تبعيدىزيرك - شجاعت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شجاعت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تبعيدىزيرك

صعصعه بن سوهان يكي ازمؤمنان واقعي وياران كم نظيرعلي عليه السلام بودچنانكه امام صادق عليه السلام درباره اش مي فرمايد:در ميان اصحاب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام كسي نبودكه حق آن حضرت راچنانكه سزاواراست بداندمگرصعصعه بن سوهان واصحاب او .

وروزگاري كه وي بيمارشده بودعلي عليه السلام شخصاازاوعيادت كردوهنگامي كه امام حسن عليه السلام روي مصالحي ناگزيرشدبامعاويه صلح كندوبراي جمعي ازيارانش امان گرفت صعصعه نيزازجمله آنهابووقتي كه وي برمعاويه واردشداوكه ازدشمني وي باخويشتن آگاه بودگفت :اي صعصعه به خداقسم نمي خواستم كه درامان من درآئي .

صعصعه نيز گفت :به خداسوگندمن نمي خواستم به خلافت تورانام ببرم وناگزيربه اسم خلافت به اوسلام كردونشست ،معاويه گفت :اگرتوبه خلافت من صادقي برمنبر برووعلي عليه السلام راالعياذبالله لعنت كن .

صعصعه متوجه مسجدشدوبرمنبر بالارفت وپس ازحمدخداودرودبررسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم گفت :اي مردم من ازپي كسي معاويه مي آيم كه شرخودرامقدم داشته وخيرخويش رامؤخرنموده ومرامركرده است كه علي بن ابي طالب رالعنت كنم پس او معاويه رالعنت كنيدكه لعنت خدابراوبادمردم همه گفتندآمين .

وبدون ترديدهمه مردم وحتي خودمعاويه مي دانست كه غرض صعصعه لعنت برمعاويه بوده است ولذاوقتي وي نزداورفت وگفت درمنبرچنين وچنان گفتم ،معاويه گفت : والله كه توبه آن عبارت لعن مراقصدكرده اي ،يكبارديگربايدبروي وبا صراحت علي عليه السلام رالعنت نمائي .

لذاصعصعه بازگشت وبرمنبررفت و گفت :معاويه مرادستورداده كه علي بن ابي طالب رالعنت كنم ،اينكم من لعنت مي كنم هركس علي بن ابيطالب رالعنت نمايد،اهل مسجداين بارنيزهمگي آمين گفتند:هنگامي كه معاويه ازجريان باخبرشدوفهميدكه وي علي عليه السلام را هرگزلعن نخواهدكردوازطرفي مي دانست كه ماندن صعصعه درشهربيشترموجب رسوائي اوخواهدشدلذادستورداداوراازكوفه بيرون وتبعيدنمودند .

/سفينه البحار،ج 2،ص 30،منتهي الامال ،ج 1ص 146،درباره حضرت اميرع .

/ 58