پايه هاى فكرى شيخ انصارى - پایه های فکری شیخ انصاری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پایه های فکری شیخ انصاری - نسخه متنی

عباس مخلصی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پايه هاى فكرى شيخ انصارى

عباس مخلصى

تاريخ فقه و اصول, به هر سبك و شيوه اى به پژوهش درآيد, چه از نظر زمانى تقسيم بندى شود و دوره ها و عصرهاى معيّنى فصول آن را ترتيب دهد, چه بر پايه (سبكهاى فقهى) و يا (مكتبهاى فكرى) در فقه و اصول, تدوين يابد, هرگز شخصيّت علمى و فكرى شيخ مرتضى انصارى, فرزانه و دانشور بنام قرن سيزدهم هجرى, از دايره اين پژوهش بيرون نخواهد بود.

اگر از زاويه زمان و فراز و فرود عالمان, تاريخ فقه و اصول را در حوزه علم و انديشه بنگريم, شيخ انصارى را شخصيتى كم نظير مى يابيم كه در عصر خود درخشيد و باگذشت يك قرن و نيم هنوز انديشه ها و آثار او در حوزه ها, جايگاه والايى دارد.

و اگر (سبك) و يا (مكتب) را معيار گزينش دربازشناسى عالمان در نظر آوريم, وى, نقطه عطفى است در تاريخ تحوّل فقه و اصول و سرآغازى ديگر در تطوّر اين دو علم. با آن كه دانشورانى متبحّر و توانا پس از وى ظهور يافته اند و آراى او را با ديد نقد و مناقشه نگريسته اند, ولى هنوز مكتبى كه او در فقه و اصول بنيان نهاد, نسخ, نگرديده و جايگزينى درخور نيابيده است.

در اين كوشش, آشنايى با: پيدايى و پيشرفت مكتب فقهى و اصولى شيخ انصارى, آرا و انديشه ها, طرز اجتهاد, مبانى و پايه هاى فكرى, نوآوريها و برخى زواياى ديگر, كه تاكنون كمتر, به بوته نقد و بررسى گذارده شده, بيشترين منظور ما مى باشد.

بايدها و نبايدها را نيز مى نگريم و از آنچه امروز درباره مكتب وى درخور درنگ و تأمل است, سخن مى گوييم. به اين اميد كه اين درنگ در ميراث فقهى و اصولى به جاى مانده از عالمى بزرگ و برجسته, گامى در راستاى حركت بخشيدن به آرزوى ديرين و روشنى باشد كه گاه به گاه شعله مى كشد, با سخن بزرگى افروخته مى گردد و سوكمندانه با اقدامى نه بجدّ كه با حركتى مبهم و رمز آلود, پايانى سرد و خاموش مى يابد.

به باور ما: انديشه اصلاح, بازسازى و تحوّل, وقتى عينيّت و تحقّقى استوار مى يابد كه ميراث فكرى سلف صالح, همگام با فرهنگ و مقتضيات زمان به جريان درآيد. و اين, بدون آشنايى با اين ميراث و بدون آگاهى از اين خواسته ها, شدنى نيست.

پس, اگر در سطحى وسيع, ميراث فرهنگى و علمى گذشتگان بازنگرى شود, مقتضيات و پديدارهاى هر عصرى به تطبيق فقهى درآيد و به كاوشهاى فقه افزوده گردد, در حقيقت, منظور اساسى از اصلاح و تحوّل فقهى برآورده شده است. در اين نوشتار نيز, از همين زاويه, به بررسى موضوعهاى ياد شده خواهيم پرداخت.

چهره علمى

اوّلين آشنايى شيخ انصارى, با بحثهاى فقهى و اصولى, به دهه هاى آغازين قرن سيزدهم هجرى باز مى گردد. در اين زمان, او, در سنين نوجوانى, از دانش عالمانى كه درزادگاهش, دزفول, بودند, بهره جست و هسته اوّليه تفكر اصولى و فقهى وى, در همان سامان شكل يافت.

