هاليوود و برگزاري كلاس سحر و جادو - فرياد درون نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرياد درون - نسخه متنی

احمد يادگار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هاليوود و برگزاري كلاس سحر و جادو

اشاره

يكي از راه‌هاي ترويج و تبليغ عرفان‌هاي بدلي و به ويژه مباحث متافيزيكي در عصر كنوني، رسانه و سينماست. هاليوود به عنوان بزرگ‌ترين مركز توليد سينمايي دنيا توجه ويژه‌اي به برخي از عرفان‌هاي بدلي و دروغين دارد. يكي از اين عرفان‌ها، تصوف يهودي يا كاباليسم است. اين نوشتار درباره تاريخ كاباليسم و ترويج روزافزون آن در سينما و به ويژه هاليوود و اهداف پشت پرده آن به اجمال سخن مي‌گويد.

(بررسي تاريخ و نقش هاليوود در ترويج تصوف يهودي)

محمود علي پور Khashab@Gmail.com

مکتب‌سازي و تقليد از الگويي پرورده شده، هميشه در رسانه‌ها رايج بوده است. تقليد از رفتار، لباس، مدل آرايش و حتي لهجه بازيگران و گزارشگران، يکي از غيرقابل انکارترين اثرات رسانه‌هاست. در اين بين، تقليد از يک فرد يا آيين و مسلک، حرف تازه اي نيست؛ اما نوع ديگري از ترويج مکاتب انحرافي در رسانه‌ها اين است که به جاي ساختن برنامه‌اي مستند براي جذب مخاطب به فلان دين يا مذهب، فکري را پرورده و با مخاطب‌شناسي و نيازشناسي او، آييني را به خورد مخاطب مي‌دهد. اين بار مخاطب، دين هندو يا بودا يا يهود يا مسيحيت يا ... را نمي‌شناسد؛ بلکه به آن معتقد مي‌شود! وقتي زنجيرهاي نامرئي رسانه و سينما، فکر را اسير مي‌کند، مجالي براي انديشيدن نمي‌گذارد تا فرد به انتخاب صحيح برسد. اين تاثيرگذاري مستقيم، بر ديدگاه و جهان بيني مخاطب، اثري عميق تر برجاي مي‌گذارد؛ اثري که ديگر، آني و زودگذر نيست. رسانه با منطق پرمغلطة خود، چنان فکرش را به نمايش مي‌گذارد و آنچنان ساحري مي‌کند که مخاطب، او را نه فقط رسانه‌اي محرم، بلکه پيام آوري صديق مي‌داند که بايد بر آيين او شهادتين را جاري کند و متدين به پيام‌هاي وحي انگارانه او باشد. مكتب كاباليسم يكي از مكاتب انحرافي يهود است كه توسط هاليوود و رسانه‌هاي دنيا به آن پرداخته مي‌شود.

قباله/ کابالا (Qabbalah/kabbalah)

کابالا تلفظ اروپايي قباله عبري است به معناي «قديمي و کهن». اين واژه به تصوف يهودي اطلاق مي‌شود و بنا بر نظر خاخام هاي يهود، عبارت است از: تلاش براي تفسير عرفاني متون مذهبي يهود و يافتن روحاني معناي تورات. قباله، نظامي رازآلود در دين يهود است که مدعي بينشي عميق‌تر از جهان است.1 قباله بر دريافت و ادراک عميق ده فرمان خداوند به حضرت موسي(عليه‌السلام) و حوادث تشريح شده در تورات تاکيد دارد. براساس ديدگاه علماي يهود، کابالا يک روش متافيزيکي است که فرد برگزيده از طريق آن، خدا و کائنات را مي‌شناسد. اين اسرار همه در کتاب مقدس محفوظند، که با نسبت‌هاي رياضي و استفاده از جادو و علوم غريبه از متن کتاب به دست مي‌آيند.2

در خداشناسي قبالايي، نه‌ تنها ديدگاه تکثر خدايان وجود دارد، بلکه خداوند، صورت دوگانة مذکر و مؤنث به خود گرفت: Hokhmah و binah ؛ پدر و مادر آسماني، اولين شکل‌هاي خدايي بودند! کاباليست‌ها براي توضيح چگونگي آميزش دو خداي اوليه و ايجاد آفرينش بعدي، به صراحت از استعاره‌هاي جنسي استفاده مي‌كنند.3 براساس اين خداشناسي سري، بشر آفريده نشده، بلکه خود به گونه اي خداست! «کابالا تصور پيچيده خدا را به گونه ديگري مي‌داند؛ به گفته يک کاباليست، خدا اولين انسان ازلي و نمونه اوليه آن بود.»4

کتاب ظُُهر يا زوهر (Sefer ha-Zohar)

