به عنوان مثال: كتاب ظريف بن ناصح كه در ديات بسيار به آن استناد مى شود, از آثار گرانقدر حديثى و منشور حكومتى است كه از حضرت امير(ع) بر ائمه(ع) عرضه شده و آنان, آن را تأييد و استناد آن به على (ع) را تقرير كرده اند.علت استناد اين منشور به ظريف بن ناصح, همان نقل اوست.4اين اصل را مشايخ سه گانه در جوامع روايى خود: كافى, فقيه و تهذيب, روايت كرده اند. البته اينان, اصل ظريف را بسان ديگر اصول اصحاب ائمه(ع) در بابهاى گوناگون قرار داده و هر مطلبى را در موضوع خود آورده اند و شيخ طوسى در تهذيب, تمام اصل را در كتاب ديات يادآور شده5 و همين طور شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه.6ثقة الاسلام كلينى در روايتى از يونس بن عبدالرحمن و در روايت ديگر از ابوعمر المتطبّب نقل مى كند كه هر يك از آن دو گفتند:(كتاب ناصح بن ظريف را به امام رضا(ع) عرضه داشتم و امام(ع) فرمود: كتاب صحيح است و آن را روايت كن.)روايت ديگر:(على بن ابراهيم, عن محمد بن عيسى, عن يونس, عن ابيه, عن ابن فضّال, جميعاً عن ابى الحسن الرضا(ع) قال يونس: عرضت عليه الكتاب فقال: هو صحيح.)يا:(عدّة من اصحابنا, عن سهل بن زياد, عن الحسن بن ظريف, عن ابيه ظريف بن ناصح, عن رجل يقاله له: عبداللّه بن ايوب قال: حدّثنى ابوعمر والمتطبّب قال: عرضت هذا الكتاب على أبى عبداللّه(ع) و على بن فضّال, عن الحسن بن الجهيم قال: عرضته على ابى الحسن الرضا(ع) فقال لى: ارووه فإنّه صحيح.)7شايد اين كه صاحب جواهر و محقق اردبيلى در كتاب ديات جواهر الكلام و مجمع الفائده, بارها به اصل ظريف استناد جسته و يادآور شده اند: با سند صحيحه نقل شده: اين كتاب بر امام عرضه گرديده و امام(ع) آن را تأييد فرموده است, برخاسته و سرچشمه گرفته از همين روايات باشد.8اين, خود, قرينه اى بر اعتبار روايت ظريف است, در حالى كه شهيد ثانى در ديات روضه و مسالك الافهام, بارها به ضعيف بودن روايت ظريف, به گونه روشن اشارت دارد و بر اين باور است: روايت ظريف, از نظر وى درخور اعتماد نيست و خدشه دار است و وجه آن, وجود راويانى مانند: حسن بن على بن فضال (فطحى) و سهل بن زياد در سلسله سند آن است. از آن جا كه در سند كلينى و صدوق, سهل بن زياد واقع شده و در طريق شيخ طوسى سهل بن زياد و حسن بن على بن فضال قرار دارند, شهيد هر دو را ضعيف مى داند.9از جمله كتابهاى عرضه شده بر معصوم و مورد تأييد معصوم, كتابهاى بنو فضال است.شيخ طوسى در كتاب غيبت روايت مى كند: