حاكم متكبر - درس اخلاق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درس اخلاق - نسخه متنی

سید علی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حاكم متكبر

يوسف بن عمر ثقفى كه استاندار كوفه و حاكم كوفه بود در زمان يكى از خلفاى بنى اميه يعنى هشام بن
عبدالملك كه حاكم همه عراق بود و بسيار هم ظالم بود
كسى است كه جناب زيد بن على بن الحسين ( عليه
السلام ) را زيدى كه از شهداى بزرگ اسلام است به شهادت رساند
آدم بسيار ظالم و ستمگرى بود
.

بقدرى اين
مرد بى باك و هتاك و ظالم بود كه حد و حصر نداشت او چون قد كوتاه و هيكل كوچكى داشت و متكبر هم بود از
اينكه به او بگويند : تو قدت كوتاه است و يا هيكلت كوچك است به شدت خشمگين مى شد و از كسى كه اين را مى
گفت انتقام مى گرفت من در كتابى خواندم وقتى كه خياطها مى آمدند برايش لباس بدوزند از يك طاقه پارچه
كه مثلا برايش آورده بودند و پارچه را براى لباس به تن او اندازه مى گرفتنداز خياطان سؤال مى كرد كه
اين پارچه براى تن ما كم است يا زياد است ؟ اگر مى گفتند : نخير
خيلى هم زياد مى آيد مى گفت : زياد مى
آيد ؟ بزنيد گردن گناهكار را گاهى لباس را مى داد به خياط بدوزد وقتى كه خياط مقدار زيادى از اين
پارچه ها را پس مى فرستاد مى گفت : اينها چيست ؟ مى گفتند كه مثلا زياد آمده است مى گفت : زياده آمده ؟

بزنيد گردن گناهكار را قاعدتا اين از تكبرش بود حاضر نبود كسى بهاو بگويد كه تو قدت كوتاه است و
هيكلت كوچك است خياطها هم فهميده بودند كه چكار كنند پارچه هاى زيادى را پيش او مى بردند ( چون پارچه
را هم خود خياط مى برد ) كه او بخرد و سفارش بدهد تا آنها بدوزند مثلا اگر مى گفت : اين پارچه براى من كم
است يا زياد است ؟ خياط نگاهى مى كرد و مى گفت : نه خيلى كم است ( در صورتى كه پارچه به اندازه دو برابر
هيكل او بود ) من بايد خيلى زحمت بكشم تا

/ 44