آرايشگر دربار فرعون - شجاعت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شجاعت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آرايشگر دربار فرعون

مشاطه آل فرعون زني است كه در دستگاه فرعون منصبي داشت و آن منصب آرايش بود او بحضرت موسي روزيكه در مقابل سحره توانست قدرت خداي ناديده را نشان دهد ايمان آورد ، روزي ساحرين از خروارها ريسمان مار ساخته و بحركت در آوردند ، حضرت موسي ع در تحير بود كه چه كند بناگاه طبق خطاب حضرت حق جل و علا الق عصاك عصاي خود را افكند فوري اژدها شد و تمامي مارها را بلعيد ، اين قدرت بقدري عجيب بنظر رسيد كه تمامي ساحرين ايمان آوردند و دانستند كه حضرت تكيه به خدا دارد و چنين عملي از نظر سحر امكان ناپذير است و بايد اين عمل را معجزه ناميد .

اين عمل طوري جلوه كرد كه دربار فرعون را تكان داد و بعضي از درباريان ايمان آوردند ، از جمله همين زن آرايشگر مورد بحث است كه نورايمان در دل او تجلي كرد .

روزي بنا بدرخواست يكي از دختران فرعون براي آرايش او حاضر شد در حين شانه كردن نام خدا بر زبان جاري كرد ، دختر كه هرگز چنين نامي را از كسي نشنيده بود و جز پدرش خداي ديگري تصور نميكرد ، از او پرسيد كه مرادت از اين نام نام فرعون است ؟ گفت نه بلكه نام كسي استكه موسي را براستي برانگيخت و باو قدرت معجره عنايت كرده است و او خداي همه آفريده ها است .

فرعون از اين قضيه باخبر شد ، در حالتيكه هرگز انتظار چنين پيش آمدي را نداشت و نميدانست موسي باين زودي ها در دربار خود نفوذ ميكند در فكر سياست و آزار آنزن برآمد تا به چنين وضعي خاتمه دهد باحضار آنزن و فرزندانش فرمان داد ، وقتي كه حاضر شدند ، قدري درباره اعتقاديات با آنزن بحث و گفتگو كرد ، در ضمن دانست كه او دلباخته خداي ناديده است و تبليغ حضرت موسي كار خود را كرده است و بقدري هم او در اين راه ثبات دارد كه بهيچ وجه نميشود او را از اعتقاد قلبي منصرف كرد لذا فرمان داد تنوري را كه از مس ساخته بودند آتش كنند تا شايد از ترس سوختن پشيمان گردد .

واقعا استقامت در چنين پيش آمدي مشكل است ولي ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنو او ابشر و ابالجنه التي كنتم توعدون .

كسانيكه گفتند پروردگار ما خداست و بعد در اين عقيده استقامت ورزيدند بر آنها فرشتگان رحمت نازل ميشوند و بشارت ميدهند كه نترسيد و اندوهناك مباشيد و مژده باد بشما آن بهشتي كه در آن موعوديد ، اينزن واقعا استقامت بخرج داد و حاضر شد بسوزد ولي از عقيده و ايمان بخداي خود برنگردد .

بچه هاي وي يكي بعد از ديگري باتش افكنده شدند ، آنها ميسوختند ولي قلب مادر بيشتر ميسوزد ، صبر در مقابل اين مصائب همانند آبي است كه بر آتش ريخته شود ، نوبت به بچه شيرخوار رسيد ، قلب مي طپد ، ناراحتي شديد شد ، پله هاي نردبان امتحان باخر رسيد ، بايد باخرين پله قدم بگذارد ، نزديك بود كه بند صبر بريده شود ، ديد فرزند با خودش حرف ميزند اصبري يا اماه فانك علي احلق اي مادر صبر كن زيرا تو بر حقي .

اندرا مادر كه من اينجا خوشم

گرچه در صورت ميان آتشم

اندرا مادر به بين برهان حق

تا ببيني عشرت خاصان حق

اندرا اسرار ابراهيم بين

كو در آتش يافت ورد ياسمين

اندرا مادر بحق مادري

بين كه اين آذر ندارد آذري

قدرت آن بد بديدي اندرا

تابه بيني قدرت و فضل خدا

اين تكلم كودك قدرت مادر را دو چندان كرد و توانست با استقامت و سوختن خود را از خطرات حفظ كند .

/ نورالمبين في قصص الانبياء و المرسلين سيد نعمه الله جزايري با تغيير عبارت .

/ 58