جامع معقول و منقول - سیمای آموزشی تربیتی مدرسه آقا حسین و آقا جمال خوانساری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیمای آموزشی تربیتی مدرسه آقا حسین و آقا جمال خوانساری - نسخه متنی

سید عباس رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در اجازه ايشان به مولا ذوالفقار همدانى آمده است:

(… از او همان پيمانى را مى گيرم كه از من گرفته شده كه همواره پرهيزگار باشد كه اين اندرز خداوند به پيامبران و اوليا و صالحان است و اين كه در پنهان و آشكار خدا را از نظر دور ندارد و از او پيمان مى گيرم كه در همه كارها سنجيده رفتار كرده و درجاى ترديد و گمان درنگ ورزد كه آن بهتر است از فرو رفتن در تباهى. و نهايت كوشش خود را در دانش پژوهى به كار گيرد و آن را از اهلش دريغ ندارد. همه اين كارها در راه خرسندى خداوند و دور ماندن از ناخشنودى او انجام گيرد و از خودنمايى و مردم ستيزى به دور باشد….)12

آقا جمال نيز راه پدر را مى پيمود. خود ساخته و كردار را با گفته در هم آميخته بود. دادورز بود و با انصاف. در درسها و نوشته ها از سخنان همگنان و معاصران شاهد مى آورد و حجاب معاصرت مانع استفاده از آنان نمى شد.13 آنچه نمى دانست به روشنى مى گفت: نمى دانم و آن را بر خود ننگ نمى شمرد.14 اگر به ژرفاى گفته ها و استدلالهاى مخالف خود در مسأله اى علمى نمى رسيد همه راهها را بر آن نمى بست و مى گفت شايد من مقصود او را نفهميده باشم.15 او همواره شاگردان خود را به پارسايى سفارش مى كرد و آنان را به پيرايش روان و پيوند بيش تر با خداوند فرا مى خواند. جويندگان دانش را به يكرنگى و پاكدامنى دعوت مى كرد و بديشان پند مى داد كه: با كردار باشند و خويشتن را فراتر از نان و نام بشمرند. او در شرح اين حديث على(ع): (علمى كه ترا به صلاح نياورد ترا گمراهى است) مى نويسد:

(مراد به علمى كه صلاح نياورد علمى است كه عمل به آن نشود و بودن آن گمراهى است به اعتبار اين كه سبب زيادى وِزر و وبال گردد; زيرا كه گناه عصيان عالِم زياده است از گناه عصيان جاهل

بلكه در بسيارى از امور معذور است كه عالم در آنها معذور نباشد.)16

مدرسه خوانساريها حوزه دانش و بندگى بود و طلاب با راز و نياز و دعا دمساز بودند و همواره تلاش مى شد با وعظ و ترجمه و شرح كتابهاى دعا فرهنگ نيايش آگاهانه در حوزه و جامعه نشر يابد. آقا حسين خوانسارى كتابهايى در دعا از جمله صحيفه سجّاديه را ترجمه كرد و آقا جمال كتاب مفتاح السائل شيخ بها را و محمد تقى طبسى از شاگردان آقا جمال مهج الدعوات و ادعية الاسابع را به پارسى برگرداندند.17

اين روش تربيتى در سيرت شاگردان بسيار كارگر افتاد و نيك نفسى در خُلق و خويشان نمايان شد.18

جامع معقول و منقول

حوزه اصفهان در دوره خوانساريها دريايى بود پهناور كه در آن دانشهاى گوناگون: فلسفه كلام فقه و هيأت و رياضيات و… تدريس مى شد. حوزه هاى مهم درسى چون مدرسه ميرداماد شيخ بها و ميرفندرسكى جامع و فراگير بودند. سه استاد ياد شده همان گونه كه در فلسفه و كلام دستى توانا داشتند در فقه و حديث و هيأت نيز سرآمد ديگران بودند و آموزش اين دانشها را براى شناخت و نشر اسلام بايسته مى دانستند. در برخى از حوزه هاى درسى به فلسفه و حكمت بدبين بودند و به فيلسوفان و حكيمان و شاگردان مكتب آنان روى خوش نشان نمى دادند. اينان دايره نگاه عقل را چه درعقايد و چه در شريعت و فقه محدود و بسته مى دانستند و افزون بر ناسازگارى با فلسفه از اصول نيز كه عقل را يكى از منابع كارآمد در استنباط احكام مى شمارد رويگردان بودند. اين گروه فلسفه را رهاورد غير اسلاميان و ميراث يونانيان مى پنداشتند كه كندوكاو در آن نه تنها سودبخش نيست كه به باورهاى مؤمنان آسيب مى رساند. شمارى از اينان جز فقه و اصول ديگر دانشها را دانش نمى شمردند و يادگيرى آنها را بيهوده به شمار مى آوردند.19

كسانى چون مولانا محمد طاهر قمى آقا خليل قزوينى محمد على استرآبادى و… در رد فلسفه كتابها نگاشته و تا مرز تكفير فيلسوفان پيش رفتند.20

علامه مجلسى نيز با فيلسوفان ميانه خوبى نداشت. او سخنان بسيارى از فيلسوفان را ناسازگار با اديان آسمانى مى دانست و همراهيهاى شمارى از فيلسوفان را با سخنان پيامبران برخاسته از پنهانكارى و ترس از خشم توده هاى مسلمان مى شمرد.21

ميرزا عبدالله افندى مؤلف كتاب رياض العلماء با فلسفه مخالف بود. او ميرزا ابراهيم فرزند ملاصدرا را كه در فلسفه با پدر همراه نبود مى ستايد و او را زنده اى مى داند كه از دامن مرده برخاسته است.22

آقا حسين خوانسارى در اين آوردگاه پيرو راه ميرداماد بود و شاگرد فندرسكى و مولى حيدر خوانسارى و شيخ بها و محمّد تقى مجلسى.23

او فقيهى بود ژرف نگر كه در فقه و اصول و حديث صاحب نظر بود و در شمار مدرسان بنام فقه و كتاب شرح او بر دروس شهيد اول و مقالات فقهى او در حوزه ها رواج داشت و تدريس مى شد. بر كتاب زبدة الاصول شيخ بهايى نيز شرح نوشته بود.24 در حكمت مشاء صاحب نظر بود و كتابهاى فلسفى بوعلى را تدريس مى كرد.25

فرزندش آقا رضى نيز جامع معقول بود و منقول و افزون بر اين از اساتيد معروف فقه بود و در حكمت نيز نوشته هايى داشت.26

آقا جمال نيز چونان پدر و برادر در عرصه حكمت و فقه صاحب نظر بود. او هدف از تحصيل دانش را دريافت حكمت و تفقه در دين مى دانست و مراد از آن را نه حكمت و يا فقه رايج و اصطلاحى كه تفقه را اصل اساسى دين و شناخت روح اسلام معنى مى كرد.

او در بايستگى آموزش حكمت و فلسفه در حوزه ها به دو نكته هميشه

اشاره مى كرد:

/ 16