اين دسته از روايات از سوى همه عالمان پذيرفته شده و هيچ كس در اعتبار و صدور آنها خدشه اى نداشته است؛ البتّه در تفسير و تبيين مفاد آنها وجوه گوناگونى بيان شده است. سند برخى از اين روايات بسيار عالى است: راويان روايت كه در كافى است، همه از بزرگان تشيّع هستند. در ارجمندى راويان روايت سوم كه در ثواب الاعمال آمده نيز جاى بحث و گفتگو نيست: پدر مرحوم شيخ صدوق، «على بن الحسين بن بابويه القمى» شخصيت برجسته و ممتاز شيعه در قم بوده است. «على بن موسى بن جعفر بن أبى جعفر الكمنداني» از مشايخ مرحوم كلينى و مرحوم شيخ صدوق است؛ وى از گروهى است كه مرحوم كلينى با عنوان «عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن عيسى» هميشه از او ياد مى كند. «عليّ بن الحكم بن الزبير الكوفي النخعي ابوالحسن الضرير» و «هشام بن سالم» و «صفوان بن يحيى» نيز از شخصيتهاى بزرگ و توثيق شده شيعه هستند. راويان روايت پنجم نيز كه در محاسن آمده است، در اوج وثاقتند: «محمد بن خالد أبوعبداللّه البرقى» پدر «أحمد بن محمد بن خالد البرقى» و «على بن الحكم» و «هشام بن سالم» هر سه از صالحان و ثقات شيعه هستند. اين روايات مستفيض و محفوف به قراين بسيار ـ كه در كتابهاى معتبر شيعى آمده و مورد توجه و عنايت همه عالمان قرار گرفته است ـ به پايه اى از اعتبار و اطمينان به صدور رسيده است كه بر هيچ مبنايى قابل مناقشه سندى نيست نه بر مبناى كسانى كه در پذيرش سند روايات سختگيرى دارند، و نه بر مبناى آنان كه خبر واحد را در غير احكام حجت نمى دانند. اين بخش از روايات با توجّه به نكات ياد شده، صدورى اطمينان بخش و اعتبارى قطعى مى يابد و با اين وجود قول به جعل و وضع جدّا به دور از انصاف است. در اين ميان تنها مرحوم سيّد هاشم معروف الحسنى است كه اين روايات را جعلى مى داند. شيخ انصارى در رساله التسامح فى ادلّة السنن مى نويسد: وهذه الأخبار مع صحّة بعضها غنيّة عن ملاحظة سندها لتعاضدها وتلقّيها بالقبول بين الفحول نعم ربّما اعترض عليها من غير جهة السند بوجوه.[8] نيازى به بررسى سندى اين روايات نيست؛ چرا كه اين دسته از روايات يكديگر را تقويت مى كنند، و از سوى ديگر همه بزرگان اين روايات را پذيرفته اند؛ بگذريم كه برخى از اين روايات از جهت سندى نيز صحيح و استوار است. مى بينيم كه با توجّه به اعتبار روشن احاديث «من بلغ» از جهت صدور و سند، سخن مرحوم هاشم معروف الحسنى دور از حقيقت است نگاهى دوباره به بخشهايى از سخنان او، نادرستى آنها را نشان مى دهد؛ او مى گويد: … اين در حالى است كه مى دانيم سندهاى اين روايات، واجد شرايط عمل به آنها نيست، چرا كه در اسناد آن كسانى هستند كه از نظر دينى و اعتقادى، متهم و يا مجهول الهويه هستند….[9] مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در الذريعه به نه رساله و كتاب مستقل در باب «تسامح درادلّه سنن» اشاره دارد كه عالمانى چون مرحوم ميرزاى قمى و مرحوم شيخ انصارى از مؤلفان اين دسته رساله ها هستند.[10] در كتابهاى اصولى چون رسائل، كفايه و همه شروح بر كفايه، اين احاديث در «تنبيهات برائت» مورد توجه و بررسى، قرارگرفته است؛ با اين حال ـ چنانكه اشاره كرديم ـ مرحوم هاشم معروف الحسنى معتقد مى شود كه عالمان شيعه بدون هيچ گونه تحقيق در محتواى اين احاديث و بى هيچ گونه بررسى سندى، آنها را پذيرفتند. ما بيش از اين به بررسى اعتبار سندى اين روايات نمى پردازيم و از ردّ جزئيات سخن هاشم معروف الحسنى در اين باره در مى گذريم؛ چرا كه سخن ايشان در كتاب الموضوعات فى الآثار والاخبار گاه چنان است كه شكيب از ما مى برد؛ بنابراين در پايان اين بخش تنها به ذكر چند نمونه ديگر در باب اعتبار سندى اين روايات بسنده مى كنيم: سيّدبن طاووس در كتاب اقبال الاعمال مى نويسد: … فسوف نذكر احاديث سندة عن الثقات انّه من بلغه…[11] و نيز مرحوم شيخ بهايى در الاربعون حديثاً خويش آورده است: هذا الحديث حسن الطريق متلقّى بالقبول وقد تأيّد باخباراخرى.[12] مرحوم آيت الله العظمى خوئى در مصباح الاصول درباره احاديث «من بلغ» مى نويسد: والتكلّم فى سند هذه الروايات غير لازم اذمنها ما هو صحيح من حيث السند فراجع.[13]