بیشترلیست موضوعات فردگرايي سودگرايى دلايل آزادى آزادى در انديشه اسلامى انواع آزادى آزادى فكر و انديشه انديشه هاي مورد احترام انديشه هاى عقيده ساز سطح يك انديشه هاى عقيده ساز سطح دو مسئله ارتداد انديشه هاى عقيده ساز سطح سه آزادى هاى شخصى و آزادى هاى عمومى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
در بخش اول، انسان آزادانه مى تواند هر چيزى را انتخاب كند ولى در اين بخش طبعا بايد محدوديتهايى وجود داشته باشد ولى اين محدوديتها هم بايد به حداقل برسد تا جلوى رشد انسان گرفته نشود. انسان هرچه محدوديتش در اين زمينه ها كمتر باشد امكان رشدش بيشتر خواهد بود. حكومتهايى كه به نام حكومتهاى توتاليتر معروفند، حكومتهاى تماميت خواه هستند. از نظر غربى ها منفى ترين خصلت براى يك حكومت همين است كه توتاليتر باشد يعنى حكومتى كه بخواهد همه چيز در قبضه او باشد. بخواهد به همه چيز تسلط داشته باشد و در همه چيز دخالت كند. حكومتهاى توتاليتر چون در زندگى شخصى و عمومى انسانها دخالت مى كنند منفى ترين حكومتها هستند.حكومتهاى ايدئولوژيك را حكومتهاى توتاليتر مى دانند بخصوص حكومت هاى دينى. اين تفكر معلول همان تفكر آزادى ليبراليستى است. آنها با آن انديشه آزادى ليبراليستى مى گويند انسان بايد آزاد باشد و دولت صرفا براي جلوگيرى از هرج و مرج دخالت كند. در انديشه اسلامى انسان در زندگى شخصى خودش از حقوق شخصى كامل و جامعى برخوردار است. انسانهايى كه در جامعه اسلامى زندگى مى كنند از نظر اسلام دو دسته هستند: الف. مسلمانان ب. غيرمسلمانان. انسانهاى غير مسلمان. اينها در زندگى شخصى خودشان كاملا آزاد هستند، مى توانند زندگى آزادى را داشته باشند تا مادامى كه اين زندگى در حوزه شخصى قرار دارد. حتى محرمات اسلام در زندگى شخصى آنها مجاز است مثل خوردن مشروبات الكلي و... اما وقتى بخواهند در درون جامعه اسلامى قرار گيرند و با جامعه پيوند برقرار كنند، جامعه اسلامى ، يك حدودى را براى آنها وضع مى كند. پس حقوق شخصى آنها در زندگى شخصى آنها كاملا پذيرفته شده است. اما مسلمانان كه در جامعه اسلامى زندگى مى كند در مورد حقوق شخصى، با پذيرفتن اسلام و ملتزم شدن به مقررات اسلامى اصل اين است كه اين مقررات را در زندگى شخصى خودشان رعايت كنند، اما حالا در زندگى شخصى خودشان اين را عمل مى كنند يا عمل نمى كنند اينجاست كه اسلام تجسس را اكيدا منع كرده و نفى تجسس به عنوان يك اصل مورد تأكيد قرار گرفته است. و اما اصل اين است كه در زندگى شخصى خودش بايد ملتزم به مقررات اسلامى باشد و به همين دليل در صورت اطلاع از عدم رعايت مقرارت اسلام -با اينكه تجسس از زندگى شخصى مسلمان منع شده -ولى حق امر به معروف و نهى از منكر براى مسلمانان ديگر قرار داده شده يعنى اگر كسى مطلع شد كه مسلمانى كار خلافى كرده اينجا او وظيفه دارد خطا كار را نهى از منكر كند. اسلام اينجا يك تعادلى برقرار كرده، از يك طرف سعى كرده انسانها را در مسير صحيح هدايت كند و از طرف ديگر، او را آنقدر محدود نكند كه دائم در زندگى خويش فشارى را روى سر خودش احساس كند. از يك طرف مى گويد در زندگي خصوصي يكديگر به هيچوجه تجسس نكنيد و از طرف ديگر مي گويد در مواردى كه از خطا مطلع شديد حق امر به معروف و نهى از منكر داريد. اين مى شود توازن و تعادل توازن بين امنيت در زندگى شخصى تشويق و سوق دادن مردم به سوى هدف و سير صحيح. شكوفايى استعدادهاى انسان، استعدادهاى علمى- هنرى و حتى استعدادهاى معنوى انسان، در گرو آزادى است. با آزادى است كه هر انسانى مى تواند استعدادهاى درونى خودش را شكوفا كند. هدف اسلام اين است كه انسان بتواند در محيط اجتماعى يك فضاى مناسبى را براى رشد استعدادهاى فردى پيدا كند. در زندگى عمومى انسان بايد بتواند از آن آزادى برخوردار باشد تا استعدادهاى درونى اش شكوفا باشد. استعدادهاى سياسى، علمى، هنرى و... انسانها در يك فضاى بسته، در يك فضاى تحميلى رشد نمى كند. شهيد مطهرى مى گويند: در جامعه اسلامى حتى در انتخاب زمامدارانشان اگر رهبراين جامعه اسلامى دائم به مردم بگويد، اين را انتخاب كن، اين را انتخاب نكن، اگر رهبران جامعه در انتخاب راه صحيح دائما خط نشان دهند، مردم هيچگاه رشد پيدا نمى كنند. رشد مردم به اين است كه خودشان بروند، انتخاب كنند و حتى اشتباه كنند. زيرا بر اساس سلامت ايمانى شان اگر ديدند اشتباه كرده اند براى باربعد با تجربه و بينش روشن تر حركت خود را اصلاح كنند. بنابراين روشن است كه انسان با تجربه خودش با احساس انتخاب آزاد خودش مى تواند تجربه بياندوزد و رشد كند. ولى از سوى ديگر بايد از انحراف جامعه اسلامى از مسير اصلى خود جلوگيرى كرد باز در اينجا هم بايد تعادل باشد همان تعادلى كه در زندگى شخصى ديديم، در بخش عمومى هم بايد وجود داشته باشد. در زندگى اجتماعى بايد انسانها آزاد باشند. مثلا در تلاش سياسى خودشان آزاد باشند، در تلاش فرهنگى، اقتصادى خودشان آزاد باشند واستعدادهايشان را در تجربه و خطا رشد بدهند. ولى از طرفديگر، بايد حكومت و رهبران جامعه اسلامى مواظب باشند انحراف اصولى در مسير حركت جامعه ايجاد نشود. وظيفه اصلى رهبرى دينى جامعه اين است كه هدايت كلى و كلان را در اختيار داشته باشد، بدون اينكه بخواهد در هر مسئله فرعى تذكر بدهد و دخالت كند.زيرا اين جامعه در اينصورت هيچگاه راه رشد و تكامل را نمي آموزد. پس رعايت توازن هم در اينجا از اهميت برخوردار است. ...والسلام