نخستين قيامى را كه بررسى مى كند قيام حجر بن عدى است. گزارش مى دهد: حجر در برابر بدگويى از على(ع) به لعن معاويه پرداخت; از اين روى, زياد بن ابيه حاكم كوفه او را همراه با شش نفر ديگر دستگير و نزد معاويه فرستاد. اين گروه, به دستور معاويه در (مرج عذراء), نزديك دمشق گردن زده شدند.اين جنايت معاويه در ميان مسلمانان بازتاب يافت و بسيارى را عليه معاويه برانگيخت.دكتر قلعه جى در اهميت اين قيام مى نگارد:(اين قيام, با اين كه مسلحانه نبود, نخستين انديشه شيعى بود كه عليه نظام حاكم به مخالفت پرداخت و با اين كه قربانيان آن اندك بودند و شش تن بيش تر نبودند; اما يك اعتراض عمومى را در پى داشت, به گونه اى كه عايشه در نظر داشت كسى را براى شفاعت نزد معاويه بفرستد.)11از مهم ترين نتيجه هاى آن صف بندى شيعه و همراهى شمارى از آنان با حسين بن على (ع) بود.قيام حجر به مردم اين هشدار را مى داد: بايد زبانها گنگ شوند و هيچ سخنى, بالاتر از سخن حكمرانان نيست:(كشتن حجر آغاز باز شدن جراحتى بود كه خوب نشد و خون براى هميشه از آن جارى بود.)او, پس از طرح قيام توابين سخن را به صادق بودن مردم كوفه در تشيع مى برد و بر اين باور است كه مردم كوفه, شيعه بودند; اما حس سياسى آنان در مواردى اقتضا مى كرد, عافيت را بر ايثار مقدم بدارند.12
قيام مختار
وى قيام مختار را خيزشى شخصى مى داند كه به نام محمد بن حنفيه عليه ملحدان و به خونخواهى اهل بيت و دفاع از ستم ديدگان و ضعيف نگهداشته شدگان شكل گرفته بود. وى چنين مى انگارد كه مختار ادعاى نبوت داشته و مدعى بوده كه بر او وحى نازل مى شده است!13به نظر مى رسد, هنوز تحليل درستى از قيام مختار در جامعه هاى اسلامى ارائه نشده و از آن جا كه قيام عليه دستگاه خلافت بنى اميه و مزدوران آنان بوده و با درگيرى و مبارزه با توسعه طلبى عبدالله بن زبير به پايان رسيده و موالى (ايرانيان) در آن نقش داشته اند, سعى شده كه چهره آن نازيبا جلوه داده شود. زمانى كه دستگاه خلافت بنى اميه بتواند چنان بنماياند كه على(ع) نماز نمى گزارده مى تواند بنماياند كه مختار, مدعى نبوت بوده است. در حقيقت مختار هدف مقدسى داشته و دخالت محمد بن حنفيه در اين جريان, بنا به مصلحت انديشى و دستور امام سجاد(ع) بوده است. آن حضرت در ديدار با محمد بن حنفيه و گروهى از ياران مختار فرمود:(اى عمو! اگر برده سياه زنگى براى ما خاندان تعصب بورزد, بر مردم واجب است به حمايت از او برخيزند و به او يارى رسانند و من زمام اين كار [امور مربوط به مختار] را به دست تو سپردم. پس هرگونه كه مى خواهى عمل كن.)14و رواياتى از امام باقر(ع) در ستايش از مختار و بزرگداشت وى نقل شده است.15
حيات اجتماعى كوفه:
اين باب, در سه فصل سامان مى يابد: فصل اول: ساكنان عراق: عرب, موالى, بردگان و اهل ذمه. فصل دوم: خانواده در عراق. فصل سوم: مجلسها, محفلها و گردهماييهاى مردم عراق.
حيات اقتصادى كوفه:
دكتر محمد روّاس در اين باب, از مقوله هاى زير سخن مى گويد: زراعت, صنعت و تجارت, برابرسازى نظام اسلامى در معاملات, عطاء, ارزاق و زكات.(رزق) جمع آن ارزاق, به خوراكيهايى گفته مى شده كه حكومت ماهيانه در اختيار مردم مى گذاشته است, مانند: گندم, سركه و روغن.(عطاء) مالى بوده كه ساليانه دولت اسلامى به مردم مى داده است و درآمد نقدى بيت المال, به عنوان عطاء, بين مجاهدان و خانواده و فرزندان آنان تقسيم مى شده است.16