او, كه نمونه كامل هوشمندى و زكاوت فكرى بود, پيش از آن كه بيستمين بهار عمر را بگذارند, به مسائل اصولى تسلّط يافت و در فقه نيز, داراى رأى و نظر گرديد. به سال 1234, كه در خدمت پدر خود, به زيارت عتبات مى رود, در محضر سيد محمد مجاهد, بزرگ حوزه كربلا, از نماز جمعه سخن به ميان مى آيد, شيخ چندين دليل بر وجوب نماز جمعه اقامه مى كند, به گونه اى كه اين حكم, نزد سيّد و حاضران, مسلّم مى گردد, ولى خود نيز, همه آن ادلّه را به نقد مى گذارد و به ردّ آنها مى پردازد.

سيّد مجاهد, از شيوه استدلال اين جوان به شگفت مى آيد و به قدرت فهم, نبوغ فكر و خردورزى او پى مى برد. از اين روى, از پدر مى خواهد كه پسر را در كربلا بگذارد. سيّد متعهد مى شود كه امكانات ادامه تحصيل او را فراهم آورد. پدر چنين مى كند, فرزند را به سيّد مى سپارد و خود راهى ايران مى شود.

شيخ, دوّمين دوره تحصيل دانش را در كربلا, مى آغاز د. مدت چهار سال از محضر دو فقيه و اصولى بزرگ: سيد محمد مجاهد و شريف العلماء مازندرانى, بهره مى جويد. در اين زمان, پس از بازگشتى يك ساله به وطن, دوباره به كربلا برمى گردد و يك سال و اندى در درس شريف العلماء, شركت, مى جويد, سپس به نجف مى رود و يك سال نيز, در محضر فقيه محقق, شيخ موسى كاشف الغطاء, دانش مى اندوزد.

شيخ انصارى, در اين شش سال, به گفته خودش, آنچه را كه از علماى كربلا و نجف بايد بياموزد, مى آموزد. از اين روى رهسپار ايران مى شود, تا خدمتهاى علمى و فكرى خويش را به اجتماع و مردم, ارائه كند. اما روح تحقيق و ذهن جست و جوگر وى, او را آرام نمى گذارد. سفرى به مشهد ترتيب مى دهد. در مسير راه, با عالمان بلاد, آشنا مى شود, امّا گمشده خويش را در كاشان مى يابد. در آن جا با فقيه و دانشمند توانا, مولى احمد نراقى, ديدار مى كند و محضر علمى وى را, از هر جهت شايسته مقصود خويش مى بيند. نزديك به چهار سال, در آن شهر, رحل اقامت مى افكند و از آن فرزانه بهره مى جويد.

البته در اين نشستها, تنها شيخ سود نمى جويد كه نراقى نيز, با همه فقاهتش از وى بهره علمى مى گيرد:

(استفاده اى كه من از اين جوان بردم, بيش از استفاده اى بود كه او از من برد.)

يا مى گويد:

(در مسافرتهاى مختلف, افزون بر پنجاه مجتهد مسلّم ديده ام كه هيچ كدام, بمانند شيخ مرتضى نبودند).1

از اين سخنان دانسته مى شود كه افكار شيخ, در فقه و اصول, به روزگار جوانى نيز به گونه اى رشد داشته كه مرحوم نراقى به فضل و دانش وى, اذعان دارد و او را برترين مجتهدى مى داند كه تا آن روز ديده است.

شيخ انصارى, پس از بازگشت از اين سفر و اقامتى نه چندان كوتاه در دزفول, ديگربار رهسپار نجف مى شود و در آن جا, براى هميشه, اقامت مى گزيند. در آن روزگار, دو فقيه بنام, در رأس حوزه علميه نجف بودند: شيخ على كاشف الغطاء, فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء و شيخ محمد حسن نجفى, صاحب كتاب: جواهر الكلام. وى, چند سالى از محضر علمى شيخ على كاشف الغطاء استفاده برد2. آن گاه بر كرسى تدريس برآمد و به نشر و نگارش تفكر و اندوخته هاى فقهى و اصولى خويش پرداخت.

/ 12