ايشان مى نويسد: ذبيحه هر كسى را كه بر دين اسلام نيست نخور. سپس مى نويسد:ولى اگر بشنوى كه يهودى و نصرانى و مجوسى اسم خدا را بر ذبيحه مى برند و با نام خدا ذبح مى كنند, مى توانى ذبيحه آنان را بخورى.اگر اسلام در واقع, شرط است, اهل كتاب كه مسلمان نيستند و ذبيحه آنان بى شرط است. پس بحث از اين كه آنان اسم خدا را مى برند يا نه, خارج از موضوع بحث است. به عبارت ديگر, اگر ايشان, در واقع اسلام را شرط مى دانستند, ديگر نبايد بين اهل كتاب و ساير كفار و بين شنيدن نام خدا و غير آن فرق بگذارند.مانند همين عبارت را شيخ صدوق در كتاب (الهداية)30 نيز آورده است.2. شيخ مفيد, اسمى از اسلام به ميان نياورده است و به جاى آن در ذيل آيه (و لاتاكلوا مما لم يذكر اسم اللّه عليه) نوشته است: (خداوند سبحان خوردن آن ذبايحى را كه اسم خدا بر آن برده نشده است را حرام كرده است.) (و اصناف الكفار من المشركين و اليهود و النصارى و الصابئين لايرون التسمية على الذبائح فرضاً ولاسنة فذبائحهم محرمة بمفهوم التزيل … و قد ثبت ان اليهود و النصارى لايرون التسمية على الذبائح و لايعتقدونها فرضاً فى ملتهم ولافضيلة.)31
بررسى
تمام بحث ايشان , درباره بردن نام خدا به هنگام ذبح است و مى نويسد: (چون اصناف كفار و مشركان ياد نام خدا را بر ذبيحه نه واجب مى دانند نه مستحب, پس نام خدا را نمى گويند, بنا بر اين ذبايح آنان حرام است. )به همين جهت مى توان از كلام ايشان مفهوم گيرى كرد كه اگر ديده, يا شنيده شد, يا به هر وسيله ديگر معلوم گرديد كه آنان به هنگام ذبح نام خدا را مى برند, ذبيحه آنان حلال است. به بيان ديگر, كلام ايشان در بردارنده يك كبرى و صغراى منطقى است كه كبرى را از آيه قرآن گرفته است( هر ذبيحه اى كه نام خدا بر آن برده نشود حرام است.) و صغرى را خود تشخيص داده است (اهل كتاب و اصناف مشركان نام خدا را بر ذبيحه نمى برند) ليكن ما صغرى را قبول نداريم و مى گوييم اهل كتاب نام خدا را مى برند32 و بر فرض كه صغرى را هم بپذيريم, بحث شيخ مفيد مربوط به بردن نام خداست كه يكى ديگر از شرايط ذبح است و ربطى به شرط اسلام, كه الآن مورد نظر ماست, ندارد.3. ابن ابى عقيل33 با صراحت تمام فتوا به حلال بودن ذبايح اهل كتاب داده و نوشته است:(لاباس بصيد اليهود و النصارى و ذبائحهم.)344. ابن جنيد تصريح كرده كه ذبايح اهل كتاب حلال, ولى مكروه هستند35.تا حال با فتواى چهار فقيه از بزرگان شيعه آشنا شديم كه هيچ كدام درباره به شرط بودن اسلام بحثى نكرده بودند و از اين نظر همه مساوى بودند. اگر چه در ظاهر بعضى به طور روشن ذبايح اهل كتاب را حلال مى دانستند و بعضى شنيدن نام خدا را به هنگام ذبح از آنها شرط حلال بودن آن مى دانند.از اين پس بااقوال فقهايى آشنا مى شويم كه بعضى به حرام بودن ذبايح اهل كتاب فتوا داده اند.5. شيخ طوسى در نهايه مى نويسد:(لايجوز ان يتولاها غير المسلمين فمتى تولاها كافر من اجناس الكفار , يهودياً كان او نصرانياً او مجوسيا , سمى على ذبيجة او لم يسم فلا يجوز اكل ذبيحته) 36جايز نيست غير مسلمان عهده دار امر ذبح شود و كفار يهودى باشد, يا نصارا و مجوسى, چه نام خدا را بر ذبيحه ببرند و چه نبرند , خوردن آن ذبيحه جايز نيست.شيخ طوسى, اين فتوا را از روايات گرفته و حتى الفاظ آن را هم تغيير نداده است. اين فتوا به گمان قوى بر گرفته از خبر مفضل بن صالح, از زيد شحام باشد كه مى گويد:(سئل ابو عبداللّه(ع) عن ذبيحة الذمى, فقال لاتاكله ان سمى و ان لم يسم.) 37از حضرت صادق(ع) درباره به ذبيحه ذميّ پرسيده شد؟ فرمود: چه نام خدا بگويد, چه نام خدا, نگويد آن را نخور.ييادآورى: تعبير (ان سمى و ان لم يسم) كه شيخ به كار برد, تنها در اين روايت است و در روايت ديگرى يافت نمى شود و شيخ هم فقط مرجع ضماير را مشخص كرد و ذمى را توضيح داد و هيچ گونه تصرف ديگرى در آن نكرد. پس احتمال اين كه شيخ دليل ديگرى براى فتواى خود غير از همين خبر داشته باشد, ضعيف است, چون نهايه مشتمل بر اصول متلقاة از معصومين است. اين خبر هم از لحاظ سند تمام نيست, بلكه رجاليان تصريح كرده اند: مفضل بن صالح كذاب و جعال است و حديث مى ساخته و به ائمه(ع) نسبت مى داده است38. 6. سيد مرتضى مى نويسد: