لباس احرام - حج در آثار محیی الدین عربی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج در آثار محیی الدین عربی (1) - نسخه متنی

قادر فاضلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لباس احرام

از نظر فقه، لباس احرام شرايطى دارد: يكى از آن شرايط ، مخيط و دوخته نبودنِ لباس مردان است. در حالى كه لباس زنان جايز است دوخته و مخيط باشد. جايز بودن و نبودن لباس احرامِ زنان و مردان از ديدگاه محيى الدين عربى، به جهت حكمتى است كه وى بدان قائل است. او حكمت اين حكم را در خلقت اوّليه مرد و زن; يعنى آدم و حوا(عليهما السلام) دانسته، مى گويد:

خلقت آدم تركيبى از آب و خاك است،كه آن دو، از ساير اشياء نزديك تر به

(1)1 ـ ص 26

(2)2 ـ الحديد 7

(3)3 ـ الاسراء 2

(4)4 ـ الزمر 9

(5)5 ـ فصل 52 تا 56


بسائط شمرده مى شوند. خلقت آدم و حوّا، از وجود آدم است. بنابر اين حوّا (زن) يك مرحله به بسائط دورتر از آدم (مرد) مى باشد; چون لباس مخيط مركب است، بدين جهت به زن گفته مى شود تو با پوشيدن مخيط بر اصل خود باقى بمان كه همان مركب نزديك به بسائط است. ولى به مرد گفته مى شود با جدا شدن از مخيط ، از تركيب ذاتى خود فاصله بگير و با تجريد از تركيب، به عالم بسيط نزديك شو كه هيچگونه تركيب و تخليطى در آن نيست.

ابن عربى در حكمت لباس احرام مردان مى گويد:

اگر اِزار و ردا براى مردان جايز است، براى اين است كه: «...آن ها مخيط نيستند و از ساير لباس ها مانند شلوار و پيراهن، به مرحله «هَباء» نزديك ترند. و چون مخيط نيستند مركّب نيز نبوده و با بسائط مناسبت دارند. از اين رو، خداوند سبحان اين دو لباس را به خود نسبت داده و در حديث قدسى فرموده است: «اَلْكِبْرياءُ رَدائي وَ الْعَظَمَةُ اِزاري».

خداوند به كبريا و عظمت محرم شده و بنده خدا با پوشيدن ردا و ازار، خود را به خداى خويش شبيه مى سازد. البته احرام خداوند معنوى و احرام بنده خدا حسّى است.

مردم محرم، نخستين مرحله عبادتش را با پوشيدن لباس احرام و همگون ساختن خود به خدا شروع مى كند كه در عين حال، تنزيه از تركيب و تشبّه به بسائط است. در واقع او لباس كمال مى پوشد و از نقص دور مى گردد.

پوشيدن كفش در احرام

محيى الدين پوشيدن نعلين را به اتفاق علماى اهل سنت جايز دانسته و در صورت نبودن نعلين، پوشيدن كفش را به شرطى جايز مى داند كه تمام روى پا را نپوشاند. سپس حديثى از پيامبرگرامى(صلى الله عليه وآله) به نقل از ابن عباس مى پردازد كه فرموده است: «...الْخُفَّيْن، لِمَنْ لَمْ يَجِدِ النَّعْلَيْنِ».

او مى افزايد: در شريعت، به نعلين و خفّين اشاره شده و از ذكر انواع ديگرِ كفش خوددارى گرديده است. حتى از حجّ بدون پوشيدن كفش نيز سخن به ميان نيامده است.

از نظر محيى الدين، سكوت شرع در بعضى موارد و عدم اظهار رأى در آن خصوص، داراى حكمتى بوده و عافيتى در آن نهفته است.


(1)1 ـ فصل 121 و 122

(2)2 ـ همان فصل، 126 و 127

(3)3 ـ همان، فصل 128

(4)4 ـ همان فصل 132 و 133 .

و در كتاب «الفصول المختاره» شيخ مفيد، ص197 آمده است: قال(صلى الله عليه وآله) :«إن المحرم إذا لم يجد النعلين فليلبس الخفّين و يقطعهما من أسفل الكعبين».

