله خوددارى نمايند. بوسيدن دختربچه شش ساله و در آغوش گرفتن او توسط مردان غيرمحرم منع شده است.

رسول اكرم(ص) مى فرمايد:

إِذا بلَغتِ الجارِيُة...؛ (52) دختربچه شش ساله را پسر نبوسد و هم چنين زن ها از بوسيدن پسربچه اى كه سنش از هفت سال تجاوز كرده است خوددارى كنند.

نكته دوم: پسربچه با پسربچه، پسربچه با دختربچه و دختربچه با دختر بچه نبايد بعد از ده سالگى در يك رختخواب بخوابند و در برخى موارد پيامبر اسلام(ص) بر جدا كردن رختخواب آن ها در هفت سالگى تأكيد كرده است. حضرت موسى بن جعفر(ع) نقل كرده است كه پيامبر اكرم(ص)فرمود:

مُروا صِبيْانَكم بالصلوة إِذا كانوا...؛ (53) در هفت سالگى فرزندان خود را به نماز واداريد و در ده سالگى، بستر خواب آن ها را از يك ديگر جدا كنيد.

رسول اكرم(ص)مى فرمايد:

الصّبيُ و الصّبيُ، والصّبيُ و الصَبيّةُ...؛ (54) بستر خواب پسربچه با پسربچه و پسربچه با دختربچه و دختربچه با دختربچه در سن ده سالگى بايد از هم جدا شود.

رسول اكرم(ص) در جاى ديگر مى فرمايد:

فَرِّقوا بين أَوْلادِكُم في المَضاجع...؛ (55) موقعى كه فرزندان شما هفت ساله شدند بستر خوابشان را از يك ديگر جدا كنيد.

نكته سوم: از مقاربت در مقابل اطفال نهى شده و دستور داده شده است كه افراد مواظبت نمايند تا در هنگام مقاربت آن ها، كودكى بيدار آن ها را نبيند. ديدن كيفيت مقاربت و شنيدن صداى آن ها را به عنوان عامل بروز انحرافات جنسى تلقى كرده اند.

رسول اكرم(ص) مى فرمايد:

والّذي نَفْسي بِيَده لَوْأَن...؛ (56) به خدا قسم اگر مردى با همسر خود بياميزد و در اتاق، كودكِ بيدارى آن دو را در حال آميزش ببيند سخنان آن ها و هم چنين صداى نفسشان را بشنود آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد. اگر دختر باشد و يا پسر سرانجام به زناكارى آلوده مى شود.

بر اين مسئله تأكيد شده كه كودكان موقعيت شما را در هنگام مقاربت درك مى نمايند و بعداً آن چه را ديده اند براى ديگران بازگو خواهند نمود. امام باقر(ع) مى فرمايد:

بپرهيز از مقاربت در جايى كه كودك مميزى تو را ببيند، زيرا رفتارت را آن چنان درك مى كند كه قادر است به خوبى براى ديگران توصيف و تشريح نمايد. (57)

اين دستورهاى عميق، ظريف بودن مسائل روانى كودكان و لزوم توجه به مسائل جنسى در سنين اوّليّه كودكى را كه مى تواند در پيش گيرى از انحرافات جنسى كمك نمايد گوشزد مى نمايد. (58)

1. عبداللّه شفيع آبادى، مقدمات راهنمايى و مشاوره، مفاهيم و كاربردها، ص 43.

2. بحارالأنوار، ج 1، ص 202.

3. شيخ صدوق، خصال، باب الاربعه.

4. بحارالأنوار، ج 62، ص 260.

5. بقره (2) آيه 222.

6. بحارالأنوار، ج 62، ص 291.

7. كنزل العمّال، ح 26002.

8. سيّدمحمد صحفى، تعاليم آسمانى اسلام، ص 225، به نقل از: وسائل الشيعه.

9. مكارم الاخلاق، ص 103.

10. مكارم الاخلاق، ص 490؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 572.

11. علل الشرايع، ج 1، ص 277.

12. بحارالأنوار، ج 76، ص 126.

13. مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 54.

14. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 49.

15. وسائل الشيعه، ج 16، ص 572.

16. سيّدمهدى حسينى، مشاوره و راهنمايى در تعليم و تربيت اسلامى، ص 194.

17. بقره (2) آيه 109.

18. غررالحكم، ص 28.

19. ترجمه غررالحكم، ج 2، ص 19، ح 61.

20. اصول كافى، ج 2، ص 148.

21. سيّدمهدى حسينى، مشاوره و راهنمايى در تعليم و تربيت اسلامى، ص 16.

22. سفينةالبحار، ج 2، ماده «غضب»، ص 320.

23. اصول كافى، ج 2، ص 303.

24. احزاب (33) آيه 53.

25. بحارالأنوار، ج 2، ص 25.

26. محجةالبيضاء، ج 5، ص 317.

27. غررالحكم، ص 6.

28. بحارالأنوار، ج 17، ص 101.

29. بقره (2) آيه 14.

30. غررالحكم، ص 777.

31. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 100.

32. فهرست غررالحكم، ص 356.

33. مهدى حائرى تهرانى، بنيادهاى اخلاقى اسلامى، ص 389.

34. اعراف (7) آيه 146.

35. اصول كافى، ج 2، ص 312.

36. نهج البلاغه، كلمه 363.

37. آل عمران (3) آيه 188.

38. غررالحكم، ص 470.

39. سفينةالبحار، ماده «حرص»، ص 244.

40. ترجمه غررالحكم.

41. سيّدابوالقاسم حسينى، اصول بهداشت روانى، ج 1، ص 156.

42. وسائل الشيعه، ج 5، ص 126.

43. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 626.

44. نهج الفصاحه، ص 8.

45. سيّدابوالقاسم حسينى، اصول بهداشت روانى، ج 1، ص 159.

46. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 626.

47. اصول كافى، ج 4، ص 5.

48. تاريخ يعقوبى، ج 3، ص 3.

49. تحف العقول، ص 84.

50. سيّدابوالقاسم حسينى، اصول بهداشت روانى، ص 158.

51. نهج الفصاحه، ص 410.

52. مكارم الاخلاق، ص 115.

53. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 558.

54. وسائل الشيعه، ج 5، ص 28.

55. بحارالأنوار، ج 23، ص 114.

56. وسائل الشيعه، ج 5، ص 16.

57. همان جا.

58. سيّدابوالقاسم حسينى، اصول بهداشت روانى، ج 1، چاپ دوم، ص 164.

/ 10