محقق نراقى، اولين فقيهى است كه رساله اى مستقل را ويژه اين موضوع كرده است. او در كتاب گرانسنگ خود عوائد الايام كه داراى هشتاد و هشت عائده فقهى، اصولى و... است، يك عائده را به ولايت فقيه اختصاص داد (17) و زواياى اين انديشه را به گونه اى مستقل و منسجم به بحث گذاشت. نراقى هر چند در اصل مسأله سخن تازه اى ارائه نكرد، ولى در شرح و تدوين آن، همچنين گردآورى دليل ها، به ويژه روايات باب، از فقهاى گذشته پيشى گرفت و باعث تمركز بحث هاى سياسى و توسعه و تعميق آن شد، و اين كارى بسيار مهم، ابتكارى و اقدامى به جا و شايسته و در خور سپاس و ستايش فراوان است.پس از نراقى، تحولى بس بزرگ در فقه سياسى شيعه به عمل آمد. بسيارى از فقها با طرح «ولايت فقيه» مباحث سياسى را بر محور اين اصل قرار داده و مسايل حكومتى را به گونه اى مستقل در اين مبحث و با همان عنوان به بحث گذاشتند. پس از ايشان، ميرفتاح حسينى مراغه اى (م 1250 ه.ق) در كتاب عناوين (18) در سه عنوان «ولايات و سياسات» را به بحث گذاشت. در يكى از اين عناوين سه گانه؛ درباره ولايت فقيه و اثبات عموم ولايت شرعى، و در عنوان ديگر، درباره ولايت مؤمنان عادل به بحث پرداخت و بسيارى از مباحث فقه سياسى به ويژه مسائل حكومتى را طرح كرد و در عنوان سوم بحث را به ولايت هاى خاص چون ولايت پدر و وصى اختصاص داد.رساله ولايت فقيه نراقى، چند سال پيش از تأليف عناوين نگاشته شده است. شباهت هاى موجود در مباحث اين كتاب، همچنين نقل قول هاى مير فتاح (19) از كتاب نراقى، بيانگر اين است كه وى در نوشتار اين كتاب به عوائد الأيّام توجه داشته است.سرآغاز بحث در اين دو كتاب تا حدودى همگون است. ميرفتاح همانند نراقى بحث ولايت فقيه را چنين آغاز مى كند: