معاويه عده اي ازصحابه وتابعين دروغگوراباپول خريده بودتاآنهابرضدامام علي ع ،حديث جعل كنند،مانندابوهريره ،عمروعاص ومغيره بن شعبه ازصحابه و مانندعروهبن زبيرازتابعين .ابوهريره بعدازشهادت علي ع به كوفه آمده بود، وباطرفندهاي عجيبي ،باحمايت ازقدرت معاويه مطالبي راكه باشان علي ع نامناسب بود،ميبافت وبه پيامبرص نسبت ميداد،شبهاكنارباب الكنده مسجد كوفه مينشست وعده اي رابااراجيف خودمنحرف ميكرد .شبي يكي ازجوانان غيور وآگاه كوفه درجلسه اوشركت كرد،پس ازشنيدن گفتاربي اساس او،خطاب به اوگفت تورابه خداسوگندميدهم آياشنيده اي كه رسول خدادرموردعلي ع اين دعا راكردالهم وال من والاه وعادمن عاداه خدايادوست بدار،كسي راكه علي ع را دوست بدارودشمن بداركسي راكه علي ع رادشمن دارد .ابوهريره ديدنميتواند اين حديث روشن وقاطع راردكندگفت الهم نعم خداراگواه ميگيرم آري شنيده ام .جوان غيورگفت بنابراين ،خداراگواه ميگيرم كه تودشمن علي ع رادوست ميداري ودوست علي ع رادشمن داري پس مشمول نفرين رسول خداص هستي ،سپس آن جوان برخاست وباكمال بي اعتنائي آن جلسه راترك نمود ./شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديدج 4ص 63و68 .