يادآورى
با توجه به شرط مرجع تقليد, كسانى كه تازه به حدّ تكليف و سن بلوغ رسيده اند, و يا كسانى كه
تاكنون از كسى تقليد نمى كرده اند, بايد مجتهد جامع الشرايطى را مرجع تقليد خود قرار دهند كه زنده باشد, و از
مرجع تقليدى كه از دنيا رفته است نمى توانند تقليد كنند. ولى اگر مرجع تقليد زنده اى كه انسان از او تقليد مى كرده
است از دنيا برود, مى توان اگر مرجع تقليد جامع الشرايط زندهء ديگرى اجازه دهد و در حدودى كه وى تعيين
مى كند, بر تقليد مرجعى كه از دنيا رفته است باقى ماند و از او تقليد كرد.
راههاى شناختن مرجع تقليد
مجتهد اعلم را از سه راه مى توان شناخت :
اول (9): آنكه خود انسان يقين و يا اطمينان پيدا كند, مانند اينكه انسان خود(ش ) از اهل خُبره (و اهل تشخيص ) باشد و بتواند مجتهد اعلم را بشناسد.
دوم : آنكه دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد اعلم را تشخيص دهند, اعلم بودن كسى را تصديق (و تأييد)كنند, به شرط آنكه دو نفرعالم عادل ديگر با گفتهء آنان مخالفت ننمايند.(10)
سوم : آنكه (11) اجتهاد و اعلم بودن شخصى به حدّى شايع (و مشهور) باشد كه از آن شيوع و شهرت براى انسان علم يا اطمينان حاصل شود (و به دست آيد)(12) (م 5).
1ـ زنجانى : تقليد به معناى پيروى كردن از ديگرى در عقيده يا عمل مى باشد... (م 2.
2ـ بهجت : تقليد از مجتهدى كه مرد, بالغ , عاقل , شيعهء دوازده امامى , حلالزاده , آزاد, زنده و عادل باشد جايزاست ... (م 1.
3ـ زنجانى : با تفصيلى كه در مسألهء دهم (رسالهء توضيح المسائل ايشان ) آمده زنده باشد (م 2.
4ـ مكارم :... بنابر احتياط واجب زنده و عادل باشد... (م 3 زنجانى : و مجتهد باشد (م 2.
5ـ بهجت : در معناى عدالت چيزى نفرموده اند.
6ـ زنجانى : عادل باشد, يعنى از گناهان كبيره مانند دروغ , غيبت , تهمت , آدمكُشى , رباخوارى , ترك نماز وترك روزه ... از روى مَلَكه , اجتناب (و دورى ) كند. و مراد از ملكه حالت نفسانى است كه انسان را به ترك گناه وادار مى كند (و) گناه صغيره (= كوچك ) نيز با اصرار (و پافشارى ) بر آن , گناه كبيره محسوب مى گردد. (و) نشانه ءعدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد, يعنى اگر از اهل محل يا همسايگان او يا كسانى كه با او معاشرت دارند (و زندگى مى كنند) حال او را بپرسند, بگويند ما خلاف شرعى از او سراغ نداريم (م 2 تبزيزى :... و نيزمعتبر است سابقهء فِسق معروفى (= انجام كار زشت آشكارى در گذشته ) بين مردم نداشته باشد, و از مجتهدى كه تقليد مى شود غير از اوصاف (و شرايط) ذكر شده امر (و شرط) ديگرى معتبر نيست . و عادل كسى است كه كارهايى را كه بر او واجب است به جا آورد, و كارهايى را كه بر او حرام است ترك كند. و نشانهء عدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد كه اگر از اهل محل و همسايگان او يا كسانى كه با او معاشرت دارند حال (و وضع )او را بپرسند خوبى او را تصديق (و تأييد) كنند... (م 2 مكارم :... عادل كسى است كه داراى حالت خداترسى ِباطنى است كه او را از انجام گناه كبيره و اصرار بر گناه صغيره باز مى دارد. (م 3.
7ـ عبارت (احتياط واجب آن است كه مرجع تقليد حريص به دنيا نباشد) در رسالهء مراجع ديگر ديده نشد.
8ـ بهجت :... بنابر اَظهَر بايد از مجتهدين ديگر اعلم باشد, يعنى در استنباط احكام الهى تواناتر باشد, و يااينكه از نظر علمى و اجتهاد مساوى (با) ديگر مجتهدين باشد... (م 1 تبريزى :... در صورتى كه اختلاف فتوا بين مجتهدين در مسائل محل ابتلا (و مورد عمل ) ولَوِ اِجمالاً معلوم باشد) يعنى اگرچه كاملاً و به صورت مفصّل ];00ّروشن و معلوم نباشد), لازم است مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند اعمل باشد, يعنى در فهميدن حكم خدا ازتمام مجتهدهاى زمان خود بهتر باشد (م 2 مكارم : در مسائلى كه مجتهدين اختلاف نظر دارند, بايد از اعلم تقليد كند (م 4 زنجانى : در صورتى كه احتمال اختلاف بين مجتهدين را در مسائل مورد ابتلا بدهد, بايدمجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند اعلم باشد, يعنى از تمام مجتهدهاى زمان خود حكم خدا را بهتر بفهمد, وبرترى اين مجتهد از ساير مجتهدين بايد به گونه اى باشد كه متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخيص دهند,و اگر هيچ يك از مجتهدين چنين برترى نداشته باشند, از هر يك از مجتهدين طراز اول مى توان تقليد نمود. (ومرجع تقليد بايد) مُوَثَّق باشد, يعنى اشتباهش از متعارف بيشتر نباشد, و كسى كه حريص به دنيا باشد غالباً موثّق نمى باشد, زيرا حُبّ (و علاقه ء) شديد به دنيا باعث اشتباه زياد در تشخيص مى گردد (م 2.
9ـ بهجت (م 3 و تبريزى (م 3: اول آنكه خود انسان يقين كند, مثل آنكه از اهل علم (= روحانىِ كارشناس وكارآزموده و اهل تشخيص ) باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. مكارم : اول اينكه خود انسان اهل علم باشدو بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد... (م 5.
10ـ تبريزى :... و در صورت اختلاف (بين دو نفر عالم عادل با دو نفر عالم عادل ديگر), خبره بودن هر كدام بيشتر باشد, قول (و گفته ء) او مقدّم (و پيش ) است , بلكه به گفتهء يك نفر عالم خبرهء مورد وثوق (و مورد اعتماد واطمينان ) نيز اجتهاد يا اعلميّت ثابت مى شود... (م 3 مكارم : دوم اينكه دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند,به شرط اينكه دو نفر عالم ديگر برخلاف گفتهء آنها شهادت (و گواهى ) ندهند... (م 5.
11ـ بهجت (م 3 و تبريزى (م 3:... سوم آنكه عده اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهندو از گفتهء آنان اطمينان پيدا مى شود, مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند.
12ـ بهجت :... بلكه از هر راهى كه انسان اطمينان به اعلم بودن كسى پيدا كند, بنابر اَظهَر مى تواند به همان اكتفا(و بَسَنده ) كند (و كافى است ) (م 3 مكارم :... سوم اينكه آن چنان در ميان اهل علم و مَحافِل (و مجالس ) علمى ,مشهور (و معروف ) باشد كه انسان يقين پيدا كند او اعلم است (م 5 زنجانى : مجتهد و اعلم و واجد ساير شرايطرا از سه راه مى توان شناخت : اول آنكه خود انسان از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعمل , و واجد ساير شرايطرا بشناسد و بدان يقين يا اطمينان حاصل كند. در تشخيص مجتهد و اعلم لازم نيست خود انسان مجتهد باشد. دوم ];11ّآنكه از هر راهى براى انسان اطمينان حاصل شود يا براى نوع مردم در اين شرايط اطمينان حاصل مى شود, مثلاًعده اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم و واجد شرايط را تشخيص دهند, واجد شرايط بودن كسى راتصديق كنند و از گفتهء آنان براى شخص انسان يا نوع مردم اطمينان پيدا شود. سوم آنكه دو نفر عالم عادل كه مى توانند واجد شرايط تقليد را تشخيص دهند, بدان گواهى دهند به شرط آنكه دو نفرعالم عادل ديگر با گفتهء آنان مخالفت ننمايند. بلكه ظاهراً شرايط تقليد به گفتهء يك نفر عالم عادل نيز ثابت مى شود به شرط آنكه يك نفر عالم عادل برخلاف گفتهء وى سخنى نگويند... (مسأله ادامه دارد به رسالهء توضيح المسائل ايشان مراجعه كنيد) (م 3.