مهم‌ترين کتاب کابالا، که آن را به صورت نظامي منسجم در آورد، ظُهر يا زوهر5 است. اين کتاب، تفسيري رازآلود بر تورات است که در قرن 13 ميلادي به زبان آرامي نوشته شده است. نويسنده اين کتاب، يک يهودي اسپانيايي به نام «موسي بن شِم تاو لئووني»6 است که در سال‌هاي 1280-1286 آن را نوشت و براي معتبر کردن کتاب خود مدعي شد که آن را بر اساس متن کشف شده‌اي از قرن دوم ميلادي اثر يک خاخام يهودي به نام «شمعون بن يوحاي» نوشته است. اما اين ادعا مورد ترديد جدي پژوهشگران است و آن‌ها اين کتاب را حداكثر محصول سال‌هاي 1270 تا 1300 ميلادي مي‌دانند.7 کتاب زوهر مشتمل بر 24 فصل است.8 کاباليست‌ها کتاب زوهر را به‌سان کشتي نوح(عليه السلام) مي دانند که ملان خود را از توفان نجات مي‌دهد و مي گويند: خداوند نخستين بار از طريق شعله آتش، خود را بر موسي(عليه السلام) ظاهر کرد، ولي بر موساهاي پسين(!) از طريق« نور توره» ظهور مي‌کند و آن انکشاف رازهاي کابالاست. مفاهيم رازآميز اين کتاب، سرشار از پيشگويي درباره سرنوشت و«رسالت الهي» و آيندة ملوکانه قوم يهود است.9 بحث‌هاي مسيحاشناسي و موعودگروانه و مباحث شيطان‌شناسي و خداشناسي متاثر از نژادپرستي يهود، در اين کتاب موج مي‌زند که در شکل‌گيري تفکر صهيونيسم تاريخي يهود10 و مسيحيت صهيونيستي مؤثر بود.11

قبالايي‌ها و قدرتمندان اروپا

در نظر محققان،12 شروع مباحث کابالا به اوايل قرن سيزده ميلادي مي‌رسد. عالمي يهودي به نام اسحاق کور13 (1235-1160) در جنوب فرانسه مي‌زيست و برخي ديدگاه‌هاي عرفاني بيان مي‌كرد. مفهوم «عين صوف»14 ساخته اوست که به معناي «لايتناهي» است. او در زمانه‌اي مي زيست که جنگ‌هاي شديدي عليه اندلس اسلامي به نام «بازپس گيري اسپانيا از مسلمانان» در حال انجام بود. در همين زمان بود که خلافت عباسي در بغداد به وسيله هلاکوخان مغول سرنگون شده و بوداييان مغول در اتحادي همسو با صايبيون اروپا، فشار فراواني به دولت مماليک ترک در مصر و بازماندگان عباسيان در بغداد مي‌آوردند. پيوند سران دنياطلب يهود و قدرت مداران مسيحي در اين دوران بسيار زياد شده بود. كابالائيان نياز داشتند با ترويج ادبيات مسيحاگرايي و معرفي مسلمانان به عنوان شر و کفار شيطان صفت، انسجام بيش‌تري به جنگجويان صليبي در اندلس و غرب اروپا بدهند تا در نبرد عليه مسلمانان پيروز شوند.15

جيمز فاتح (جيمز اول پادشاه آراگون در شمال اسپانياي کنوني، که با اليگارشي يهودي رابطه نزديک داشت)، در مبارزة صليبي عليه مسلمانان در اوايل قرن سيزدهم ميلادي(حدود 627 هجري)، نقش مهمي ايفا كرد. در دربار جيمز، يهوديان ثروتمند زيادي حضور داشتند، از جمله يهودا لاوي(جودا دلا کاوالريا) که وزير امور مالي وي بود. در تهاجم جيمز به سرزمين‌هاي اسلامي، اين يهوديان نقش مهمي ايفا کردند و حکومت شهرهايي که به اشغال سپاهيان جيمز درمي‌آمد، به ايشان واگذار مي‌شد. در اين زمان يک خاخام يهودي به نام «موسي بن نهمان» در دربار جيمز، به عنوان مشاور و دوست مطمئن وي حضور داشت. او معروف به «نهمانيدس» ( 1194- 1270) بزرگ‌ترين مقام ديني(يهوديان) عصر خود دراسپانيا به شمار مي‌رفت. در اسپانيا زماني که از «ربي» به معناي مطلق کلمه، سخن مي‌رفت، منظور نهمايندس بود.16 او يک نام اسپانيايي نيز داشت: «بناستروگ داپورتا». وي با الهام از نظرات اسحاق کور، در شهر «گِرونا» يک مرکز فعال تصوف يهودي ايجاد کرد. اين مرکز در پيدايش فرقه کابالا و گسترش آن در سراسر شبه جزيره ايبري(شامل اسپانيا، پرتغال و جنوب غربي فرانسه) و توليد انبوهي از رساله‌هاي کابالي نقش اصلي را ايفا کرد. مورخان يهودي، جايگاه نهمايندس را در پيدايش و اشاعه کابالا مهم و تعيين کننده مي‌دانند.17

