مأموريت هاى مشكوك در سرزمين هاى مقدس - حج در آثار محیی الدین عربی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج در آثار محیی الدین عربی (1) - نسخه متنی

قادر فاضلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مأموريت هاى مشكوك در سرزمين هاى مقدس

حسن سعيد / اصغر قائدان



شهرت و آوازه حرمين شريفين (مكّه و مدينه) موجب شده است تا برخى از اروپاييان به تفحّص و ماجراجويى پرداخته و احياناً به دليل برخى مسائل سياسى يا جاسوسى، به شيوه هاى غير قانونى و در پوشش مسلمان و زائر حرمين، به اين شهرهاى مقدّس سفر كنند و ديده ها و شنيده هاى خويش را به صورت خاطره منتشر سازند. البته نوشته هاى آنان، گاه با تعصّب و غرض ورزى همراه بوده و گاه تنها جنبه تاريخى و بيان خاطرات داشته است.

نوشته اى كه در پيشديد شما است، مطالبى است از اين دست به قلم آقاى حسن السعيد كه توسّط آقاى اصغر قائدان از عربى به فارسى ترجمه شده است. اميد است مورد استفاده علاقمندان قرار گيرد:

شايسته است پيش از پرداختن به موضوع، منظور خود، از عنوان «سرزمين مقدس» (حرمين شريفينِ مكه مكرمه و مدينه منوّره) را ذكر كنيم. ضرورت اين نكته به خاطر اشتباهى است كه پيش خواهد آمد; زيرا سرزمين هاى اسلامى، شهرى هاى مقدس متعددى را در بر


مى گيرد; مانند قدس شريف، نجف اشرف، كربلا، كاظمين، خراسان، سامرا و...


دو شهرمكه و مدينه ويژگى هايى دارند; از جمله اين دو شهر، دژ استوار و مستحكم اسلام بوده و در طول قرون متمادى، جايگاه فرود وحى و تنزيل و


مورد توجه مسلمانان بوده اند. اين دو شهر، در طول دوران هاى درخشان اسلامى، از دسترس دشمنان اسلام دور مانده اند; زيرا نيروهاى غربى نتوانسته اند به طور كامل و جامع در مورد طبيعت و خصوصيات ساكنان جزيرة العرب و موقعيت جغرافيايى آن، شناخت و آگاهى هاى درستى به دست آورند. به موازات افزايش قدرت اروپا در قرون اخير وناتوانى جهان اسلام، موجى ازتوجه و علاقه ظاهرى در ميان غربى ها به وجود آمد كه توجه و علاقه واقعى آن ها را ـ كه از انديشه هاى سياسى و استراتژيكى برخاسته بود ـ در خود پنهان مى ساخت.

بديهى است بدون شناخت آثار تاريخى بر جاى مانده و وضعيت سياسى ويژه، همگام با درگيرى فرهنگى و تمدنى كه از قرن ها پيش ميان اسلام و غرب برافروخته شده، احاطه بر تمام جنبه هاى اين توجه و تمايل غربى ها، در توان ما نيست.

روشن ترين صحنه هاى برخورد

غربيان در طول چهارده قرن، با اسلام درگير و در تنش بوده اند; زيرا


اسلام همواره از نظرگاه آنان، رقيب، هماورد و دشمن به حساب مى آمده، در حالى كه از همه به او نزديك تر بوده است.

به تعبير شرق شناس فرانسوى، ماكسيم رودنسون، اسلام از آغاز پيدايشِ خود، از لحاظ ارتباطات و گستره فرهنگى، بر غرب پيشى جست و پس از آنكه بسيارى از مناطق جهان را از سلطه اروپا خارج ساخت، خود را دشمن بزرگ اروپاى مسيحى نشان داد.

