بیشترلیست موضوعات حوزه در صحنه سياست واجتماع حوزه وعرصه علم وتمدن علماى شيعه ومبارزه با استبداد روحانيت شيعه و استعمار رويارويى فرهنگى علماء با استعمار افغانستان اندونزى يمن عراق لبنان و سوريه ايران توضیحاتافزودن یادداشت جدید
روحانيت شيعه بر خلاف علماى اهل سنت كه نظريات خاضعانه ودولت خواهانه اى درباره حاكمان داشتند به سلطان به چشم جابر وغاصب مى نگريستند زيرا در نظر شيعه در حيات امام خود او ودر غيبت امام معصوم عالمان بزرگ مراجع واقعى مردمند. مبارزه با ظلم وستم تامرز جهاد از وظايفى است كه تعطيل نمى پذيرد وعالمان دينى براى ايجاد عدالت با ستم مبارزه مى كردند.كسانى چون: مرحوم شيخ هادى نجم آبادى با زبان وقلم بد قوانين استبدادى ناصرى تاخته وبى عدالتيهاى اجتماعى و قضايى را مخالف اسلام خواندند وخواستار بهبود اوضاع اجتماعى و سامان دادن به آن شدند.46برخى ديگر به مبارزه منفى رو آوردند وبا تعطيل منبرو محراب ومدرسه مردم را به فجايع در باريان آگاه مى كردند. مسأله مهاجرت گروهى از علماء به عراق و تعطيل برنامه هاى قضايى وافتايى خود ريشه در اين كار داشته است. مرحوم شيخ جعفر شوشترى كه از مراجع تقليد وداراى مكانتى عظيم بود در شوشتر به كار ترويج احكام اسلام وامر به معروف ونهى از منكر اشتغال داشت. او در شوشتر حسينه اى بنا نهاد تا پايگاهى براى بى پناهان وستمديدگان باشد. ستمديدگان به آن جا پناه مى آوردند ودر تحت حمايت شيخ از شقاوت والى آن شهر در امان مى ماندند. (روزى والى شهر حشمه الدوله عمومى ناصر الدين شاه شخصى از پناه جويان را به زور از آن اخراج كرد وحرمت آن مكان مقدس رادر هم شكست. شيخ به عنوان اعتراض به عملكرد عموى شاه درس ووعظ راتعطيل كرد وبه نجف مهاجرت كرد و نامه هاى شاه براى بازگشت او ثمردى نبخشيد)47مبارزه منفى شيخ جعفر آثار مثبتى را در بيدارى مردم خطه خوزستان بر جاى گذاشت.عالمان ديگر در محراب ومنبر مردم راعليه بيداد گريهاى قاجاريان به شورش و نافرمانى فرا مى خواندند 48 ودر عمل نيز تامرز بيرون كردن واليان شاه از شهرها ومخالفت با محاكم عرفى كه خود شاه مرجع عالى آن به شمار مى رفت پيش مى رفتند.49اين سخنها وفعاليتها برتوده مردم تاثير مى گذاشت وزمينه رابراى خيزش عمومى مردم عليه ستم آماده مى كرد. در سالهاى آخر سلطنت ناصر الدين شاه مخالفت عمومى عالمان ومردم عليه ستم شدت گرفت وشهرهاى اصفهان تهران تبريز گيلان قزوين بروجرد و… به مخالفت حكمرانان محلى وقواى دولتى برخاستند. در اصفهان مرحوم آقا نجفى كه دولت راناتوان از اجراى عدالت وحدود شرعى مى ديد خود دست به كار شد وبه مقابله با مفسدان واشرار پرداخت وآرامش را به اصفهان باز گرداند. مدرسه وخانه شيخ پناهگاه ستمديگان ومحرومان شهر بود.50در بروجرد مجتهد آن شهر عليه بيدادگريهاى عمومى ناصر الدين شاه زبان به اعتراض گشود. در قزوين مردم به رهبرى سيد محمد باقر قزوينى حاكم شهر رابيرون راندند.واختيار را از فرمانرواى آن شهر سلب كردند.51ناصر الدين شاه در فرمانى در محرم 1274هـ.ق علماء وفضلا را از دخالت در كارهاى حكومتى منع كرد وآنان را به سرنوشتى ناخوش آينده بيم داد:( … حكام بعضى از ولايات به عرض ما رسانيدند كه علما وفضلا وارباب فضل وعلم وظيفه شرعيه خودشان راكنار گذاشته مداخله در كارهاى حكومتى مى نمايند. واگر در يك مسأله مقتضى شود حكم شرعى صادر گردد صاحب حكم ميل دارد خودش آن حكم را اجرا بدارد كه در نفس الامر و واقع حاكم شرع وعرف خودش بوده باشد.چون اين مراتب با مقتضيات امور سلطنت وحكومت به هيچ وجه من الوجوه مناسبت ندارد اگر جلوى اين كار گرفته نشود طولى نخواهد كشيد كه مفاسد آن ظاهر گرديده مملكت از نظم افتاده نسبت به عامه علما توهين وخلاف احترام خواهد آمد.