گفت وگوهاى علمى درون حوزوى - گفت و گوهای علمی در عصر صفوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گفت و گوهای علمی در عصر صفوی - نسخه متنی

علی اکبر ذاکری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ميرزا مخدوم به خاطر اين كه مدتى در ايران و با شاه نشست وبرخاست داشت به عقايد و عادتها و برنامه هاى شاه و پيرامونيان و توده مردم كه موافق با اهل سنت نبود آشنايى كامل پيدا كرده بود افزون بر شبهه افكنى درباره غدير خم رجعت بداء و… اين گونه رفتارها را نيز نمايانده بود از جمله: لعن بر خلفاى سه گانه و صحابه برتر دانستن عيد غدير خم از عيد فطر و قربان ويران كردن گور دانشمندان از جمله گور

قاضى بيضاوى نويسنده اسرار التأويل جشن بابا شجاع الدين در كاشان و رفتار ناپسندى كه برخى از شيعيان انجام مى دهند چون مردم كاشان بر اين باورند كه ابو لؤلؤ پس از آن كه عمر را كشت به كاشان فرار كرد38 و نيز از تغيير قبله در ايران توسط محقق كركى ياد مى كند.

پاره اى از اشكالهاى ميرزا مخدوم در محافل علمى شيعه مطرح شد و در بوته بررسى قرار گرفت از جمله:

1. مطرح كرده بود: شيعه قضاوت در احكام شرعى را وظيفه امام مى داند و كسانى كه بدون اجازه امام اين رشته از كارها را سرپرستى كند فاسق و رانده شده اند.39

2. درباره نماز جمعه مى نويسد:

(يكى از ياوه هاى شيعيان ترك نمازهاى جمعه و جماعت است و نماز جمعه را واجب ندانند چنانچه پسر عبدالعال [محقق كركى] در بعضى از مؤلفات خود در اين باره دعوى اجماع اماميه نموده كه در نماز جمعه حضور امام يا نائب خاص او شرط است و رساله مخصوص در منع نماز جمعه تأليف كرده.)40

قاضى نوراللّه در پاسخ: به سه ديدگاه شيعه درباره نماز جمعه اشاره مى كند.

بايد توجه داشت محقق كركى در رساله نماز جمعه واجب بودن تخييرى را برگزيده است و ديدگاه شهيد ثانى و شمارى از فقهاى عصر صفوى واجب بودن عينى نماز جمعه است.

3. او به شيعه اشكال مى كند: كتاب رجالى ندارد و كتاب رجالى شيعيان كوچك تر از مختصر التلخيص است.41 به طور حتم ميرزا مخدوم يا از كتابهاى رجالى شيعه آگاه نبوده يا از روى غرض و دشمنى اين سخن را گفته در حالى كه

در زمان صفويه كتابهاى رجالى بسيارى نگاشته شده است از جمله رجال كبير استرآبادى.

4. او يكى از برنامه و آيينهاى ايرانيان را گرامى داشتن روز نوروز مى شمارد كه شعار جاهليت است.42 درباره نوروز در زمان صفويه رساله هاى بسيارى نوشته شده است.43

5. انكار تصوف. ميرزا مخدوم از جمله اشكالهايى كه بر شيعه وارد مى سازد مخالفت شيعيان با تصوف و تصفيه باطن است. اين اشكال از آن جا ناشى مى شود كه گويا تصوف در عثمانى احترام خاصى داشته است. وى مى نويسد:

(وشيخ مقتول آنان در كتاب دروس خود گويد: تصفيه باطن حرام است….)44

پاسخ قاضى نوراللّه شوشترى نويسنده مصائب به اين اشكال درخور درنگ است:

(در نوشته نواقض ايراداتى است; زيرا نسبت داده كه شيعيان منكر تصوف هستند اين نيز افترا و بهتان است و آنچه را به شهيد اوّل منسوب دانسته به علت آن است كه كلام شهيد را نفهميده; زيرا در

كتاب دروس خود در ضمن شماره بعضى از محرمات گويد: (حرام است تصفيه [تزكيه] نفس45 و اظهار اين كه خوبم و در من بدى نيست و شكى نيست عقلاً و شرعاً كار زشتى است چنانكه خداوند فرمايد: (فلاتزكوا انفسكم هو اعلم بمن اتقى)46 تزكيه نفس غير از تصوف و تصفيه باطن است و مؤلف نواقض چنين فهميده كه: مقصود شهيد حرمت تصوف است و بعد كلام شهيد را تبديل نموده و مطابق ذوق و قريحه خود وفق داده تا بتواند به ايراد بپردازد…. چگونه مى توان انكار تصوف شيعه را نمود با آن كه بسيارى از بزرگان شيعه در مسأله اثبات امامت على(ع) در كتابهاى كلامى و غيره گفتند: تمام صوفيه و ارباب اشارت و حقيقت با حضرت على(ع) مى باشند.)47

آن گاه با اشاره به كلام علامه در كشف الحق قول به وحدت وجود و موجود را كفر مى شمارد و بر اين باور است كه جمهور متكلمان بلكه محققان صوفيه وحدت وجود را قبول ندارند.

