بیشترلیست موضوعات سلسله موسوعات فقه السلف موسوعة فقه ابراهيم النخعى انگيزه نگارش فقه پيشينيان روش نگارش * آويزان كردن قرآن بر ديوار. موسوعه فقه على بن ابى طالب موسوعه فقه ابراهيم نخعى حيات سياسى كوفه قيام حجر بن عدى قيام مختار حيات اجتماعى كوفه: حيات اقتصادى كوفه: تقسيم عطاء: حيات فكرى كوفه: پيدايش شيعه نقد و بررسى شخصيت نخعى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
1. آقاى دكتر قلعه جى, در واژه (امارة) زير عنوان پنجم: (مخالفت وى با امير قبلى), مى نويسد:(فقد كان ابوبكر يسوى بين الناس فى العطاء وأعطى العبيد ولما ولى عمر فاضل بين الناس فى العطاء ولما ولّى على سوى بين الناس فى العطاء وحرم العبيد, دون ان ينقص ما فعله من قبله.)ابوبكر سهم همگان را از بيت المال, برابر مى داد و به بندگان نيز مى داد. چون حكومت به عمر رسيد, گروهى را بر ديگران برترى داد و هنگامى كه على(ع) به حكومت رسيد, در سهم برى از بيت المال ميان مردم مساوات برقرار كرد و بندگان را محروم كرد, بدون اين كه بر آنچه ديگران در قبل انجام مى دادند, خرده بگيرد.2. در واژه فئ, در بخش چهارم, زير عنوان: (توزيع فئ) مى نويسد:(كان ابوبكر الصديق يسوى بين الناس فى العطاء حين يتساوون فى النسب… فلما ولى عمر فاضل بين الناس فى العطاء على قدر السبق فى الاسلام وتابع عثمان بن عفان عمر بن الخطاب فيما رسمه فى الفئ ولما ولّى على بن ابى طالب سوّى بين الناس فى قسمة الفئ, فلم يفضل المهاجرين على غيرهم ولاعربيّاً على مولي….)ابوبكر, ميان مردم در بخشش از بيت المال تساوى برقرار كرد, آن گاه كه در نسب مساوى بودند…. زمانى كه عمر به خلافت رسيد, افرادى را بر ديگران, به اندازه سابقه اى كه در اسلام داشتند, برترى مى داد. عثمان نيز, برابر روش عمر در تقسيم فئ عمل كرد. چون حكومت به على(ع) رسيد, در تقسيم (فئ) برابرى را در نظر گرفت و مهاجران را بر ديگران برترى نداد و نه عرب را بر موالى.آن گاه نقل مى كند: دو زن نزد على آمدند, يكى عرب و ديگرى غير عرب و از وى درخواست كردند. على دستور داد: به هر يك از آن دو, مقدارى طعام و چهل درهم بدهند.زن غيرعرب سهم خود را گرفت و رفت; امّا زن عرب گفت: اى اميرالمؤمنين! به من هم به اندازه اين زن مى دهى؟ با اين كه من عرب و او غير عرب است؟على(ع) به او فرمود:(اِنّى نظرت فى كتاب الله فلم أر فيه فضلاً لولد اسماعيل على ولد اسحق.)من دركتاب خدا دقت كردم در آن برترى براى فرزندان اسماعيل [عرب] بر فرزندان اسحق [غيرعرب] نديدم.اين گزارش سيره درست على(ع) را بيان مى كند و نشان مى دهد كه قلعه جى در آنچه در موسوعه فقه ابراهيم نخعى نقل كرد, ره حقيقت نپوييده است. جالب است كه در بخش (فئ) عنوانى راجع به (عطاء اولاد) دارد و رواياتى را كه آورديم, مى آورد: على(ع) براى نوزادان صد درهم سهم قرار داده بود.
حيات فكرى كوفه:
اين باب در شش فصل سامان يافته است: مكانت علمى عراق, فقه در عصر نخعى, اصول فقه در عصر نخعى, علوم قرآن در عصر نخعى و عقائد در عصر نخعى.در هر يك از اين فصلها, نكته هاى درخور درنگى را مطرح مى سازد.وى, على بن ابى طالب و عبدالله بن مسعود را بزرگ ترين فقيهان كوفه مى داند كه فقيهان بسيارى نزد آنان شاگردى كرده و به درجات علمى بالايى رسيده اند, مانند: علقمة بن قيس نخعى, اسود بن يزيد نخعى, عمرو بن شرحبيل همدانى, مسروق بن اجدع هَمْدانى, عَبيده سلمانى, شريح بن حارث, سليمان بن ربيعه باهلى, زيد بن صوحان, سويد بن غفله, حارث بن قيس جُعفى, عبدالرحمن بن يزيد نخعى, عبدالله بن عتبة بن مسعود, خيثمة بن عبدالرحمن, سلمة بن صهيب, عبدالله بن سنجرة, زر بن حُبيش, خِلاّس بن عمرو, عمرو بن ميمون أودى, همام بن حارث, حارث بن سُوَيد, يزيد بن معاويه نخعى, ربيع, عتبة بن فرقد, صلة بن زفر, شريك بن حنبل, أبو وائل, شقيق بن سلمة, عبيد بن نضلة, ابوعبيده و عبدالرحمن فرزندان عبدالله بن مسعود, عبدالرحمن بن ابى ليلى و ميسره. سپس شاگردان آنان را بر مى شمارد, از آن جمله نام مى برد از: ابراهيم نخعى و عامر شعبى.28در باب ششم, كه به بررسى عقائد در عصر نخعى ويژه شده, گروههاى عقيدتى را به چهار دسته تقسيم مى كند:1 . شيعه.2. خوارج.3. مرجئه.4. اهل سنت و جماعت.درباره هر گروه سخن مى گويد و چكيده ديدگاههاى عقيدتى آنها را يادآور مى شود. آنچه درخور درنگ و نياز به نقد دارد, مطالبى است كه درباره شيعه و عقائد آن يادآور مى شود.
پيدايش شيعه
به نظر قلعه جى, در برهه اى در عراق گرايشهاى عقيدتى گوناگونى بروز مى كند و اين از اختلافهاى سياسى ناشى مى شود و مردم در چهارگروه قرار مى گيرند:1. على(ع) را خليفه شرعى مى دانستند و معاويه را قبول نداشتند و اينان شيعه ناميده مى شوند.2. گروهى, معاويه بن ابى سفيان را خليفه شرعى مى دانستند نه على را.3. گروهى نه على(ع) را قبول داشتند و نه معاويه را و عليه هر دو, سر به شورش برداشتند كه خوارج ناميده شدند.4. گروهى نيز خود را از درگيريهاى سياسى كنار كشيدند و گفتند: اميد و رجاى ما به خدا است. اينان مرجئه ناميده شدند.و بر اين اساس, چهار گروه عقيدتى در زمان نخعى, عرصه دارى مى كرده اند: شيعه, خوارج, مرجئه, اهل السنة والجماعة.29متأسفانه در اين تحليل, نويسنده روشن نكرده است كه اهل سنت و جماعت با چه گروهى بودند؟ آيا آنان معاويه را خليفه شرعى مى دانستند, يا على را؟ اگر آنان على(ع) را خليفه شرعى مى دانستند چه فرقى با شيعه داشتند؟ و اگر آن گونه كه بعد مى نويسد: على, عثمان, اصحاب جمل و حكمين مورد رضايت آنان بودند, پس خليفه شرعى چه كسى بود؟