با پيروزى انقلاب اسلامى ايران و بر پايى نظام اسلامى بستر مناسبى براى ارائه و عرضه انديشه هاى سياسى اسلام فراهم آمد. صاحب نظران و متفكران حوزه و دانشگاه هركدام به سهم خود تلاش هاى درخورى را سامان داده و از زواياى گوناگونى به بحث و بررسى درباره آن پرداختند. البتّه اين نگاه با آن چه غرب و باورمندان به غرب مى خواستند و مى گفتند و در پى گستراندن آن در ايران اسلامى و ديگر كشورها بودند، تفاوت اساسى داشت. از اين روى، در برابر اين حركت موضع گرفتند و تلاشى همه سويه را جهت حذف تدريجى و يا دست كم به انحراف كشاندن آن به كار بستند و پرسش ها و شبهه هاى بسيارى را طرح كردند. اينان در سال هاى اخير، با همه توان كوشيدند كه نظام جمهورى اسلامى ايران را، نظامى بدون پشتوانه مكتبى تاريخى در حوزه معرفت سياسى معرفى كنند. امّا به رغم اين همه، دل دادگى عمومى نسبت به انديشه هاى گوناگون اسلامى به ويژه انديشه هاى سياسى مشهود است. علّت اين امر را بايد در غنا و عمق اين مباحث در حوزه اسلامى دانست، به گونه اى كه هرچه بيش تر درباره آن كاوش كنيم، افق هاى روشن تر و گسترده ترى را بر روى ما مى گشايد.