داستان جوانمردان عمليات فتح المبين سال 61 : قسمت چهارم - داستان های جوانمردان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های جوانمردان - نسخه متنی

سید محمد خراسانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انان را نكشتند هيچ بلكه مساعدت كرده بيرون اوردند و فوج فوج و گروه به گروه بعنوان اسير كه فرياد
ميزدند الدخيل يا خمينى الدخيل والامان يا ايها المسلمون و يا جيش الاسلام كه هر سرباز و يا هر بسيجى
به تنهائى چندين اسير را جلو انداخته به خط تحويل و جمع آورى اسراء مى آوردند و عده زيادى از نيروهاى
سپاه و ارتش به تانكها و خودروها علامت گذارى و بكسر ميكردند و به غنيمت مى آوردند و در طلوع افتاب
سال جديد تمام قرارگاههاى كل و ستادهاى كل عمليات ارتش دشمن در كنار روستاى چنانه بود به تصرف
رزمندگان اسلام در آمد و بنابه شعارهاى پوچ فرماندهان رده بالاى ارتش دشمن كه هميشه ميگفتند هيچ
قدرتى و هيچ نيروئى هيچوقت نميتواند سايت هاى تصرف شده را (سايت 4 و 5) باز پس بگيرد و عراق تصميم ايجاد
تاسيسات ديگر در آن منطقه دارد ولكن بسادگى و با نيروى جوانمردان دلير در يك شب كليه مناطق تحت
اختيار دشمن ككه صدها كيلومتر مربع وسعت داشت با غنائمى كه هنوز ادوات و سلاحها و خودروها بى حصر باز
پس گرفته شد و دشمن با خفت و زبونى فرار را برقرار ترجيح و خود را به پشت ارتفاعات برغازه و اطراف
روستاى ابو غريب و مناطق جلو فكه رسانيد و اول صبح روز پيروزى و موفقيت تمامى يكانهاى شركت كننده در
عمليات فتح مبين در روستاى چنانه كه هدف نهائى و تعين شده بود بهم رسيدند و ستادهاى دشمن را جهت ستاد
خودى انتخاب نمودند و چند روز متوالى پرسنل يكانها مشغول تخليه غنائم و پاكسازى منطقه بودند و تحكيم
مواضع و خطوط جبهه هاى مقدم را در ارتفاعات برغازه بعمل مى آوردند. فراموش نميشود در آن حالت كه هنوز
آفتاب طلوع نكرده بود توانستيم نماز صبح را در كنار هم بخوانيم يادشان بخير گروهان يك گردان 163 جوان
دلير و ستوان سليمانى جوان رشيد و بنده حقير و ساير پرسنل و رزمندگان همه داستان قرآنى اصحاب فيل و
پرندگان ابابيل و سنگ هاى ريز سجيل و خودنمائى و كبر و غرور ابرهه و پهلوان و حكمران يمنى را بازگو مى
كرديم كه جهت تصرف و تخريب كعبه بيت خدا در كنار مكه اردو زده و عبدالمطلب جد رسول الله را براى گرفتن
شترهاى خود كه بدست قشون ابرهه افتاده بودند به نزد آن پهلوان متكبر رفت و ابرهه خوشحال بود كه
عبدالمطلب براى التماس آمده است و لكن عبدالمطلب هيچ سخنى از حمله او و كعبه بميان نياورد و فقط
شترهاى خود را خواست كه ابرهه بسيار دل آزرده و پريشان گرديد و بخود فكر كرد اين مرد چرا التماس
ننموده ؟ با تمام وقار وعظمت كه داشت فقط شترهايش را خواست و دور از انتظار ابرهه بود كه موقع
خداحافظى ابرهه گفت اى عبدالمطلب من انتظار التماس تو را مى كشيدم كه مرا از حمله و تخريب كعبه منصرف
نمائى و لكن تنها چيزى كه نخواستى و مطرح نكردى كعبه بود؟

عبدالمطلب با بى اعتنائى كامل گفت يا ابرهه
من مالك و صاحب شترهايم بودم كه نفرات تو آنها را آورده اند و آنها را ميخواهم و صاحب و مالك قدرتمند
و قادر مطلق دارد و من در اين باره هيچ كاره هستم و صاحب و مالك كعبه خودش نگهدار و حافظ آن است و خودش
حفظ ميكند و نه تنها ابرهه بلكه هيچ قدرتى نميتواند به كعبه تجاوز و آن را تخريب نمايد! اين مذاكره
على الظاهر به ابرهه بعيد و تمسخر بنظر رسيد ولكن بعد از چند ساعت كاملا لمس و درك كرد كه پرندگان
سفيد ابابيل اسمان را فرا گرفته و خود و قشون ابرهه را سنگباران كردند و با زحمت فراوان پس از دادن
تلفات سنگين فرار را بر قرار ترجيح و حتى خود ابرهه بزحمت توانست جان سالم بدر برده و به يمن برسد و
آنجا فهميد صاحب و مالك كعبه چه قدرت و عظمت و جلالت دارد.

داستان جوانمردان عمليات فتح المبين سال 61 : قسمت چهارم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

پس از اتمام عمليات فتح مبين كه يكى از موفق ترين عمليات در طول هشت سال دفاع مقدس بود تمام لشكرها و
تيپ ها و يكانهاى مهندسى و توپخانه و گردآنهازرهى تعين محل دفاع و تحكيم موضع و تقسيم بندى طول جبهه
و تجديد سازمان و تعويض سلاحهاى آسيب ديده با جديت وافر مشغول بودند و در عين حال خوشحال و مسرور از
توفيق بدست آمده و توجهات حضرت حق بودند واحدهاى ما يك گردان زرهى لشكر 92 اهواز را در تنگه رقابيه
تعويض و در انتهاى جاده خاكى كربلا كه منتهى به تنگه رقابيه ميگرديد اسكان و استقرار يافت . تنگه
رقابيه قبل از عمليات فتح مبين در اختيار لشكر گارد عراق بوده كه از مجهزترين و پر قدرت ترين و مرفه
ترين لشكرهاى عراق بوده است كه در اين محل استحكاماتى بى نظير و محكم ايجاد كرده بودند سنگرهاى
بسيار بزرگ و محكم بطوريكه هرگز با اصابت گلوله توپ و خمپاره از بين نميرفتند و اكثر اسرار و توجيهات
مناطق در آنجا بعمل مى آمده و سينماهاى بزرگ در زير خاك بصورت سنگر درست كرده بودند كه لااقل دويست

/ 27