دلايل آزادى - آزادی در اندیشه اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی در اندیشه اسلامی - نسخه متنی

سید علیرضا صدرحسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين گفته جالب از شهيد مطهرى است كه فاصله آزادى اسلامى با آزادى غربى، فاصله ميان انسان در انديشه اسلامى، با انسان در انديشه غربى است. ممكن است كسى بگويد، رسيدن به منافع فردى هم به عنوان يك اصل و هدف در انديشه اسلامى هم وجود دارد؛ يعنى انسان مؤمن بايد به دنبال كمال فردى خودش باشد. اصل براى انسان مؤمن هم رسيدن به كمال فردى است. اين هم مى شود منفعت فردى. عرفا هم دائم از لذت و ابتهاج نفس و اينكه نفس به دنبال لذتهاى بزرگ است، صحبت مى كنند 0 اينها ممكن است در الفاظ تشابه داشته باشند ولى تفاوت در اين است كه اين ابتهاج و لذت كه در انديشه اسلامى مطرح مى شود با آن چيزى كه در انديشه غربى مطرح است كاملا فرق مى كند. انسانيتى كه در آنجا هست با انسانيتى كه اينجا است كاملا متفاوت اند. انسان در انديشه ليبراليزم غربى آن موجود مادى است كه تنها مى خواهد به لذتها و خواسته هاى غريزى و نفسانى و شهوانى خودش برسد و شكوفايى او در همين حد است. و اين خودى كه در انديشه غربى اصالت پيدا مى كند و همه چيز، بايد در رابطه با منافع خود قرار بگيرد خودِ كاملا مادى است. يك خودِ حيوانى محدود است كه كاملا در تضاد با خود متعالى او و منافع انسانهاى ديگر است. يك موجود كاملا جدا از انسانهاى ديگر. اين خودِ غربي فرد را از همه انسانهاى ديگر جدا مى كند و منافع خويش را كاملا در تعارض با موجودات ديگر مى بنيد. اين انسان كه در انديشه غربى اصالت پيدا مى كند انساني است كه تنها به دنبال منافع مادى، شهوت و دلخواههاى خويش است و همه چيز را تنها براى خود مى خواهد. و با اثبات خود، نفى ديگران مى كند. دائما مى خواهد چيزى از ديگران چپاول كند براى تأمين خود. خودى است كه همه چيز را براى خود مى خواهد، خودى است كه ديگران را اصلا به رسميت نمى شناسد، خودى است كه مى خواهد همه را به خدمت و بندگى خويش بگيرد. در انديشه ليبراليسم اين خود اصالت پيدا مى كند و آزادى اين خود و منافع اين خود مى شود اصل. در حالي كه در انديشه اسلامى خود متعالى انساني است كه اثبات خود را با نفى ديگران بدست نمى آورد، خودى است كه تعالى خود را در شكوفائى استعدادهاى معنوىاش جستجو مى كند. ماهيت اين خود به گونه اى نيست كه براى اثبات خودش نياز به نفى ديگران داشته باشد. بلكه با اثبات ديگران به اثبات و تعالي خود مي رسد 0اين تفاوت ميان انسان اسلام با انسان غربي تفسير از آزادى را نيز متفاوت مى كند. آزادى اسلامى به اين معنى است كه انسان براى شكوفا كردن استعدادهاى متعالى خود كاملا راه برايش باز است و محدود نيست . نبايد مانعى براى رشد و تعالى اش وجود داشته باشد.

دلايل آزادى

يكي از استدلالهايي كه در مسئله آزادى از سوى فيلسوفان غربى مطرح مى شود آنست كه انسان موجودى است كه بايد با تلاش خود خويش را تعيّن ببخشد و انسانيت خويش را با دستان خود بسازد. ساخته شدن و تحقّق انسانيت هم هنگامى صورت مى پذيرد كه استعدادهاى انسانى او شكوفا شود. هر انسانى بايد از فرصت زندگى استفاده كند تا خويشتن و خود انسانيش را پرورش دهد و شكوفا كند و بدون اين تلاش هر انسان در پژمردگى و ركود و تباهى كشنده فرو مى رود. آزادى راه شكوفا كردن اين استعدادها و تعيّن بخشيدن به انسان است.

بحث تحقّق خود انسانى و بستگى آن به آزادى انسان هم از سوى فيلسوفان غربى مطرح شده و هم در انديشه اسلامى مورد توجه قرار گرفته است. در اينجا يك بحث در مورد ماهيت خود حقيقى انسان و راه تحقق بخشيدن و شكوفايى آن است و بحث ديگر در مورد نقش آزادى در اين امر است:

/ 17