اندیشه های سیاسی محقق نراقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
جنگ اوّل ايران و روس در شوال 1228 با عهدنامه ننگين گلستان پايان پذيرفت و به موجب آن دربند، باكو، شيروان، قراباغ و بخش ديگرى از خاك ايران جدا و به روسيه الحاق شد و دولت از هر گونه ادعايى نسبت به گرجستان، داغستان، مينگرلى و آبخازى صرف نظركرد.ايران پس از پذيرش عهدنامه گلستان در 1229 درخواست تجديد نظر كرد، ولى پاسخ دولت روسيه منفى بود. دولت ايران كه از بازپس گيرى مناطق از دست رفته، با مذاكره نا اميد شده بود، در پى آن بود كه اين شكست را به گونه اى جبران كند. اختلافات مرزى ايران و روسيه، تصرف چند قطعه از خاك ايران در بالغ لو و گوگچاى و برخى از عوامل ديگر، همچنين اخبار ناگوارى كه از مناطق اشغالى و رفتار بد روس ها با اهالى مسلمان آن به تهران رسيده بود، موجب بروز هيجان عمومى شد. روس ها دسترنج زارعان را با عناوين مختلف گرفته و به روسيه حمل مى كردند و مردم را در فقر و تنگدستى گذاشته بودند. آنان مسلمانان را مجبور مى كردند كه كودكان خود را براى تعليم به مدارس مسيحى بفرستند و از سوى ديگر به مساجد، قرآن و شعاير اسلامى اهانت مى كردند. مناطق هم مرز چون در كانون بحران قرار داشتند و حوادث و وقايع را به گونه اى ملموس تر احساس مى كردند، التهاب و هيجان بيش ترى از خود نشان مى دادند. عباس ميرزا كه از مصالحه با روسيه و عهدنامه گلستان ناراضى بود و حلّ اختلافات مرزى را از راه مذاكره بى نتيجه يافته بود، به وسيله برخى از نزديكان خود آيةاللَّه مجاهد را از ماجرا آگاه و از وى استمداد كرد. (14) آيةاللَّه مجاهد و برخى ديگر از عالمان كه از راه هاى ديگر، استغاثه مردم مظلوم مناطق اشغالى را شنيده بودند، مصمّم شدند كه در جهاد مقدس، بيش از گذشته هميارى و مشاركت كنند.