حوزه در صحنه سیاست و اجتماع نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حوزه در صحنه سیاست و اجتماع - نسخه متنی

سید عباس رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روحانيت شيعه بر خلاف علماى اهل سنت كه نظريات خاضعانه ودولت خواهانه اى درباره حاكمان داشتند به سلطان به چشم جابر وغاصب مى نگريستند زيرا در نظر شيعه در حيات امام خود او ودر غيبت امام معصوم عالمان بزرگ مراجع واقعى مردمند. مبارزه با ظلم وستم تامرز جهاد از وظايفى است كه تعطيل نمى پذيرد وعالمان دينى براى ايجاد عدالت با ستم مبارزه مى كردند.كسانى چون: مرحوم شيخ هادى نجم آبادى با زبان وقلم بد قوانين استبدادى ناصرى تاخته وبى عدالتيهاى اجتماعى و قضايى را مخالف اسلام خواندند وخواستار بهبود اوضاع اجتماعى و سامان دادن به آن شدند.46

برخى ديگر به مبارزه منفى رو آوردند وبا تعطيل منبرو محراب ومدرسه مردم را به فجايع در باريان آگاه مى كردند. مسأله مهاجرت گروهى از علماء به عراق و تعطيل

برنامه هاى قضايى وافتايى خود ريشه در اين كار داشته است.

مرحوم شيخ جعفر شوشترى كه از مراجع تقليد وداراى مكانتى عظيم بود در شوشتر به كار ترويج احكام اسلام وامر به معروف ونهى از منكر اشتغال داشت. او در شوشتر حسينه اى بنا نهاد تا پايگاهى براى بى پناهان وستمديدگان باشد. ستمديدگان به آن جا پناه مى آوردند ودر تحت حمايت شيخ از شقاوت والى آن شهر در امان مى ماندند.

(روزى والى شهر حشمه الدوله عمومى ناصر الدين شاه شخصى از پناه جويان را به زور از آن اخراج كرد وحرمت آن مكان مقدس رادر هم شكست. شيخ به عنوان اعتراض به عملكرد عموى شاه درس ووعظ راتعطيل كرد وبه نجف مهاجرت كرد و نامه هاى شاه براى بازگشت او ثمردى نبخشيد)47

مبارزه منفى شيخ جعفر آثار مثبتى را در بيدارى مردم خطه خوزستان بر جاى گذاشت.عالمان ديگر در محراب ومنبر مردم راعليه بيداد گريهاى قاجاريان به شورش و نافرمانى فرا مى خواندند 48 ودر عمل نيز تامرز بيرون كردن واليان شاه از شهرها ومخالفت با محاكم عرفى كه خود شاه مرجع عالى آن به شمار مى رفت پيش مى رفتند.49

اين سخنها وفعاليتها برتوده مردم تاثير مى گذاشت وزمينه رابراى خيزش عمومى مردم عليه ستم آماده مى كرد. در سالهاى آخر سلطنت ناصر الدين شاه مخالفت عمومى عالمان ومردم عليه ستم شدت گرفت وشهرهاى اصفهان تهران تبريز گيلان قزوين بروجرد و… به مخالفت حكمرانان محلى وقواى دولتى برخاستند. در اصفهان مرحوم آقا نجفى كه دولت راناتوان از اجراى عدالت وحدود شرعى مى ديد خود دست به كار شد وبه مقابله با مفسدان واشرار پرداخت وآرامش را به اصفهان باز گرداند. مدرسه وخانه شيخ پناهگاه ستمديگان ومحرومان شهر بود.50

در بروجرد مجتهد آن شهر عليه بيدادگريهاى عمومى ناصر الدين شاه زبان به اعتراض گشود. در قزوين مردم به رهبرى سيد محمد باقر قزوينى حاكم شهر رابيرون راندند.واختيار را از فرمانرواى آن شهر سلب كردند.51

ناصر الدين شاه در فرمانى در محرم 1274هـ.ق علماء وفضلا را از دخالت در كارهاى حكومتى منع كرد وآنان را به سرنوشتى ناخوش آينده بيم داد:

( … حكام بعضى از ولايات به عرض ما رسانيدند كه علما وفضلا وارباب فضل وعلم وظيفه شرعيه خودشان راكنار گذاشته مداخله در كارهاى حكومتى مى نمايند. واگر در يك مسأله مقتضى شود حكم شرعى صادر گردد صاحب حكم ميل دارد خودش آن حكم را اجرا بدارد كه در نفس الامر و واقع حاكم شرع وعرف خودش بوده باشد.چون اين مراتب با مقتضيات امور سلطنت وحكومت به هيچ وجه من الوجوه مناسبت ندارد اگر جلوى اين كار گرفته نشود طولى نخواهد كشيد كه مفاسد آن ظاهر گرديده مملكت از نظم افتاده نسبت به عامه علما توهين وخلاف احترام خواهد آمد.چنانكه همين اوقات نسبت به علماى دار الخلافه القاهره وگيلان وقزوين از اين رهگذر خوش نگذشت.

