مأموريت ها و كوشش هاى مشكوك - حج در آثار محیی الدین عربی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج در آثار محیی الدین عربی (1) - نسخه متنی

قادر فاضلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مأموريت ها و كوشش هاى مشكوك

به علل بسيارى كه كمترين آن ها، حساسيت موضوع است، تلاش هاى غربى ها، پيرامون مكه مكرمه و مدينه منوره با احتياط شديد همراه شد و در بيشتر موارد، به كلّى سرّى نام گرفته است.

البته غير از آن، يك تلاش علنى وجود دارد، كه مكنل انگليسى «جرالد ديگورى» تنها گزارشگر آن است. هنگامى كه از اقدام صليبى ها، در هجوم عليه اسلام، آنهم در عمق سرزمين هايش براى قطع راه حج و مكه و تسلط بر دو


شهر مقدس اين سرزمين، حدود سال 1182 ـ 1183 م. در روزگار شريف تناده، و در دوران خليفه مقتدر در بغداد سخن مى گويد، اينگونه روايت مى كند كه: جنگجويى از جنگجويان صليبى فرانسوى، كه «رينودى شاتيون» خوانده مى شد، بر شهرهاى مشرق اردن و قلعه هاى موآب و شوبك، قسمت شرقى بحر الميت، مسلّط شد. پس از اينجا، بر راه مسير حج به سوى مكه مكرمه، سلطه يافت و در خيالش، نقشه اى جسورانه ترسيم كرد، كه در آن نقشه، در عمق سرزمين اسلام، بدان حملهور مى شد و آروزهاى صليبى ها را محقق مى ساخت.

او در سال دوم، با شروط صلح برقرار شده با مسلمانان مخالفت كرد و تمام تهاجم خود را در جزيرة العرب ادامه داد تا به تيماء رسيد، پس راه حج را بست و بر تعدادى قافله ثروتمند، تسلط يافت. البته او از نظر خود در تهاجم به مدينه از راه خشكى، دست برداشت و مى خواست بر آرزوهايش كه دست يابى به اموال و اشياى گرانقيمت در قبر پيامبر بود، دست يابد و تصميم گرفت كه اين خواسته را از طريق دريا، عملى سازد.

پس از اقدام او به كارهاى زشت و


نفرت انگيز; مانند آتش زدن كشتى هاى تجارى و غرق ساختن يك كشتى بزرگ كه تعداد انبوهى از حاجيان را به جده منتقل مى كرد، «صلاح الدين ايوبى» بر اساس گفته ديگورى، تصميم گرفت كه در مقابل اين خطر، كه مكه و مراكز مقدس ديگر را تمديد مى كرد، حد و مرزى ابدى بنيان نهد. پس دستور داد، كاخ رينو و قلعه اش را در اختيار گيرند و محاصره آن را شخصاً در پاييز سال 1183 م. آغاز كرد. گرچه رينو، از اين محاصره رهايى يافت، اما مدت زيادى پس از حمله سست و ضعيفش در درياى سرخ، زنده نماند.

در هر حال، صلاح الدين، در سال 1187م. در پايگاه حطين نزديكى جليل، صليبى ها راشكست داد و قدس صليبى به دست او سقوط كرد. فرماندهان و رزمندگان مسيحى، اسير شدند و رينو «عفريت غرب» و دشمن صلاح الدين درحضور او، به بدترين شكل كشته شد.

در گزارش ديگرى آمده است كه صلاح الدين خودش او را با دست خويش كشت.

با شكست اين كوشش نوميدانه، تا حد زيادى، فريبكارى و تحريف


واقعيت هاى تاريخى، و كاستن از ارزش اسلام، مسلمين و اينكه مسلمانان، اصحاب حكمت نبوده و آشنا با جنگ و فنون نظامى نيستند، بلكه مشتى ترسو، كافر، ملحد، وحشى و راهزن مى باشند، خنثى شد.

