بیشترلیست موضوعات فردگرايي سودگرايى دلايل آزادى آزادى در انديشه اسلامى انواع آزادى آزادى فكر و انديشه انديشه هاي مورد احترام انديشه هاى عقيده ساز سطح يك انديشه هاى عقيده ساز سطح دو مسئله ارتداد انديشه هاى عقيده ساز سطح سه آزادى هاى شخصى و آزادى هاى عمومى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
آيا مى توان گفت هر كسى در اينگونه مسائل مي تواند اظهارنظر كند و هرچه خواست بگويد و نظرات خود را تبليغ كند؟ پاسخ اين است كه در صورتى كه طرح آنها به معناى انكار اصل اسلام و رسالت پيامبر گرامى نباشد بلكه به صورت بحثى در درون دين اسلام مطرح شود به عنوان اولى و ذاتى خود مى تواند مشكلى نداشته باشد ولى به اعتبار وعنوان ثانوى، اين عقايد نمى تواند طرح و تبليغش آزاد باشد. به عنوان ثانوى بايد يك محدويتى براى اينها در نظر گرفت. زيرا اگر اعتقادات و ضروريات ديني كه درجامعه اسلامى پذيرفته شده است هر روز بخواهد مورد ترديد و نفى قرار گيرد و عقيده خلاف آنها تبليغ و ترويج شود طبيعتا ، تأثير منفى روى اعتقادات مردم نسبت به اصل دين و استحكام آن مى گذارد. مردم تدريجا اعتقادشان به اصل دين و شريعت سست مى شود چون مى بينند هر روز گوشه اى از شريعت و دين توسط گروهى نفى مى شود. در اينجا به عنوان ثانوى و به دليل جلوگيرى از تخريب و تضعيف اعتقادات عموم مردم مى توان گفت كه طرح تبليغ اين انديشه ها نبايد آزاد باشد و حق ايجاد محدوديت براى حكومت اسلامى وجود دارد.علاوه بر اين ظهور عقايد جديد مي تواند به عنوان بدعت تلقي شود .اگر چه صاحبان اين نظريات تازه خود را بدعت گذارنمي دانند ولي امام جامعة اسلامي بايد مراقب ظهور عقايد انحرافي كه مي تواند اساس و كيان سلامت و خلوص اعتقادات اسلامي را مخدوش سازد باشد و به آنها مجال تبليغ و ترويج ندهد. اما دامنة اين محدوديت بايد چه مقدار باشد؟ جواب اين است كه نمى شود براي آن حد و مرزى معين را مشخص كرد. اگر يك جايى، يك زمانى، در جامعه اسلامى مردم اعتقاداتشان آنقدرقوى است كه طرح اين نظريات اثر منفى قابل توجهي باقي نمي گذارد اينجا محدود كردن لازم نيست .در غير اينصورت بايد به اندازه لازم از تأثير تخريبى آن جلوگيرى بعمل آيد.
آزادى هاى شخصى و آزادى هاى عمومى
صاحبنظران آزادى هاى انسان در جامعه را به دو قسمت آزادى هاى شخصى و آزادى هاى عمومى تقسيم مى كنند: آزادى انسان در انتخاب شغل، مسكن، دين، همسر، انتخاب عضويت در يك گروه سياسى، مسافرت، تفريح آزاديهاى شخصى نام گرفته است. دسته ديگر آزاديهاى عمومى نام دارد مانند آزادى فعاليت سياسى، فعاليت اقتصادى و فعاليتهاى فرهنگى. آيا در انديشة اسلامي انسان در اين دو دسته آزاديها، چقدر محدوديت و يا ازادى دارد؟ انديشه امروز غربى مى گويد، انسان در دائرة امور شخصى بايد كاملا آزاد باشد، هيچ عاملى نبايد بتواند انسان را در آزاديهاى دسته اول محدود كند، بايد كارى كرد كه دولتها نتوانند نسبت به اين آزاديها تعدى كنند. بايد كارى كنيم كه حق مداخله در آنها نداشته باشند تنها دولتها نيستند كه آزادى انسان را محدود مى كنند، ممكن است كه يك نهاد دينى آزادى انسان را در اين بخش محدود كند. اين هم منافات با آزادى شخصى دارد و از نظر آنها كاملا محكوم و مردود است. در آزاديهاى عمومى، در بخش اقتصاد، فرهنگ و سياست مى گويند در آنجا ما ناچاريم محدوديتهايى براى انسان قائل باشيم. انسان مى خواهد وارد عرصه اقتصادى جامعه شود و مى خواهد كار سياسى و فرهنگى بكند ولى همه كه نمى توانند فعاليت بى حد و مرز داشته باشند.