چهل داستان و چهل حدیث از حضرت علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت علی (ع) - نسخه متنی

عبد الله صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و چون قنبر ناراحت و عصّبانى بود؛ سه شلاّق ، بيشتر از هشتاد ضربه بر او وارد ساخت .

حضرت اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام شلاّق را از دست قنبر گرفت و سه ضربه شلاّق بر او زد.(70)

4 عبداللّه بن عبّاس حكايت كند:

شخصى به محضر امام علىّ صلوات اللّه عليه وارد شد و پيرامون انواع مخلوقات از آن حضرت سؤ ال كرد؟ امام عليه السلام در پاسخ چنين فرمود: خداوند يك هزار و دويست نوع مخلوق در عمق درياها و اقيانوس ها؛ و به همان مقدار نيز انواع مختلفى از مخلوقات بر روى زمين آفريده است .

سپس افزود : و تمامى انسان ها جز طائفه ياءجوج و ماءجوج همه از نسل حضرت آدم عليه السلام هستند، كه البتّه به هفتاد شكل و رنگ آفريده شده اند.(71)

5 روزى حضرت اميرالمؤ منين امام علىّ صلوات اللّه عليه از جلوى مغازه قصّابى كه داراى گوشت هاى خوبى بود عبور نمود، همين كه چشم قصّاب به آن حضرت افتاد، عرضه داشت : يا اميرالمؤ منين ! گوشت خوب و مناسبى دارم ، مقدارى از آن را براى منزل خريدارى نمائيد.

امام علىّ عليه السلام فرمود: پول همراه خود ندارم ، قصّاب گفت : مشكلى نيست ، من بابت پول آن صبر مى كنم ؛ و هر موقع توانستى پولش را بياور.

حضرت فرمود: خير، من نسبت به خريد گوشت صبر مى نمايم ؛ و نسيه نمى خرم ، و بدون آن كه گوشت خريدارى نمايد به حركت خود ادامه داد و رفت .(72)

(علىّ عليه السّلام امام ناشناخته )




  • نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا كند
    خدا چو هست رهنمون ، مگر دگر چرا و چون
    ز قدرت يداللّهى ، كسى ندارد آگهى
    به جنگ بدر و نهروان ، علىّ است يكّه قهرمان
    به روى دوش مصطفى ، نهد چو پاى مرتضى
    به رزم خندق و اُحد، به قتل عمرو و عبدود
    چو افضل از عبادت خلايق است ضربتش
    به پيشگاه كردگار، ز بس كه دارد اعتبار
    نماز بى ولاى او عبادتى است بى وضو
    هر آن كه نيست مايلش ، جفا نموده با دلش
    علىّ است آن كه تا سحر، سرشك ريزد از بصر
    علىّ اءنيس عاشقان ، علىّ پناه بى كسان
    پس از شهادت نبىّ، كه را سزد به جز علىّ
    كه تا به حشر آدمى ، به كارش اقتداء كند



  • قسم به ذات كبريا، ز يُمن مرتضى كند
    كه او كند هر آنچه را كه حكمت ، اقتضا كند
    وسيله اش بود علىّ، خدا هر آنچه را كند
    نِگَر كه دست حقّ عيان ، قتال اءشقيا كند
    نگر به بت شكستنش ، كه در جهان صدا كند
    خدا بدستِ دست خود، لواى حقّ به پا كند
    علىّ تواند اين عمل ، شفيع ما سوى كند
    ديون جمله بندگان ، تواند او اءدا كند
    به منكر علىّ بگو، نماز خود قضا كند
    بگو دل مريض خود، به عشق او شفا كند
    پى سعادت بشر، ز سوز دل دعا كند
    علىّ اميرمؤ منان ، كه مدح او خدا كند
    كه تا به حشر آدمى ، به كارش اقتداء كند
    كه تا به حشر آدمى ، به كارش اقتداء كند



/ 39