غرور هشام بن عبدالملک - حرف حق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حرف حق - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غرور هشام بن عبدالملک

هشام بن عبدالملك خليفه چون به مدينه رسيديكي ازصحابه رانزدخودخواندوچون همه مرده بودندگفت:يكي از تابعين يعني كسان كه صحابه راديده بودندراطلب كنيد .

مردي به نام طاووس را نزديك وي آوردند .

چون درشد،نعلين بيرون كردوگفت:السلام عليك ياهشام ! چگونه اي ياهشام ؟پس هشام خشمگين شد .

قصدآن كردكه اوراهلاك كند .

ملازمان گفتندكه اين جاحرم رسول ص است واين مردازبزرگان علماست ،اين نتوان كرد .

پس هشام گفت:اي طاووس !اين به چه دليري كردي ؟گفت:چه كردم ؟خشم وي زياد شدوگفت:چهارترك ادب كردي .

يكي آنكه نعلين بركناربساطمن بيرون كردي و اين نزديك ايشان خلفازشت بود،كه پيش ايشان باموزه چكمه ونعلين به هم بايد نشست وتاكنون درسراي خلفازشت بود،خلفارسم چنين بود،وديگرآنكه مرا اميرالمؤمنين نگفتي ،وديگرآنكه درپيش من نشستي بي دستوري ودست من بوسه ندادي .

طاووس گفت:اماآنكه نعلين بيرون كردم پيش تو،هرروزپنج بارپيش رب العزه ،كه خداوندهمه است ،بيرون كنم واوبرمن خشم نگيرد،واماآنكه اميرالمؤمنين نگفتم ،نه آن بودكه همه مردان به اميري توراضي نه اند،ترسيدم كه دروغي گفته باشيم ،واماآنكه ترابه نام خواندم وبه كنيت نخواندم به خاطرآن است كه خدايتعالي دوستان خودرابه نام خوانده است ودرقرآن گفت "ياداوود" ،"يايحيي "و"ياعيسي "ودشمن خودرابه كنيت خوانده ،اماآنكه دست آنرا بوسه ندادم ازاميرالمؤمنين رضي الله عنه شنيدم كه گفت:روانيست دست هيچكس را بوسه دادن مگردست زن خويش به شهوت ودست فرزندبه رحمت ،امادليل آنكه پيش تونشستم ازاميرالمؤمنين رضي الله عنه شنيدم گفت:هركه خواهدمردي را ببيندازاهل دوزخ ،گودرمردي نگركه نشسته باشدوپيش وي قومي برپاي ايستاده .

هشام راخوش آمد ...

/ 11