از ديگر كتابهايى كه در اواخر دوران صفويه و يا پس از آن در هند نگاشته شد و علماى شيعه رديه هاى زيادى بر آن نوشته اند تحفه اثنى عشريه 48 است.

شبهه ها و نكته ها

گزارش شده: پاره اى از شبهه ها از دربار عثمانى به سفيران و دربار صفوى فرستاد مى شد و از اين مسير به عالمان شيعه ارائه مى گرديده و آنان پاسخ مى داده اند كه به دو نمونه در اين جا اشاره مى كنيم:

1. علماى عثمانى به شيعه ايراد مى گرفتند. با اين كه قرآن مى گويد: طعام اهل

كتاب براى شما حلال است شما برخلاف نص روشن قرآن ذبايح اهل كتاب را حرام مى دانيد؟ شيخ بهايى در پاسخ به اين اشكال رساله اى مى نگارد و در آن مى نويسد: منظور از طعام ذبايح اهل كتاب نيست; زيرا در ذبح حيوان شرايطى بايد رعايت شود كه يكى از آنها اسلام است. وى در مقدمه رساله خود مى نويسد:

(انگيزه نگارش اين رساله اين بود: فرستاده پادشاه روم [دولت عثمانى] چون با نامه اى از آن مملكت به اين كشور [ايران] آمد در يكى از روزها بيان كرد: بزرگ ترين ايرادى كه علماى روم بر علماى شما مى گيرند بعد از مسأله امامت حكم آنان به حرام بودن ذبايح اهل كتاب است با اين كه قرآن در آيه اى كه مجال توجيهى براى آن نيست حكم به حلال بودن آن كرده است:

(وطعام الذين اوتوا الكتاب حلّ لكم.)49

پس سلطان اعظم شاه عباس… به من فرمان داد: رساله اى بنگارم كه برهان آنان را از بين ببرد به گونه اى كه ايرادشان بر ما برطرف گردد.)50

2. از ديگر اشكالهايى كه در آن زمان در دولت عثمانى علما و دربار به آن دامن زده و برشيعه خرده مى گرفته اند ديدگاه ميرداماد در قبسات است. ميرداماد در آن جا به حدوث دهرى نظر مى دهد كه از آن به زمان موهوم ياد مى شود در برابر زمان ذاتى و ثابت كه عالم را در دهر حادث و در زمان قديم مى داند.

آقا جمال خوانسارى براى از بين بردن شبهه علماى عثمانى به نقد نظريه ميرداماد مى پردازد.51

خواجوئى (م.1173) در رساله اى ديدگاههاى خوانسارى را رد و نظريه ميرداماد را تقويت مى كند.52

بنابراين نتيجه مى گيريم در بسيارى از موارد علماى شيعه در رويارويى با علماى اهل سنت از روش منطقى استدلال و برهان استفاده مى كرده و شبهه ها و نكته هاى مطرح عليه شيعه را به بهترين گونه پاسخ مى داده اند.

گفت وگوهاى علمى درون حوزوى

حكومت صفوى خود را مقيد به احكام اسلام مى دانست و مدعى بود: حكومتى دينى است و پياده كننده دستورات اسلام و علماى شيعه. بسيارى از موضوعات مطرح شده در اين دوران براساس ديدگاههاى فقهى رقم مى خورد و حمايت و گرايش حاكمان به ديدگاهى حساسيتهاى بيش ترى را بر مى انگيخت و سبب توجه ديگران به آن ديدگاه مى شد و صاحب ديدگاه به طور طبيعى از جايگاه ويژه اى برخوردار مى شد.

صاحب نظران و فقيهانى كه مورد توجه قرار مى گرفتند از اين موقعيت مناسب در جهت گسترش فرهنگ تشيع بهره مى بردند. و چه بسا با اين كه حاكمان را شايسته حكومت نمى دانستند و همه رفتار و منش آنان را قبول نداشتند اما براى نشر انديشه شيعه و دفاع از شيعيان مظلوم و جلوگيرى از زورگوييها و خونريزيهاى حاكمان سنى مذهب و جلوگيرى از حكومتهاى ملوك الطوايفى حمايت از آنان را لازم مى شمردند و تلاش مى كردند: از اين پيوند جامعه را از آفات به دور دارند و امر به معروف و نهى از منكر را به پا بدارند.

شمارى از فقيهان و نظريه پردازان در برابر رساله ها و ديدگاههاى فقهى عالمانى كه به گونه اى با حكومت در پيوند بودند حساسيت نشان مى دادند و تلاش مى ورزيدند ديدگاههاى اينان را به نقد بكشانند و اين چه بسا از روى دلسوزى بود. به هر حال بحثهايى را در جامعه علمى بر مى انگيخت كه به چند نمونه اشاره مى كنيم:

/ 10