قيام حجر بن عدى - سلسله موسوعات فقه السلف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلسله موسوعات فقه السلف - نسخه متنی

علی اکبر ذاکری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل دوم: درباره انقلابهاى عراق است و آن را به چهار دسته تقسيم مى كند:

الف. انقلابهاى پيروان على(ع):

1. انقلاب حجر بن عدى در سال 51هـ.ق.

2. انقلاب حسين بن على(ع) در سال 61هـ.ق.

3. انقلاب توابين در سال 65 هـ.ق.

ب. انقلابها و شورشهاى خوارج:

1. شورش فروة بن نوفل اشجعى, سال 41 هـ.ق.

2 . شورش مستورد خارجى, سال 43 هـ.ق.

3. شورش قُرَيب و زَحاب در بصره.

4. شورش حبان بن ظبيان, سال 58هـ.ق.

5. شورش مرداس بن اوديه, سال 61هـ.ق.

6. شورش ازارقه.

7. شورش شبيب خارجى.

ج. انقلابهاى شخصى:

قيام مختار كه در سال 66 پايان يافت.

د. قيام منطقه اى:

شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث كه در سال 81هـ. پايان پذيرفت.10

وى درباره هر يك از اين قيامها, شرح كوتاهى ارائه مى دهد. به نظر مى رسد كه دكتر قلعه جى در بيان قيامهاى عراق, از كتاب (العراق فى العصر الاموى) نوشته اسماعيل الراوى, اثر پذيرفته باشد; زيرا اين تقسيمها در آن جا آمده است, گرچه نويسنده به منابع ديگر ارجاع داده و در مباحث ديگر مطالب خود را به اين كتاب مستند كرده است.

قيام حجر بن عدى

نخستين قيامى را كه بررسى مى كند قيام حجر بن عدى است. گزارش مى دهد: حجر در برابر بدگويى از على(ع) به لعن معاويه پرداخت; از اين روى, زياد بن ابيه حاكم كوفه او را همراه با شش نفر ديگر دستگير و نزد معاويه فرستاد. اين گروه, به دستور معاويه در (مرج عذراء), نزديك دمشق گردن زده شدند.

اين جنايت معاويه در ميان مسلمانان بازتاب يافت و بسيارى را عليه معاويه برانگيخت.

دكتر قلعه جى در اهميت اين قيام مى نگارد:

(اين قيام, با اين كه مسلحانه نبود, نخستين انديشه شيعى بود كه عليه نظام حاكم به مخالفت پرداخت و با اين كه قربانيان آن اندك بودند و شش تن بيش تر نبودند; اما يك اعتراض عمومى را در پى داشت, به گونه اى كه عايشه در نظر داشت كسى را براى شفاعت نزد معاويه بفرستد.)11

از مهم ترين نتيجه هاى آن صف بندى شيعه و همراهى شمارى از آنان با حسين بن على (ع) بود.

قيام حجر به مردم اين هشدار را مى داد: بايد زبانها گنگ شوند و هيچ سخنى, بالاتر از سخن حكمرانان نيست:

(كشتن حجر آغاز باز شدن جراحتى بود كه خوب نشد و خون براى هميشه از آن جارى بود.)

او, پس از طرح قيام توابين سخن را به صادق بودن مردم كوفه در تشيع مى برد و بر اين باور است كه مردم كوفه, شيعه بودند; اما حس سياسى آنان در مواردى اقتضا مى كرد, عافيت را بر ايثار مقدم بدارند.12

قيام مختار

وى قيام مختار را خيزشى شخصى مى داند كه به نام محمد بن حنفيه عليه ملحدان و به خونخواهى اهل بيت و دفاع از ستم ديدگان و ضعيف نگهداشته شدگان شكل گرفته بود. وى چنين مى انگارد كه مختار ادعاى نبوت داشته و مدعى بوده كه بر او وحى نازل مى شده است!13

به نظر مى رسد, هنوز تحليل درستى از قيام مختار در جامعه هاى اسلامى ارائه نشده و از آن جا كه قيام عليه دستگاه خلافت بنى اميه و مزدوران آنان بوده و با درگيرى و مبارزه با توسعه طلبى عبدالله بن زبير به پايان رسيده و موالى (ايرانيان) در آن نقش داشته اند, سعى شده كه چهره آن نازيبا جلوه داده شود. زمانى كه دستگاه خلافت بنى اميه بتواند چنان بنماياند كه على(ع) نماز نمى گزارده مى تواند بنماياند كه مختار, مدعى نبوت بوده است. در حقيقت مختار هدف مقدسى داشته و دخالت محمد بن حنفيه در اين جريان, بنا به مصلحت انديشى و دستور امام سجاد(ع) بوده است. آن حضرت در ديدار با محمد بن حنفيه و گروهى از ياران مختار فرمود:

(اى عمو! اگر برده سياه زنگى براى ما خاندان تعصب بورزد, بر مردم واجب است به حمايت از او برخيزند و به او يارى رسانند و من زمام اين كار [امور مربوط به مختار] را به دست تو سپردم. پس هرگونه كه مى خواهى عمل كن.)14

و رواياتى از امام باقر(ع) در ستايش از مختار و بزرگداشت وى نقل شده است.15

حيات اجتماعى كوفه:

اين باب, در سه فصل سامان مى يابد: فصل اول: ساكنان عراق: عرب, موالى, بردگان و اهل ذمه. فصل دوم: خانواده در عراق. فصل سوم: مجلسها, محفلها و گردهماييهاى مردم عراق.

حيات اقتصادى كوفه:

دكتر محمد روّاس در اين باب, از مقوله هاى زير سخن مى گويد: زراعت, صنعت و تجارت, برابرسازى نظام اسلامى در معاملات, عطاء, ارزاق و زكات.

(رزق) جمع آن ارزاق, به خوراكيهايى گفته مى شده كه حكومت ماهيانه در اختيار مردم مى گذاشته است, مانند: گندم, سركه و روغن.

(عطاء) مالى بوده كه ساليانه دولت اسلامى به مردم مى داده است و درآمد نقدى بيت المال, به عنوان عطاء, بين مجاهدان و خانواده و فرزندان آنان تقسيم مى شده است.16

/ 13