چنانكه همين اوقات نسبت به علماى دار الخلافه القاهره وگيلان وقزوين از اين رهگذر خوش نگذشت.به عموم حكام ممالك محروسه مقرر شد… به آن عم كامكار نيز مقرر مى داريم كه اين ملعزفه فرمان همايون را براى اطلاع واستحضار علماى بروجرد… بخوانند… اگر حكم شرعى درباره مطلبى مى دهند مداخله در اجرا وعدم اجراى آن نبايد داشته باشند. اجراى آن با حكمران مملكت است دخلى به علما ندارد.)52اين فرمان نشانگر اوج تعارض قدرت سياسى عرف با دستگاه شرع وتعارض دو قوه اجرايى وقضايى است.شاه در پى دور داشتن علما از سياست ومبارزات اجتماعى در دستور نامه ديگر خاطرنشان مى كند:(وظيفه وتكليف مجتهدين و علماى دينى اين است كه موعظه نمايند نماز بخوانند درس بگويند مباحثه علمى نمايند مرافعه شرعيه نمايند سبب ربط خلق با خدا باشند نه اين كه مداخله در كار حكومتى نمايند وحكم بدهند وبخواهند حكم خودشان را خودشان اجرا كنند.)53تعارض بين حكومت وعالمان دينى به هدف عدالت اجتماعى وپياده شدن احكام شرع به تبعيد وباز داشت بسيارى از علماء وطلاب شهرها انجاميد. ميرزا محمود بروجردى در اعتراض به ستمهاى حكام قاجار چندين بار به دربار شاه احضار گرديد.54شيخ جواد رشتى كه از شاگردان شيخ انصارى وميرزاى شيرازى بود به خاطر اعتراض به عملكرد ناصواب قاجاريان به دستور شخص شاه به تهران احضار شد و مورد باز خواست قرار گرفت.55شيخ عبدالحسين تهرانى معروف به شيخ العرافين از علماى بزرگ و مورد اعتماد مراجع 56 بود. او با امير كبير دوستى وهمكارى داشت واز جمله در خواباندن شورش پادگان آذربايجان عليه امير به او كمك كرد. آن بزرگ مرد به جرم مخالفت با برنامه هاى شاه قاجار به عراق تبعيد شد.57مجتهد قزوين به خاطر معارضه با ستمكاريهاى عمومى شاه از ايران تبعيد شد.58سفرهاى متعدد شاه به فرنگ به جاى آن كه بر دامنه اصلاح وانتظام كشور بيفزايد به گسترش فساد كمك كرد وفساد ورشوه وگرفتن ماليات براى پركردن جاى ولخرجيها فزونى يافت. در باريان وزنان حرمسراى شاهى هر يك براى خود حكومتى داشتند.از جمله سفر فرنگ امينه اقدس از زنان شاه براى معالجه چشم مخارج بسيارى رابر خزانه ملت تحميل كرد. سفر مشهد وى بار سنگينى بود بردوش رعيت: (جماعتى از طبقات نوكر ديوانى مثل فراش ومهتر وجلودار و قاطرچى وساربان وسرباز وسوار به خدمتكاران مخصوص امينه اقدس افزوده شده بود. عمله دواب چون از خواص اصحاب امين السلطان بودند پشتگرمى به او والتزام خدمت امينه اقدس رافرصتى شمرده وشرارت وشقاوت مفطور را كاملاً به معرض ظهور آوردند. برق گشتندوزدند آتش به جان خشك وتر نه بر خرمن رحم ونه بر خوشه چين آوردند. درطى طريق على التحقيق پا به هر وادى كه گذاشتند آبادى نگذاشتند. از حاصل باغ وصحرا تا اسباب خانه ودكان هر چه به نظر مى آمد الجه اشقياء مى شد.)59همه اينها موجب شد كه علماء وبزرگان حمله رامتوجه پايه هاى اصلى حكومت نمايندوريشه ظلم وستم رانشانه روند. علما در منابر آشكارا از فساد امور وستم درباريان سخن راندند. قرار داد(استعمارى رژى استبداد وخفقان آتش مبارزه وانقلاب مردم وعلما را روز به روز شعله ورتر مى كرد:(كار يك درجه بالا گرفت. علما واهل منبر به ذم و قدح دولت ودولتيان زبان گشودند. واول كسى كه فضاعت آغازيد آقاى حاج سيد على اكبر فال اسيرى بود. در شيراز شيرازه احترام دولت وسلطنت راگسيخت وآبروى حكومت ريخت. از دربار همايون به قوام الملك تعليمات فرستادند. يك روز. كه بر حسب عارت سيّد [سيد على اكبر فال اسيرى] پياده وتنها در بيرون شهر قدم مى زد مأمورين قوام الملك از كمين جستند ودست و دهانش بستند وبه قاطرى سوار كرده به سمت بوشهر بردند…)60