انديشه هاى عقيده ساز سطح دو عقايدى هستند كه به تفاوتهاى ميان اديان الهى مربوط مى شوند. كسى كه توحيد و معاد را پذيرفته است حالا ميخواهد دينى را انتخاب كند كدام دين را انتخاب كند، دين اسلام، يا مسيحيت، كدام دين الهى؟ اين اديان در عقيده هاى سطح يك مشتركند ولى تفاوت آنها در نوع دين الهي و پيامبر آن است. اسلام موضعش در مقابل عقيده هاى سطح دو كه نسبت به آن عقايد مشترك بين اديان الهي در سطح دوم قرار دارد. چيست؟ اسلام طبعا نمى گويد كه همه اديان درست هستند، معنى ندارد كه اسلام بگويد هم اسلام درست است و هم مسيحيت و هم يهوديت. آنچه به عنوان پلوراليزم امروزه مطرح است. معانى و تفسيرهاى مختلفى براى پلوراليزم مطرح شده است. يكى از آنها اين است كه ما حق و باطل نداريم، همه چيز حق است كه نظريه افراطى در اين زمينه هست .معنى دوم پلوراليزم اين است كه بگوييم اديان مختلف هركدام بهره اى از حقيقت دارند، بخشى از حقيقت در يهوديت و بخشى از حقيقت در مسيحيت و بخشى از آن هم در اسلام هست. ما نه يك دين باطل محض داريم و نه يك دين حق محض! پس همه اديان هم در آنها باطل است و هم در آنها حق است. پس ما نمى توانيم بگوييم يك دين حق است. چون همه حقيقت در يك دين موجود نيست. اين نظريه پلوراليزم است كه خيلى هم طرفدار دارد. ولي اين نظريه دربارة اصل دين ناب و خالص اسلام و يا هر دين ديگر معنى ندارد. چطور مى شود خداوند پيامبرش را بفرستد و تأكيد بر يك شريعتى بكند، بعد بگويد شرايع دينى ديگر هم كه در بسياري از دستورات خود با اين دين مخالفند صحيح اند؟ ولى ما چه برخوردى با آن دينى كه حق نيست بايد بكنيم؟ در اينجا لااكراه فى الدين مى آيد. لااكراه فى الدين در مورد عقايد و انديشه هاى سطح دو است نه سطح يك. اسلام يك برخورد ملايم ترى بااين عقيده هاى باطل سطح دو مى كند. اجازه ترويج در سطح جامعه را به آنها نمي دهد، ولى به پيروان آنها مى گويد آئين خودتان را داشته باشيد، بر دين و عقيده و شريعت خود بمانيد، حتى آموزش و تعليم و تربيت را به اساس دين خود داشته باشيد. يعنى شما پدران و مادران يهودى و مسيحى اجازه داريد بچه هاى خودتان را هم بر اساس عقايد باطل خودتان پرورش بدهيد، يعنى اينقدر اسلام با اينها تسامح را پيش گرفته كه اجازه تربيت و پرورش و آموزش انحرافى را به بچه هاى معصومشان مى دهد. اين برخوردى است كه اسلام با عقايد باطل سطح دو دارد. اجازه بحث علمى به اينها مى دهد، مى گويد مى توانيد در محافل علمى، از آيين خود دفاع كنيد، مناظره كنيد و ثانيا در محيطهاى خودشان مى توانند آزادانه كار تبليغى انجام بدهند ولى به آنان اجازه تبليغ و ترويج انديشه هاى باطلشان را در جامعه اسلامى و جوامع ديگر نمى دهد. انديشه هاى سطح دو هدف ساز نيستند بلكه راهنماى انسان هستند. يعنى مسير زندگى را مشخص مى كنند. انديشه هاى سطح يك هدف زندگى را مشخص مى كنند و اين انديشه هاى سطح دو راه رسيدن به آن هدف را به ما نشان مى دهند. اختلافى كه در بين اديان الهى است در انديشه هاى سطح دو است كه اين اختلاف در واقع در مورد راه زندگى است .البته بهتر است لفظ اختلاف را نگوييم بگوييم تفاوت راه. اين انديشه ها در صورتى كه باطل باشند هدف و جهت را مخدوش نمى كنند بلكه راه را درست نشان نمى دهند. اينها اجازه حضور رسمى در جامعه را دارند، اسلام براى صاحبان اين عقايد احترام انسانى قائل شده ولى ترويج آنها را به عنوان راه ضلال اجازه نمى دهد. مسئله اى كه در اينجا قابل ذكر است اين است كه اگر كسى در اين عقايد سطح دو انحراف برود و از مسير حق خارج شود آيا از نظر اسلام، از حرمت انسانى برخوردار است يا نه؟ در صورت برخوردارى از حرمت انسانى آيا از احترام و شأن مساوى با مسلمانان برخوردار الست يا خير؟ از احكام اسلامى مى توان استفاده كرد كه اين گروه از حرمت و كرامت انسانى برخوردار هستند. حضرت اميرالمؤمنين علي (ع)در نهج البلاغه مى فرمايد: امّا اخ لك