پيش از آن كه احكام رفت وشد با كافران بررسى شود, اين مسأله بايد مفروض گرفته شود كه پذيرش جهانگرد غير مسلمان در كشور اسلامى جايز است و كافران مى توانند به سرزمينهاى اسلامى وارد شوند و در ميان مسلمانان حضور يابند. حكم جواز برابر اصل اوّلى است و در صورتى كه حضور آنان با مصالح عمومى مسلمانان و ارزشهاى شناخته شده اسلامى ناسازگارى نداشته باشد اشكالى ندارد. فقيهان درمورد ورود تاجران غيرمسلمان به شهر و كشورهاى اسلامى به جز سرزمين حجاز, بى هيچ شرطى حكم به جواز داده اند.شيخ طوسى مى نويسد: (و اما اهل الذّمة اذا اتّجروا فى ساير بلاد الاسلام ماعدا الحجاز لم يمنعوا من ذلك لانّه مطلق لهم, ويجوز لهم الاقامة فيها ما شاؤوا.)7رفت وآمد بازرگانان اهل كتاب در سرزمينهاى اسلامى, به جز سرزمين حجاز, ناروا نيست, زيرا تجارت ايشان در اين شهرها آزاد است و سكونت در آنها به هر مقدار كه بخواهند رواست.آمدوشد تاجران غيرمسلمان به سرزمينهاى اسلامى, در صدر اسلام نيز امرى متداول و رايج بود و جز مبلغى كه به عنوان گمرگ از آنان گرفته مى شد, محدوديت ديگرى براى ايشان نبود.8بى گمان, با ورود توريست به كشور اسلامى, آمدوشد با كافران و يك سلسله پيوندهاى فردى و روزمره با ايشان, در زندگى مسلمانان, پرهيز ناپذير خواهد بود. بنابر اين مسايل زير درخور بررسى و پژوهش اند:* آيا معاشرت مسلمانان با غير مسلمان جايز است.* اين معاشرت تا چه مرزى مى تواند گسترش يابد.* در فقه اسلامى چه حدودى براى آن بيان شده است.
جايز بودن معاشرت
قانون و اصل اوّلى جايز بودن معاشرت و آمد و شد ميان تمامى انسانهاست. ساختار وجودى انسان به گونه اى است كه بدون ارتباط با هم نوع و داد وستد همه جانبه: فكرى, جسمى, روحى و مادى با ديگر انسانها نمى تواند به زندگى ادامه دهد و به خواسته ها و تكامل حيات خويش برسد. بدين جهت او را موجودى بالفطره اجتماعى دانسته اند. هر ميزان كه تعامل و تبادل و مشاركت خود را با انسانها افزون كند و قلمرو پيوندش را در ميان آدميان بگسترد, موفقيت و پيشرفت او در زندگى و بهره مندى در آفرينشهاى خداوند بيش تر خواهد بود. اسلام نيز پيوستگى و پيوند مسلمانان به عنوان انسانهايى كه نيازمند ارتباط با هم نوعان خود هستند, ناديده نگرفته است و قانونهاى فقهى, آمدوشد و پيوند با كسانى كه كيش و مذهب ديگر دارند, نفى و طرد نمى كند, بلكه به آن شكل و چهارچوب قانونى مى بخشد.براى جايز بودن معاشرت مسلمانان با كافران, دليلهايى از آيات قرآن, سنّت, تاريخ و سيره پيامبر(ص) و امامان(ع), سيره مسلمانان و نيز قاعده ها و دليلهاى فقهى, يافت مى شود. در اين جا, با توجه به مجال بحث به چگونگى دلالت آنها مى پردازيم.
كتاب و سنّت
در قرآن و احاديث چند دسته ازآيات و روايات ديده مى شود كه از آنها نه تنها جايز بودن آمدوشد و همزيستى دانسته مى شود كه به مسلمانان دستور مى دهد با كافران هم پيمانِ خود, هم زيستى مسالمت آميز و پيوند و رفتارى انسانى, پسنديده و نيكو و همراه با گذشت داشته باشند:
1 . پذيرش صلح و هم زيستى:
(واِن جنَحُوا لِلسَّلم فَاجْنَح لها وتوكّل على الله انّه هو السَّميع العليم.)9هرگاه دشمنان به صلح و همزيستى گراييدند تو نيز به آن بگرا و بر خدا توكل كن; زيرا اوست شنواى دانا.از تعبير آيه دانسته مى شود كه صلح و همزيستى ميان انسانها آن چنان خوش آيند و دوست داشتنى است كه بشر بايد به آن عشق بورزد و به سوى آن بال و پربگشايد, همان گونه كه جوجه به سوى مادر كه آغوش او را محل امن و آسايش مى داند, بال و پر مى گشايد.10در منطق قرآن صلح و همزيستى اساسى ترين اصل در برقرارى پيوستگيها ميان پيروان اديان است. به همين دليل مسلمانان را موظف مى داند كه پيشنهادهاى قراردادِ صلح را تا آن جا كه با هدفهاى اصيل اسلام ناسازگارى نداشته باشد, با آغوش باز بپذيرند.در آيات ديگر, خداوند به مسلمانان دستور مى دهد كه اگر به شما پيشنهاد صلح و مسالمت دادند, بر درستى آن تحقيق و جست وجو كنيد و نگوييد چون مسلمان نيستند, مسالمت و همزيستى با ايشان را نمى پذيريم.11على(ع) در فرمان خود به مالك اشتر مى نويسد:(ولاتدفعنَّ صلحاً دعاك اليه عدوّك و للّه فيه رضيَ, فإنّ فى الصلح دَعَةً لجنودك و راحةً من هُمومك وأمناً لبلادكَ.)12و از صلحى كه دشمن تو را بدان خواند, و رضاى خدا در آن بود, روى متاب كه آشتى, سربازان تو را آسايش رساند. و از اندوه هايت برهاند و شهرهايت ايمن ماند.
2 . بخشش و گذشت
(وُدَّ كثير من اهل الكتاب لو يَردُّونكم مِن بعد إيمانكم كفّاراً حسداً مِن عند أنفسهم من بعد ما تَبيّن لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره)13بسيارى از اهل كتاب از روى حسد دوست داشتند شما را پس از ايمانتان به كفر برگردانند, پس از آن كه حق بر آنان آشكار گشت, پس ببخشيد و درگذريد تا آن كه خدا فرمانش را بتحقق آرد.(فَاصْفحِ الصَّفحَ الجميل.)14پس [از دشمنان] گذشت كن گذشتى نيكو.مرحوم علامه طباطبايى ذيل آيه مى نويسند:(دروغزن خواندن و ريشخندهاى كافران تو را از انجام رسالت باز ندارد. آنان را ناديده بگير و در گذر بى آن كه دربرابر آنان زبان به سرزنش بگشايى و بگو مگو كنى.)15گروهى پنداشته اند, دستور بخشش و گذشت در برابر نارواييهاى كافران به دوران زندگى پيامبر در مكّه محدود بوده و پس از هجرت به مدينه و قدرت يافتن مسلمانان و آمدن دستور جهاد, اين دستور نسخ شده است, ولى با توجه به آمدن اين دستور در سوره هاى مدنى, روشن مى شود كه آن يك دستور عمومى و ابدى است. گذشته از اين, دستور گذشت با دستور جهاد ناسازگارى ندارد; زيرا هر يك از آن دو جاى ويژه به خود دارند.16اين دسته از آيات به مسلمانان سفارش مى كند كه در برخورد با كافران, اگر رفتار ناهنجار و خشونت و نامهرى ديدند, رفتارى برابر از خود نشان ندهند, بلكه در آمدوشد با آنان بردبار و داراى گذشت باشند.17