در «سفرهاى پروفسور ادوارد سعيد» آمده است: «اسلام، رمز وحشت و ويرانى و شيطنت و بربريت و بدبختى نيست. او همگان را به دقت و تأمل دراين امر فرامى خواند كه: چگونه شد كه شرق، و به ويژه شرق نزديك در ميان غرب اين گونه موصوف شد. سپس مى گويد:

گردشگران و جهانگردانى; مانند ماركوپولو، خطوط تجارت را ترسيم كرده و نظمى براى نظام قانونى مبادله تجارى آفريده اند و كسانى چون پيتر و دلاواله و نيز مؤلفان داستان هاى خرافى، مانند مافد قيل و نيز حركت هاى كشور گشايانه شرقى قرار دارد كه طبيعتا وحشتناكند و در برابر همه اينها، اسلام قرار دارد و حاجيان رزمندگانى هستند مانند صليبى ها كه به شكلى اساسى نقش دارند. شك نيست كه گردشگران و ماجراجويان و شرق شناسان كه مأموريت هاى سرّى و مشكوك را در


اعماق شرق اسلامى و مرزهاى حجاز، انجام دادند، در حكم پيشاهنگان استعمار و رهگشايان آن بودند.

وارتيما، نخستين متظاهر به اسلام

آنچه كه از نوشته ها و منابع غربى برداشت مى شود، از دوران كهن، مكه مكرمه مورد توجه مورخان غربى قرارگرفته و تعدادى از سياحان غربى و شرق شناسان، موفق به ورود به مكه شده اند و در دوره هاى گذشته و حال، در مناسك حج، شركت كرده اند. البته پس از آنكه اسلام واقعى، يا غيرواقعىِ خود را اعلان كرده اند. براى شمارى از اينها، زمينه فراهم شده تا در مورد ماجراجويى ها و خطر پذيرى هاى خود چيزهايى بنويسند.

ما به اشاره اى در مورد افراد مشهور اكتفا مى كنيم. افراد گمنام و كسانى كه مأموريت هايشان هم چنان پنهان مانده است، تعدادشان بسيار بيش از افرادى است كه آشكارا فعاليت مى كردند و حداقل نزد ما مشهور بوده اند.

نخستين اروپايى كه در دوره هاى جديد، مكه و مدينه را زيارت كرده و در مورد سفرش كتاب نوشته و كتابش، سالم


و روشن به ما رسيده است، مردى ايتاليايى و ماجراجو است به نام «لودويكو وارتيما». گرچه دشوار است كه تأكيد كنيم وارتيما نخستين اروپايى است كه براى گذر از صحراى عربى، وارد ماجراجويى مى شود. اما افراد بيش از يك تن، ادعا مى كنند كه پيش از او وارد مكه شده اند، مانند «جان كابوت» كه مدعى است، در دهه 80، سال 1480 م. به مكه رسيده است. البته او و افرادى مانند وى، چيزى ننوشته اند و هيچ گواهى مربوط به جهانگردى هاى خود به جا نگذاشته اند.

لذا نتيجه مى گيريم كه «وارتيما» نخستين شخصى است كه پرده از، غوغا و جنجال و خرافات و رنج هاى مربوط به آن بر مى دارد; همان كسى كه قلب كشورهاى اسلامى را از چشم اروپايى ها پنهان داشت و آنچه ما درباره او مى شناسيم اين است كه «برينت» مى گويد: اين، همان ماجراجو و خطرپذيرى است كه، با غرور وخوشبختى و زيركى، بدان اقدام كرده است.

مورخان، در اصل وارتيما اختلاف دارند. برخى مى گويند: او مردى از بوليوى است. برخى گفته اند ايتاليايى


است. گر چه آنان به اين مسأله تأكيد دارند، اما به طور كامل نمى دانند كه اين مرد، از كدام شهر ايتاليا است. آنچه بر دشوارى و پيچيدگى قضيه مى افزايد، اين است كه خود وارتيما، در مقدمه كتابش (Itainerario) مدعى است كه از اهالى بولونياى ايتاليا است. سپس در جاى ديگرى اشاره مى كند كه مردى از رومانى است و بدين سبب برخى از منابع لقب و نبيل ـ روما» به وى داده اند. اصل و ريشه او براى ما مهم نيست، بلكه مهم سفرنامه او است كه درخلال سى سال، بى انقطاع چاپ و ترجمه شده است.

او در آنجا ادعا مى كند كه پزشك است، و با وجود اين، با اندكى اظهار اندوه و تأسف مى گويد: همسر و كودكانى را پشت سر گذاشته، كه ياد آن ها را كريمانه، مرور مى كند. سپس با اندكى فروتنى، خبر مى دهد كه موهبتى را دارا نيست. اما از مال، اندكى بهره مند است و با وجود اين بررسى هايش، نشان از مقدار زيادى زيركى و هوشيارى دارد.

او اين مهارتش را مانند يك نظامى، به كار مى گيرد و چه بسا فنون نظامى را مى آموزد و در خدمت برخى شخصيت ها، در ايتاليا بوده است. و چون


راه هاى تجارى به سوى شرق و شمال افريقا در آن روز، ماجراجويان را جذب مى كرد، او تصميم مى گيرد، در اين ماجراجويى به هر قيمتى وارد شود. او خود مى گويد: قصد سفرى را كرده كه از مشكل ترين و دشوارترين انواع سفرها است و خيالش آن را بافته و بر انديشه هايش، غلبه كرده است.

اين مرد مى خواهد، نخستين مسيحى باشد كه وارد مكه مسلمان مى شود. او هنگامى كه ايتاليا را ترك مى كرد، اين انديشه بر ذهنش رسوخ يافت، بلكه روشن است هنگامى كه فرصت را مناسب تحقّق يافت، به تفكر درباره اين ماجراجويى پرداخت.

و آنچه مسلم است اين كه وارتيما برخى خيالات را در سر مى پروراند و در انتظار اقدام جديدى به سر مى برد; مانند انسان تشنه اى كه در انتظار آب سرد و گوارا است! در سال 1503 م. سفر دريايى خود را از بندقيه، آغاز كرد و به اسكندريه رسيد و پس از آنكه دژ بابلى ها را در مصر ديد، طبق گفته خودش، قصد ديدار طرابلس و انطاكيه بيروت و دمشق را كرد.

اينجا بود كه با مأمورى از مأموران



مماليك رابطه اى دوستانه برقرار كرد و تصميم گرفت با او، به همراه كاروان سالانه حج، كه بسيارى از تشريفات و سنن از دمشق، بيروت مى رفت به مكه برود و ظاهراً گام هايى كه وارتيما برداشته بود، به دقت، محاسبه شده و صرفاً اتفاقى و تصادفى نبود. آن چه بر اين مطلب دلالت مى كند، مطالبى است كه نويسنده انگليسى، «بيتر برينت» ذكر كرده است: او به سرعت، از آغاز رسيدنش به دمشق، اقدام به يادگيرى زبان عربى كرد و مهيّاى آغاز سفر به سوى جنوب شد، سپس در كاروانى كه به مكه مى رفت پس از اقدام به برقرارى و پيمان دوستى با يكى از رهبران مماليك كه عازم مكه بود، جايى براى خود تأمين كرد و همراه با اين عقد محبت و دوستى، هدايا و دوستى هايى نثار كرد و به جايى رسيد كه او را به عنوان محافظى از پاسداران كاروان، معين كردند. هنگامى كه از او خواسته شد، دين اسلام را گردن نهد، ناراحت نشد. او فرزند نهضت نيكوكارى در ايتاليا بود و از زيركى و جذابيت بهره داشت، و در دورانى كه مسيحيت در پرتو آل مديشى و ديگران، از زمامداران روشنفكر برخوردار بود، او


از گردن نهادن و تبعيت از دينى عجيب دچار انحراف نمى شد، و هنگامى كه از او خواستند تا اسمى برگزيند اسم جان را انتخاب كرد.

حركت به سوى مكه

در هشتم نيسان (آوريل) 1503م. وارتيما در هيأت يك نظامى، از نظاميان مماليك، جزو كاروان حاجيان كه حدود چهل هزار نفر بودند، به سوى مكه حركت كرد. كاروان در بامداد، در حالى كه صداهاى شتران و فريادهاى ساربانان و غبار برخاسته از حركت كاروان و فضاى آن روز بهارى را پر مى كرد، به حركت درآمد «وارتيما» بر همه چيز نظارت داشت و سى محافظ پاسدار، همراهش بودند و صداهاى اسبانش بلند بود، كاروان شكل مارپيچى و منحنى حركت مى كرد.

و اين حركت هاى پيچيده، دركنار و پشت سرش، آغاز شد. از اين هنگام ماجراجويى اش به شكل حقيقى آغاز شد. از سفرنامه اى كه او تدوين كرده، معلوم مى شود كه مردى حاضر جواب، معارض پيامبر و اسلام و به دور از فرهنگ و تمدن بوده است. او ادعا كرده كه در سفرهايش، با بسيارى


اززنان مسلمان ارتباط پيدا نموده و مطالبى را تدوين كرده كه بسيارى از خرافات و گزافه گويى ها درآن موجود است; مثلاً مى گويد: كاروان پس از طى مسيرى 22 روزه، به وادى سدوم و عموره رسيد. روشن است كه اين مطلب درست نيست; زيرا اين دو شهر در ساحل بحرالميت قرار دارند و گمان غالب اين است كه اگر با بصيرت و تعقّل روزهاى سير و سفر ياد شده را در نظر آوريم، دو شهر واقع در53 مسافت ميان دمشق و مدينه، ممكن نيست، جز اينكه بگوييم آن دو شهر مدائن صالح و العلا بوده است; در واقع «وارتيما» از آن دو شهر گذشته و گمان كرده است كه سدوم و عموره هستند.

علاوه بر مطالب مبالغه آميزى كه در نقل هاى وى ديده مى شود، مملو از حرص و آز روشنى است كه براى مشوش كردن اذهان مسلمانان، و توهين به آنان دارد. وى در موارد بسيارى به عمد، به ذكر حوادثى مى پردازد كه خودش تنها راوى آن ها است و آنچه درسفرنامه اش گزارش مى كند، از همين موارد است; از جمله مى گويد: همراه با كاروان به كوهى نزديك مدينه منوره، مى رسد كه


طايفه اى يهودى در آن جا سكونت دارند. تعداد آن ها به پنج هزار نفر مى رسد و اين ها افراد قد كوتاهى هستند كه هر يك از آن ها، پنج يا شش وجب طول قد ندارند و اين مرم يهودى، همانند صداى زنان، صداى نازكى دارند و رنگ چهره آنان مايل به سياهى است. اين ها با گوشت بز زندگى مى كنند و هر گاه مسلمانى گرفتار آن ها شود، او را زنده پوست مى كنند.

آنگاه كه به مدينه مى رسد، آن را «مدينة النبى» مى نامد و سه روز در آن زندگى مى كند، او مدعى است كه به حرم شريف كه آن را معبد مى نامد، وارد شده و مشاهداتش را به اختصار بيان مى كند، سپس مى گويد: آن مسجدى داراى قبه است كه از دو در وارد آن مى شوند. حدود چهارصد ستون از آجر سفيد سقف را نگه داشته اند. تعداد زيادى چراغ هاى معلّق و قنديل ها، نزديك به سه هزار عدد در آن آويزان است! و اشاره به وجود تعدادى از كتب دينى در گوشه اى از مسجد مى كند كه حاوى تعاليم دين اسلام و زندگى پيامبر و ياران او است. سپس اندكى درباره قبر مطهر، سخن مى گويد و ادامه مى دهد كه:


نزديك قبر پيامبر قبرهاى ابوبكر و عثمان و فاطمه وجود دارد.

وارتيما فرصت را براى ايراد برخى داستان هاى مسيحى، غنيمت مى شمارد. او فرصت مى يابد تا به اعتقاد خرافى رايج در اروپا، مبنى بر اينكه جسم پيامبر(صلى الله عليه وآله)درمكه در فضاى بيت الله الحرام معلق است، بپردازد، لذا مى گويد:

«اما بحث ويژه اين اخبار اين كه من با تمام آن ها مخالفم و تأكيد مى كنم كه اين اخبار صحيح نيستند و هيچ يك نشانه اى از صدق و حقيقت با خود ندارند».

امااوبه سرعت، به هجوم وحمله اش به اسلام باز مى گردد; آن جا كه زينتهاى دروغين و وجود غش و ريا و نفاق و دورويى موجود در بازارها را به دين محمد(صلى الله عليه وآله) نسبت مى دهد.

حج، اعمال و نيايش ها

خاطرات وارتيما توصيف مكه را، آغاز مى كند، آنجا كه درفصلى به استحكام بناى آن اشاره مى كند و مى نويسد: مكه شهرى زيبا است كه شش هزار خانواده را درخود جاى داده و خانه هايش، همانند خانه هاى مردم ايتاليا


بى نهايت زيبا است. او مى گويد: بعضى خانه ها قيمت شان برابر با سه يا چهار هزار دوك است. و مى افزايد مكه داراى قله و حصار نبوده نيست; زيرا سنگ هاى طبيعى كوهستان هاى اطرافش، همان دژهايى هستند كه آن را محاصره كرده اند. اين شهر، داراى چهار دروازه است.

هنگامى كه مسافر شامى به مكه مى رسد، قافله مصرى پيشتر به آنجا رسيده است و به همين جهت «وارتيما» به ذكر آن كاروان مى پردازد كه حدود 64 هزار شتر داشته، و يك صد برده براى حفاظت و پاسدارى، در آن كار مى كرده اند و با همان روش مسخره آميزش، كه حاكى از تعصب و ضديت او با اسلام است، مى گويد: همانا خداى منزه و متعال، اين شهر را نفرين كرده است، پس آن را زمينى بى آب و علف، و خالى از كشت و زرع قرار داده هيچ گياه و درختى در آن نمى رويد. اين شهر، بيشتر خوراكى ها و نيازمندى هايش را، از طريق درياى سرخ از قاهره وارد مى كند.

فارتيما جمعيت انبوه حاجيان را، كه در زمين، يك جا اجتماع كرده باشند، نديده است.

و على رغم اينكه به توصيف شعائرى در مكه انجام مى شود، علاقمند است، و على رغم حرصى كه بر توصيف چيزهاى ديگرى كه چشمانش به آن ها افتاده و يا گوش هايش به آن ها مى افتد، دارد، اما چيزى درباره حجرالاسود نياورده است.

اوآن «برج» دروسط مسجدالحرام; يعنى كعبه را توصيف كرده و ما را از آن جمعيت انبوه، كه در 22 مارس (أيار) سال 1503م. (در موعد عيد قربان) در آن جا جمع شده اند آشنا ساخته، مى گويد: «جشن در بامداد، پيش از طلوع فجر، آغاز مى شود و مردم هفت بار، پيرامون كعبه طواف كرده و گوشه هاى آن را مى بوسند و غالبا نمى توانند زواياى آن را لمس كنند».

دراينجا اين پرسش پيش مى آيد كه «وارتيما» چه زمانى، داخل بيت الله الحرام شده، آيا اساس و اصل گفته هايش، مبتنى بر حرف هايى است كه در مورد موقعيت او گفته شده است; يعنى اين كه او، از جايى دور، ناظر ومراقب حاجيان بوده وبراى پاسدارى و حراست، روى ديوارها، در بلندترين جاهاى آن خانه مقدس، مى ايستاده است؟

/ 47