مواجهه و برخورد مسيحيت با اسلام، در آغاز، به صورت شكوه و گلايه پنهان بود، اما آنگاه كه خليفه فاطمى «الحاكم بامر الله»، زيارتگاه هاى مقدس مسيحيان در قدس را كه براى آنان مقدس بود، ويران كرد، اين گلايه نهفته به فريادها و نعره هاى گوش خراش و ويران گر تبديل شد و موجب گرديد تا مسيحيان در سايه ترس اروپا، از جنگ با اسلام، ادعاهاى خود را پيش برده و به صورت خطرى بزرگ درآيند. از همين جا بود كه اروپا، با همه پراكندگىِ خود، وحدت يافت و توانست در برابر اسلام، به پاخيزد و در خلال جنگ جهانىِ اول، اين نيروى قدرتمند را ناتوان ساخته و


تبديل به موجودى زار و ناتوان كند و يك پيروزى دراز مدت به دست آورد.

اكنون مهم ترين جلوه هاى جنگ و درگيرى مستقيم، ميان اسلام و غرب را به اختصار، در موارد زير ارائه مى دهيم:

1 ـ موضع گيرى هاى اسلام در برابر روم، در خلال جنگ هاى «تبوك»، «يرموك» و...

2 ـ كشورگشايى هاى مسلمانان در صقليه (جزيره سيسيل) و اندلس و جنوب فرانسه، پيش از آنكه اروپا از خواب گران خود برخيزد و بيدارى فرهنگى جديد خود را آغاز كند.

3 ـ برخورد خشن ميان اروپاى متحد و اسلام، تحت عنوان «جنگ هاى صليبى».

4 ـ سقوط قسطنطنيه در سال 1453م. به دست ترك ها، كه به همين دليل، دروازه اروپا كاملاً به سوى سيل نيروهاى اسلامى، گشوده شد.

در همين زمينه، دو رويداد مهم ديگر رخ داد كه در تعيين سير و حركت اين رويارويى، نقش مهمى ايفا كرد; بازپس گيرى اندلس در سال 1495م. و رسيدن عثمانى ها به نواحى مشرف بر قنيا (كنيا) در سال 1529م. ـ 1683 . باز


درست درهمان هنگام كه غرب پس از رويداد اول، نيروهاى عظيمى را براى تداوم هجومش بر سرزمين هاى اسلامى تدارك مى ديد، تا در منطقه اى يا مناطق ديگرى به كار گيرد، حادثه دوم براى او ترسى پنهانى ايجاد كرد و در دور ساختن خطر تهديد كننده اش براى مسلمانان مؤثر بود.

اكنون شايسته است كه محقّقى بگويد:

ما نبايد اين حقيقت را فراموش كنيم يا از عظمت آن بكاهيم كه عامل دينى، از مهم ترين عوامل «مسأله شرق» بود; زيرا ترك ها از لحاظ ريشه، نژاد، زبان، فرهنگ و امور اجتماعى، با اروپايى ها غريبه بودند.

جزيرة العرب، كانون توجه و تلاش

پس از آنكه ترك ها شهر قسطنطنيه را در سال 1453 م. گشودند، نقشه هاى متعددى از سوى غربى ها براى تقسيم امپراتورى عثمانى طرح شد كه ديپلمات ايتاليايى ت. ج جوآرا (Djuwara)حداقل 92 مورد از اين نقشه ها را گردآورده است. برخى از آن ها توسط اسقف هاى معروفى چون باباليون دهم و


كليمنت هشتم شرح گرديده است و برخى ديگر را پادشاهان و فرماندهان سياسى; مانند ماكسى ميليان اوّل، ناپلئون اوّل و ساير سرداران و نيز ديپلمات ها و مردان سياسى، مانند آلبرونى (Alberoni) و تاليران (Talleyran)طراحى كرده اند. همچنين افرادى از صاحب نظران و برخى از ايده آليست ها، نظير ليبنيتس (leibnits) راهب سان بيير... نيز در ايجاد چنين نقشه هايى، براى تقسيم دولت عثمانى شركت كردند.

هنگامى كه «وليم بلغريف»، مشاهدات خود را دركتابى به عنوان «سياحت يك ساله در وسط و شرق جزيرة العرب» به سال 1873 م. نوشت، به اين مطلب نيز اشاره كرد: «اكنون زمان آن فرا رسيده كه جايگاه خالى موجود در نقشه آسيا را پر كنيم و اين همان هدفى است كه على رغم همه خطراتش به زودى به سوى آن پيش مى رويم، كه يا اين زمين پهناور رو به رويمان، گور ما خواهد شد يا اينكه به زودى از گسترده ترين گستره هاى آن عبور خواهيم كرد».

او در اين كتاب، رؤياها و اهداف و مقاصد جهانگردانى را كه پيش از او به


اين ديار سفر كرده بودند يا به زودى پس از او خواهند آمد، تشريح مى كند.

مشاهدات بلغريف به مقطع ويژه اى از تاريخ اختصاص نمى يابد. او تلاشى فراگير در صحراى شنزار جزيرة العرب را آغازيد و بلكه رؤياى گسترش اين تلاش ها را به شرق در ذهن خويش مى پروراند كه خودِ اين، عامل پيدايش اين انديشه در مخيله صليبيان گرديد.

و اين رؤيا با روح عصر نهضتى كه در اروپا شروع شده بود، ارتباط مى يافت و چشمانش را بر درياهاى دور و نزديك و مللى كه در آن ها سكونت داشتند مى گشود.

اوضاع مختلف سياسى و نظامى اروپا وارد مغرب زمين گرديده، در حال تغيير بود و هنوز قرن نوزدهم ميلادى پايان نيافته بود كه دولت هاى اروپايى بر بخش بزرگى از جهان اسلام مسلّط شدند، و در آن مناطق به نفوذ سياسى يا اقتصادى دست يافتند.

درخليج فارس، انگليس به تدريج به دنبال يك فرصت بى سابقه، به ويژه پس از پيروزى نيروى دريايى اش بر نيروى دريايى اسپانيا، در جنگ


«الارماداء» به سال 1588 م.، با تأسيس شركت هند شرقى در سال 1600م. ، تسلّط خويش بر امارات عربى حاشيه خليج فارس را آغاز و ارتباطش با ايران و عراق براى نفوذ در آنها تحوّل ايجاد كرد.

بخش وسيعى از شمال آفريقا، در آغاز سال 1830 م. به دست اشغالگران فرانسوى سقوط كرد و روسيه تزارى نيز مناطق اسلامى در آسيا را به اشغال خود در آورد و در دست دولت عثمانى، چيزى غير از عراق و شام و جزيرة العرب باقى نماند. مصر نيز از سال 1798 م. هنگامى كه ناپلئون بناپارت با آن جنگيد، از سلطه دولت عثمانى خارج شد. اما تا سال 1882 م. در حالتى شبه استيلاء باقى ماند و در آن سال جزو متصرّفات و مستملّكات استعمار بريتانيا شد.

نقشه اروپا براى استيلا بر جهان اسلام از راه هاى مختلفى اجرا و تسهيل مى شد; مانند اشغال نظامى تدريجى، معاملات اقتصادى و تبليغات دينىِ كليسايى، سيّاحان و جهانگردان، استفاده ازكارگزاران و حاكمان مزدورِ محلّى (البته هر جاكه ممكن بود) و...

اسلام داراى نواحى و مناطق

گسترده اى بود و در درونِ حصارِ دينى مستحكمى به سر مى برد و روح جهادش، اروپا را دچار ترس و اضطراب مى ساخت. در اين ميان، منطقه عربىِ آن به سبب موقعيت استراتژيكى و تاريخى كه داشت، بيش از همه مناطق اسلامى، مورد توجه واهتمام اروپاييان بود و جزيرة العرب ،كانون اين توجه و اهتمام به شمار مى رفت و...

در درگيرى مستقيم نيروى اسلامى با اروپا، به تدريج كفه ترازو به نفع اروپايى ها سنگينى كرد و موجب قطع روابط عربى ـ عثمانى شد.

روشن و واضح بود كه مكّه مكرمه و مدينه منوره، در رأس اولويت هاى توجه غربى ها به جزيرة العرب قرار گيرد.

ظهور و گسترش اسلام، كه سرچشمه هايش، از جلگه هاى مكه و زمين هاى پست وخشك آن مى جوشيد و معجزه جاويد پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ كه او وراه يافتگان هدايتش آن را محققساختند ـ در نشر و پخش اسلام، سرعت غافل گير كننده اى داشت، پيوسته در شرق و غرب پيش مى رود; به گونه اى كه هنوز انعكاس صداى آن در غرب و در اطراف و اكناف آن به گوش مى رسد.

اينجاست كه دانشمندانوشرق شناسان پيوسته در هر موضوعِ مرتبط بااين دعوت، به بحث و تحقيق مى پردازند; دعوتى كه مسلمانان با نور هدايتش، راهنمايى و روشنايى يافتند.

غربى ها به تحقيق پيرامون وضع مكه، كه اين نور از آن تابيده بود، پرداختند ومورّخانشان، همه مسائلى را كه به نحوى با آن ارتباط داشت، مورد بحث و بررسى قرار دادند.

نام مكه در ميان غربيان، وارد زبان ها شد و به صورت كلمه ويژه اى به فرهنگ ها وكتب لغت آنان راه يافت تا بتواند جهتى را كه مردم، رو به آن مى كنند، يا هموار به سوى آن مى روند، تشريح و تبيين سازد. البته آنان تنها به اين اكتفا نكردند، بلكه تمام گردشگران غربى نيز، به سوى آن بار سفر بستند و خود را به رنج و سختى انداختند تا به آن جا وارد شوند وناشناخته حج بگزارند و... .

برخى از آن ها به اين هدف رسيدند، اما بسيارى ديگر (از حضور در آن مكان) درماندند. از آنچه درباره اين بحث ها و تحمل دشوارى هاى آن نوشته شد، سرمايه و ذخيره علمىِ مهمى پديد آمد كه بر اهل بحث و تحقيق، احاطه بر


همه آن ها دشوار است; بهويژه اين كه آنچه نوشته شده، به يك زبان زنده غربى نيست بلكه به زبان هاى متعدّد; از جمله مهمترين آن ها انگليسى، آلمانى و فرانسوى است.

مخفى نماند انگيزه ها و اهداف غربى ها از سفر به اين سرزمين را مى توان در موارد زير خلاصه كرد:

تبليغى; از طرف كشيش ها و كليسا. درس و بحث هاى علمى و در بيشتر موارد تجسس و اهداف سياسى.

سفر پى در پى ماجراجويان به شرق

اينكه گفتيم نام وياد جزيرة العرب،از زمان هاى دور در برخى از منابع غربى آمده، درست است; زيرا هيرودوت مورخ قرن پنجم قبل از ميلاد در كتابش آن را ذكركرده است وهمچنين ثيوفرست، شاگرد ارسطو، در كتابش «تاريخ النبات» مباحث جالبى از گياهان عطرىِ مشهور كشورهاى عربى آورده است.

جغرافى دان يونانى استرابون (حدود اوايل قرن اول ميلادى) و مورخ ايتاليايى، بلينى در قرن دوم ميلادى، الواحى از اسامى قبيله ها و شهرها و


روستاهاى موجود در ميان شبه جزيرة العرب، درست كرده است. اما همه آنچه اين نويسندگان نوشته اند، براى كنار شناساندن حقيقت شبه جزيره عربى، كافى نبوده است. گر چه براى برانگيختن همّت دولت ها، در كشف اين حقيقت پنهان كافى بوده است.

در عمق ادامه برخوردها و درگيرى هاى ميان اسلام و غرب، بسيارى از حقايق اسلام و سرزمين آن براى غربيان ناشناخته و در نهان ماند و در پشت پرده اى انبوه از دود محو گرديد و سرانجام دانسته هاى آنها به اينجا منجر شد كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) در جزيرة العرب متولّد شده است و دو شهر مقدس مسلمانان; مكه مكرمه و مدينه منوره مى باشد. و نيز اين عقيده خطا در ميان آنان رواج يافت كه جسم پيامبر گرامى، در هوا معلّق است! و...

«پيتر برينت» نويسنده غربى مى نويسد: «خرافات و اسطوره هايى به ما اروپاييان رسيده است كه دشمنان ما به وسيله آن توصيف مى شوند. دشمنان ما به راحتى در اروپا رفت و آمد مى كنند، اما از منطقه شرق اسلامى براى ما آگاهى هايى بسيار ناچيز رسيده است.


آگاهى هاى كه نشان و علامت از شايعه و ترس و نگرانى و حسد دارد و به جاى بحث و تفحّص و بينش در امور، نشان دهنده خرافات و موهومات است. كشورها و شهرهاى عرب، بهويژه مكه، صرفاً مناطقى خرافى شده اند كه خطر در آن ها كمين كرده است و آن اصل و مركز همان دينى است كه رأساً و اساسا، كيان مسيحيت را تهديد مى كند. پس خيابانها و زمينش، بر كفارِ غريب و نا آشنا و ممنوع است و شمشير و سلاح، حمايت از آن را بر عهده دارد و تعصب كور بر مدافعان مكه، كاملاً مستولى است و حقيقت مكه بر اروپاييان دور مانده و آنان در باره مكه با هيچ تفكرى، جز همين خرافات، آشنايى ندارند.

گردشگران اروپايى كه به اين سرزمين رفته اند، همواره از ظلم و جهلِ همراه با ابرى انبوه و متراكم را ارائه مى كنند و القا مى كنند كه در آنجا خطرها آغوش خود را گشوده است و اين كه اين منطقه، سرزمينى است بى نظم و نزديك شدن به آن جايز نيست مگر درحالى كه خطر مرگ تهديد كننده اى در پيش باشد.

در آن سوى مرزهاى سوريه و پشت كوه هاى يمن و در منطقه داخل آن


طرفِ درياى سرخ، اسطوره هاى خرافى و وحشتناك وجود دارد و كانونى براى ميليون ها نمازگزار و نيايشگر و زادگاه دشمنان مسيحيت است.
«برينت» گفتارش را اين گونه ادامه مى دهد:

«و جزيرة العرب شهرهايى اسطوره اى شد و شايعات و حدسياتى در خصوص اين نام رايج گرديد. از آنجا كه برخى از گردشگران و جهانگردان براى كشفيات (جديد) به اين سرزمين آمده و بسيار دقيق و وسواسانه، به تكميل تحقيقات خود پرداختند و از آنجا كه اروپاييان نتوانستند پرده از اسرار اين منطقه اسلامى بردارند، آن جا سرزمين اسرارآميز شد و شهرهاى عربى، با همين سحر وانگيزش، درخلال قرن ها وقرن ها، در برابر اروپايى ها محفوظ و مصون ماند.

پس در چنين موردى، چه رأى و عقيده اى مى توان ابراز داشت؟! درمورد مقدس ترين پايگاهى كه قبله گاه نماز ميليون ها انسان است. از غرناطه تا دهلى، و از سارايوو تا تمبكتو، چه عقيده اى بايد داشت؟! و چنين است كه هماورد طلبى هاى ضمنى موجود، در چنين اوضاع و احوالى، در نهايت پايدار نبود و


چنان كه مى بينيم، پايدارى در برابر آن، ممكن نشد و بدين گونه ماجراجويان زيرك و هوشيار، حيله ها و مكرهاى گوناگونى را براى پرده بردارى از اسرار مكه و مدينه، همين دو شهر مقدسى كه با رمزها و رازها، پوشيده شده و با تعصب...! محفوظ گشته بود، به كار گرفتند. اين ماجراجويان، با شوق و علاقه، پى در پى براى شناخت اين دو شهر و تمامى شبه جزيره، سفرهاى خويش را آغاز كردند، گرچه انگيزه هاى آنان تفاوت هاى بسيار داشت، اما با شدت و ضعف در جريان بود.

/ 47