(5)5 ـ همان، فصل 135 و 136


اجتناب از بوى خوش

محيى الدين قبل از بيان حكمت عرفانىِ عدم جواز استفاده از بوى خوش درحال احرام، به استحباب تطيّب و استفاده از بوى خوش در زمان غير احرام اشارهكرده و آن را از سنّت دانسته است. او در حكمت اجتناب از بوى خوش در حال احرام مى گويد:

صاحب طبع سليم، از رائحه طيّب، لذّت مى برد و هيچ گاه آن را بد نمى شمارد. در واقع استعمال بوى خوش ثناى عبد است مر معبود را; زيرا معطّر نمودنِ خود، نوعى تخلّق به اسماى حسناى الهى است، نه همه اسماء. اما از آنجا كه انسان محرم مقام عبوديتش بر او غالب است، بنابراين صاحب عبادت جز به اوصاف عبوديت، نبايد به اوصاف ديگر در آيد; به طورى كه خود به عبادت محض مبدّل شود. بدين جهت، داخل شدن به يك اسمى از اسماى الهى، او را از عبوديت مطلقه اش خارج مى كند و معطر نمودن در حقيقت داخل شدن به يكى از اسماى حسناى الهى است. بنابراين، نه تنها انسان محرم در حال احرام نبايد خود را معطر نمايد كه حتى بهتر است آثار عطر و بوى خوش قبل از احرام را نيز از خود بزدايد.

حكمت محرّمات احرام

محيى الدين در پايان جزء 63 از باب 72 كتاب فتوحات مكيه، بعد از بيانحرمت مجامعتِ حاجى در حال احرام و احكام مربوط به آن، در حكمت احراممى گويد:

خداوند همه چيز را براى انسان آفريده و انسان را براى عبادت خودش. مقام حقيقى انسان در عبادت نهفته است. حركت در اين مسير، موجب عزّت و غفلت از عبادت موجب ذلّت مى گردد.

حاجى با محرم شدن، توجه اش را از غير خدا منصرف نموده و فقط در راه عبوديت پيش مى رود. او در سايه عبادت، عزّت و شرف مى يابد و لايق وصال مى گردد. در اين صورت، اين حاجى است كه بر ساير اشياء حرام مى شود، نه اينكه اشياء بر او حرام شوند; زيرا اشياء لياقت نيل به حاجى را ندارند; از اين رو، حاجى بر آن ها حرام مى شود. دليل

(1)1 ـ همان، فصول 144 و 145


گفتار ما آيات زير است كه مى فرمايد:

{ وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ جَمِيع} .

«خداوند هر آن چه را كه در آسمان ها و زمين است، مسخّر شما گردانيد.»

{ هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي اْلأَرْضِ جَمِيع} .

«اوست آن خدايى كه هر آن چه در زمين است را براى شما آفريد.»

در اين آيات و نظاير آن ها، همه چيز براى انسان است. اما انسان براى خدا و عبادت او آفريده شده است. آن جاكه فرمود:

{ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ} .

«و جن و انس را جز براى عبادت نيافريدم.»

بدين جهت، حاجى بالاتر از همه است. و همه چيز براى اوست اما او براى خداست. از اين رو، وقتى محرم مى شود، جز خداوند چيزى سزاوار نيل به انسان نمى گردد.

استحمام در حال احرام

محيى الدين مى گويد: بعضى حمام رفتن در حال احرام را مكروه دانسته اند و بعضى جايز. من قائل به جواز هستم; زيراكه هيچ يك از كارهاى دنيوىِ انسان، به اندازه حمام رفتن، انسان را به ياد آخرت نمى اندازد.

حمام علاوه بر خواص بهداشتى كه دارد و موجب تندرستى آدمى مى گردد. بهترين مذَكِّر آدم براى يادآورى احوال قبر و قيامت است.

خارج شدن از لباس در هنگام ورود به حمام، آدمى را به عريانى و تنهايى روزى مى اندازد كه وارد قبر مى شود. همچنين آن روز كه عريان و تنها از قبر برانگيخته مى گردد. گرمى حمام يادآور حرارت روز حشر است. حمام از حميم است و حميم به حرارت اطلاق مى شود.(5) از اين رو، استحمام حاجى در حال احرام، از نظر محيى الدين جايز است.

(1)1 ـ الجاثيه : 13

(2)2 ـ البقره : 29

(3)3 ـ الذاريات : 56

(4)4 ـ فتوحات، باب 72، فصل 170 و 171

5 ـ همان، فصل 174 و 175


/ 47