بیشترلیست موضوعات فردگرايي سودگرايى دلايل آزادى آزادى در انديشه اسلامى انواع آزادى آزادى فكر و انديشه انديشه هاي مورد احترام انديشه هاى عقيده ساز سطح يك انديشه هاى عقيده ساز سطح دو مسئله ارتداد انديشه هاى عقيده ساز سطح سه آزادى هاى شخصى و آزادى هاى عمومى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
پس چون دراين بحثها، دو طرف انسانهاى عاقلى هستند ما به اين نتيجه مى رسيم كه اصلا در همه بحثهاى فكرى كه اقامه مى شود از هر دو طرف، اين ادله توانايى نفى دليل مقابل را بطور كامل ندارد. اگر استدلال يك طرف توانايى كامل را داشت براى نفى استدلال طرف مقابل، آن نظريه طرف مقابل از بين مى رفت و باقى نمى ماند. همين كه عقيده طرف مقابل باقى مانده دليل بر اين است كه استدلال مخالفش، استدلال يقين آوري نبوده است. و به اصطلاح تكافى ادله وجود دارد، يعنى در اين گونه بحثها ادله با هم مساوى مى شوند و يك طرف توانايى آن را ندارد كه طرف ديگر را به زمين بزند. پس ما در همه بحثهاي فكري و اعتقادي وقتى مى بينيم كه دو طرف دعوا وجود دارد دليل بر اين است كه تكافى ادله وجود دارد و به جاى يك عقيده و راه ما دو يا چند راه قابل عرضه و قابل قبول داريم و به جاي يك صراط مستقيم قابل قبول، صراطهاى مستقيم متعدد وجود دارد. ولي اين نظريه را نمي توان پذيرفت . زيرا نكته اي را كه در منابع دينى روى آن تأكيد شده را ناديده مى گيرد. آن نكته اين است كه اگر بين انسانها تنهااستدلال عقلى عامل بقاى يك نظريه و اعتقاد بود حرف ايشان درست بود. چون هر دو تفكر باقى مانده است پس معلوم مى شود استدلالها قانع كننده نيست والا اگر استدلالها عقلا قانع كننده مى بود، آن طرف مخالف مى پذيرفت و نزاع پايان مي يافت . حالا كه آن طرف نپذيرفته معلوم مى شود استدلال قانع كننده نيست. اين حرف در صورتى درست است كه بگوييم تنها عامل براى رد يا قبول تفكرى، فقط استدلال فكرى است. در حاليكه قرآن بيشترين تأكيدش اين است كه جحدوا بها و استيقنتها انفسهم، يا علوا فى الارض واستكبارا؛ يعنى انسان براى اينكه يك فكر را رد كند يا قبول كند تنها متكى به استدلال نيست بلكه بيشترين عامل در رد و قبول اعتقادات بنيادين ديني ، منافع شخصى و عوامل نفسانى انسان است. يا هوى و هوس يا خودخواهى يا جاه طلبى، يا تقليد از آباء و . قرآن تأكيد مى كند اينها موانع شناخت صحيح است. اگر مانع شناخت تفكر صحيح فقط استدلال طرف مقابل بود، اين نظريه درست بود. در حاليكه مانع شناخت صحيح و آن چيزى كه باعث بقاء تفكر باطل مى شود منافع مادى و نفسانى است كه براى طرفدارانش ايجاد مى كند و به واسطه همين منافع آنها زير بار حق نمى روند. قرآن مى فرمايد كسانى كه انكار معاد مى كنند و پافشارى روى حرف خودشان دارند براى اين است كه دنبال شهوت رانى خودشان بروند نه به دليل اينكه تكافؤ ادله است و استدلال منكرين قابل ابطال نيست. در قرآن دهها آيه در اين زمينه وجود دارد كه وقتى به آنها گفته مى شود كه چرا اين راه را رفتيد؟ مى گويند: قالوا وجدنا آبائنا، پدران ما اينجورى بودند، ما هم اينجورى هستيم! اين استدلال نيست، اين علت بيرونى و علت خارجى است. تبعيت از فضاى حاكم بيرونى است. پس اين استدلال براى فلسفه آزادى انديشه كه ما راهى براى رسيدن به حقيقت جز از اين راه نداريم در مواردى قابل رد و ابطال است. 2 - استدلال دوم اين است كه دليلى براي اينكه بخواهيم جلوى آزادى انديشه را بگيريم وجود ندارد زيرا اصلا حقيقتى وجود ندارد كه بر اساس آن يك انديشه را حق و ديگرى را باطل بدانيم. پس همه انديشه ها مساوى و از حق ابراز و اظهار يكسانى برخوردارند. انديشه صحيح انديشه اى است كه براى انسان منفعت داشته باشد. منفعت انسان چيست؟ آن چيزى است كه انسان خوشش بيايد و طبق دلخواه انتخاب كند، هرچيزى كه انسان آن را پسنديد و انتخاب كرد درست است. بنابراين هر كس مى تواند انديشه اى را كه نفع او در آن است براى خود انتخاب كند. در اين استدلال نسبيت گرايى، اثبات و حقيقت نفى مى شود. هر انديشه اى تا وقتى براى مردم فايده داشته باشد به عنوان حقيقت قبولش مى كنند والا كنار مى گذارند.حتى در باب علم هم همين را گفته اند، گفته اند حتى علوم تجربى هم حق و باطل ندارند. در فيزيك و شيمى و حق وحقيقت نداريم. نظريه اي در فيزيك مطرح مى شود تا وقتى با اين نظريه مى شود مشكلات جامعه راحل كرد، اين مى شود حقيقت. وقتي اين نظريه كارائى خودش رااز دست مى دهد، اين نظريه باطل مي شود و مى رود كنار. پس حتى در علوم طبيعى و تجربى هم حق و حقيقت نداريم تا چه رسد. با اين استدلال نسبيت گرايانه طرح انديشه ها بايد آزاد باشد تا ما ببينيم كدام انديشه منفعت بيشترى ايجاد مى كند. اين استدلال از نظر اسلام كاملا باطل است. قرآن مى فرمايد: