نواب صفوى از كمترين فرصت در هر جا و مخصوصا در مجالس دينى كه برپا مىشد براى بيدار كردن مردم و آشنا نمودن آنها با وظائف دينىشان و مبارزه بر عليه استعمارگران خارجى و ستمگران داخلى همچنان مىكوشيد . مىتوان گفت كه او همه را در محو مكتب مخرب كسروى يكدل و يك زبان ساخت تا اينكه علما و مردم به وسيله نامهها، شكايتها و طومارها از دولتخواستند كه كسروى را محاكمه كرده و از زبان و قلم او كه بر ضد اسلام سم پاشى مىكرد جلوگيرى كند . پيرو همين فشار افكار عمومى بود كه دولت وقتبه دستگاه قضائى آن روز دستور داد تا مقدمات محاكمه كسروى را فراهم نمايد و بازپرس، او را به دادگسترى احضار نمود . همه مىدانستند كه اين بازپرسى و محاكمه پاسخگوى خواست مردم مسلمان يعنى نابودى كسروى نيست و روى همين اصل بود كه نواب صفوى تصميم گرفت در خلال همين جلسات بازپرسى كار كسروى را بسازد . و لذا با سيد حسين امامى و تنى چند از ياران جان بركف خود، هم داستان شده و در ساعت 10 صبح روز 20 اسفند 1324 هنگامى كه كسروى در اطاق بازپرسى وزارت عدليه در حال توجيه كارهايش بود در يك حمله ناگهانى از بيرون اطاق با گلوله فدائيان اسلام و از همه كارسازتر طپانچه امامى از پاى درآمد . فدائيان اسلام دستگير شدند و دادگاه به هركدام سه ماه و چند روز حبس داد . ولى با تلاشهاى نواب صفوى بعد از مدتى همگى از زندان آزاد شدند .