درس اخلاق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درس اخلاق - نسخه متنی

سید علی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعطيل شد و من مجددا به مشهد رفتم و كمى به ايشان رسيدگى كردم و دوباره براى تحصيلات به قم برگشتم
معالجه پيشرفتى نمى كرد در سال 43 بود كه من ناچار شدم ايشانرا به تهران بياورم چون معالجات در مشهد
جواب نمى داد اميدوار بودم كه دكترهاى تهران
چشم ايشان را خوب خواهند كرد به چند دكتر كه مراجعه
كردم ما را مأيوس كردند گفتند :

هر دو چشم ايشان معيوب شده و قابل معالجه و قابل اصلاح نيست البته
بعداز دو سه سال يك چشم ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان مى ديد اما در آن زمان مطلقا نمى ديد و
بايد دستشان را مى گرفتيم و راه مى برديم لذا براى من غصه درست شده بود اگر پدر را رها مى كردم و به قم
مى آمدم
ايشان مجبور بود گوشه اى در خانه بنشيند و قادر به مطالعه و معاشرت و هيچ كارى نبود و اين
براى من خيلى سخت بود
ايشان با من هم يك انس بخصوصى داشت با برادرهاى ديگر اين قدر انس نداشت با من
دكتر مى رفت و برايش آسان نبود كه با ديگران به دكتر برود
بنده وقتى نزد ايشان بودم براى شان كتاب مى
خواندم و با هم بحث علمى مى كرديم و از اينرو با من مانوس بود برادرهاى ديگر اين فرصت را نداشتند و يا
نمى شد به هر حالمن احساس كردم كه اگر ايشان را در مشهد تنها رها كنم و خودم برگردم و به قم بروم ايشان
به يك موجود معطل و از كار افتاده تبديل مى شود و اين مساله براى ايشان بسيار سخت بود براى من هم خيلى

ناگوار بود از طرف ديگر اگر مى خواستم ايشان را همراهى كنم و از قم دست بردارم
اين هم براى من غير
قابل تحمل بود
زيرا كه باقم انس گرفته بودم و تصميم گرفته بودم تا آخر عمر در قم بمانم و از قم خارج
نشوم اساتيدى كه من در آن زمان داشتم بخصوص بعضى از آنها اصرار داشتند كه من

/ 44