به عموم حكام ممالك محروسه مقرر شد… به آن عم كامكار نيز مقرر مى داريم كه اين ملعزفه فرمان همايون را براى اطلاع واستحضار علماى بروجرد… بخوانند… اگر حكم شرعى درباره مطلبى مى دهند مداخله در اجرا وعدم اجراى آن نبايد داشته باشند. اجراى آن با حكمران مملكت است دخلى به علما ندارد.)52

اين فرمان نشانگر اوج تعارض قدرت سياسى عرف با دستگاه شرع وتعارض دو قوه اجرايى وقضايى است.شاه در پى دور داشتن علما از سياست ومبارزات اجتماعى در دستور نامه ديگر خاطرنشان مى كند:

(وظيفه وتكليف مجتهدين و علماى دينى اين است كه موعظه نمايند نماز بخوانند درس بگويند مباحثه علمى نمايند مرافعه شرعيه نمايند سبب ربط خلق با خدا باشند نه اين كه مداخله در كار حكومتى نمايند وحكم بدهند وبخواهند حكم خودشان را خودشان اجرا كنند.)53

تعارض بين حكومت وعالمان دينى به هدف عدالت اجتماعى وپياده شدن احكام شرع به تبعيد وباز داشت بسيارى از علماء وطلاب شهرها انجاميد. ميرزا محمود بروجردى در اعتراض به ستمهاى حكام

قاجار چندين بار به دربار شاه احضار گرديد.54

شيخ جواد رشتى كه از شاگردان شيخ انصارى وميرزاى شيرازى بود به خاطر اعتراض به عملكرد ناصواب قاجاريان به دستور شخص شاه به تهران احضار شد و مورد باز خواست قرار گرفت.55

شيخ عبدالحسين تهرانى معروف به شيخ العرافين از علماى بزرگ و مورد اعتماد مراجع 56 بود. او با امير كبير دوستى وهمكارى داشت واز جمله در خواباندن شورش پادگان آذربايجان عليه امير به او كمك كرد. آن بزرگ مرد به جرم مخالفت با برنامه هاى شاه قاجار به عراق تبعيد شد.57

مجتهد قزوين به خاطر معارضه با ستمكاريهاى عمومى شاه از ايران تبعيد شد.58

سفرهاى متعدد شاه به فرنگ به جاى آن كه بر دامنه اصلاح وانتظام كشور بيفزايد به گسترش فساد كمك كرد وفساد ورشوه وگرفتن ماليات براى پركردن جاى ولخرجيها فزونى يافت. در باريان وزنان حرمسراى شاهى هر يك براى خود حكومتى داشتند.از جمله سفر فرنگ امينه اقدس از زنان شاه براى معالجه چشم مخارج بسيارى رابر خزانه ملت تحميل كرد. سفر مشهد وى بار سنگينى بود بردوش رعيت:

(جماعتى از طبقات نوكر ديوانى مثل فراش ومهتر وجلودار و قاطرچى وساربان وسرباز وسوار به خدمتكاران مخصوص امينه اقدس افزوده شده بود. عمله دواب چون از خواص اصحاب امين السلطان بودند پشتگرمى به او والتزام خدمت امينه اقدس رافرصتى شمرده وشرارت وشقاوت مفطور را كاملاً به معرض ظهور آوردند. برق گشتندوزدند آتش به جان خشك وتر نه بر خرمن رحم ونه بر خوشه چين آوردند. درطى طريق على التحقيق پا به هر وادى كه گذاشتند آبادى نگذاشتند. از حاصل باغ وصحرا تا اسباب خانه ودكان هر چه به نظر مى آمد الجه اشقياء مى شد.)59

همه اينها موجب شد كه علماء وبزرگان حمله رامتوجه پايه هاى اصلى حكومت نمايندوريشه ظلم وستم رانشانه روند. علما در منابر آشكارا از فساد امور وستم درباريان

سخن راندند. قرار داد(استعمارى رژى استبداد وخفقان آتش مبارزه وانقلاب مردم وعلما را روز به روز شعله ورتر مى كرد:

(كار يك درجه بالا گرفت. علما واهل منبر به ذم و قدح دولت ودولتيان زبان گشودند. واول كسى كه فضاعت آغازيد آقاى حاج سيد على اكبر فال اسيرى بود. در شيراز شيرازه احترام دولت وسلطنت راگسيخت وآبروى حكومت ريخت. از دربار همايون به قوام الملك تعليمات فرستادند. يك روز. كه بر حسب عارت سيّد [سيد على اكبر فال اسيرى] پياده وتنها در بيرون شهر قدم مى زد مأمورين قوام الملك از كمين جستند ودست و دهانش بستند وبه قاطرى سوار كرده به سمت بوشهر بردند…)60

/ 18