در قرون بعد، ترويج ادبيات کابالايي، باعث فزوني گرفتن شور مسيحايي و ترجمه توراتي انجيل در بين مسيحيان و يهودي شدن هر چه بيش‌تر تفاسير مسيحي شد. اين روند با ايجاد «کاباليسم مسيحي» توسط «کنت جيوواني پيکودلا ميرانولا»18 که از نامدارترين و مؤثرترين چهره‌هاي فکري رنسانس و از بنيانگذاران دانش شرق‌شناسي هم به شمار مي‌آمد، سرعت شتابنده‌تري به خود گرفت. او دوستاني از علماي يهودي قبالايي داشت و پيوندهاي زيادي با آنان برقرار كرده بود. از جمله يهوديان مؤثر بر وي «يوحنان بن اسحاق المانو»، «فلاويوس ميتريداتس» و «اليا دلمديگو» بودند.19 اين تفکرات در قرن هفدهم ميلادي به شعارهاي اصلي استعمار و تجارت ماوراء بحار انگليس تبديل شد و در پيدايش موج مهاجرت مسيحيان به سرزمين جديد(امريکا) و تار و مار ساکنان اصلي آن سرزمين(سرخپوست‌ها) مؤثر بود. مجموعه اين عوامل، در قرن نوزدهم باعث شكل‌گيري امپراتوري جديد جهان (بريتانياي کبير و سپس امريکا) شد؛ امپراتوري‌هاي دنياگرايي که بر پايه‌هاي انديشه برتري نژادي و غصب گسترة امريکا و استراليا از بوميان و کشتار شصت ميليوني آن‌ها و تجارت ماوراء بحار و دزدي دريايي و برده‌کشي وسيع سياه‌پوستان و استعمار ملل آسيايي بنا نهاده شد.20 ادبيات فراماسونري و فرقه‌هاي مخفي ديگر اروپا و امريکا و استراليا نيز بيانگر تأثيرپذيري شديد ماسون‌ها از کابالا مي باشد. «کاوي کرامپ»، ماسون درجه سي ام، ثابت مي‌کند فراماسونري از ميان بناهاي قرون وسطي برنخاسته بلکه تأثير کاباليسم بر آيين رازورانه ماسوني بيش از هر فرقه و سنت ديگري است.21

کابالا و بت پرستي و شرک باستان

هارون يحيي22 مي‌نويسد: بني‌اسرائيل زماني که موسي(عليه السلام) هنوز در قيد حيات بود، به ساخت بت‌هايي از آنچه در مصر ديده بودند، پرداختند و به عبادت آن‌ها مشغول شدند! پس از مرگ موسي(عليه السلام) ديگر ترسي از برگشتن از دين و انحرافات نداشتند، اين موضوع را نمي‌توان به همه يهوديان تعميم داد،‌ به همين سبب، بعضي از آنان بت‌پرستي مصر باستان را پذيرا شدند. در واقع آنان عقايد «کاهنان مصر» يا همان «جادوگران فرعون» را -که بنياد عقايد اجتماعي آن زمان را تشکيل مي‌داد- ادامه دادند و ايمان خود را کنار گذاشتند. عقايدي که يهود از مصر باستان با آن آشنا شد، بعدها ذيل نام « کابالا» ادامه يافت. ساختار کابالا درباره آفرينش، با آنچه در تورات است، کاملا متفاوت مي باشد و تفسيري ماده گرا و مبتني بر عقايد مصر باستان بوده و به وجود ابدي ماده عقيده دارد.23 «مورات ازجن» از فراماسونرهاي ترکيه در اين باره مي‌نويسد: «تفسير کابالايي از تورات، با داستان آفرينش مذاهب توحيدي بسيار متفاوت مي باشد.»

محقق امريكايي «لنس اس. اوينز» در يكي از كتاب‌هاي خود دربارة كابالا ديدگاه خويش را دربارة ريشة احتمالي اين تعاليم چنين بيان مي‌كند:

«تعاليم كابالا مفاهيم مختلفي دربارة خدا ارائه مي‌دهد كه بسياري از آن‌ها از ديدگاه ارتودوكسي منحرف شناخته شده‌اند. چگونگي نزول خداوند از مقام يكتاي لايتناهي به تعدد خدايان، معمايي است كه كاباليست‌ها بسيار در آن تعمق كرده‌اند. بديهي است اين تصوير چند چهره از خدا، راه را براي مُشرك خواندن كاباليست‌ها باز مي‌كند؛ اتهامي كه آن‌ها را به تندي و نه كاملاً با موفقيت رد كرده‌اند.»24

کاباليسم جادويي، جادوي حروف و ترکيب رياضيات و علوم غريبه

کابالا پس از تدوين، به تعاليمي پنهاني در يهوديت مبدل شد، اما با تورات راستين که خداوند هدايت و نور را در آن قرار داده بود25 مغايرت داشت؛ به همين سبب در انحراف يهوديت به سمت دنياگرايي و جادو بسيار مؤثر بود. در قرآن کريم هم به سحر و جادوي مرسوم بين يهوديان اشارتي رفته است. 26

آنان مي گويند: «آنچه که در مقوله حواس ما قرار مي‌گيرد، مي تواند در جهان مادي نيز تجلي يابد.»27

کابالا را مي‌توان ادامه سنّت تفسير رازآلود تلمود (کتاب تفاسير شفاهي تورات که کم‌کم مکتوب شده و هنوز هم بر حجم آن افزوده مي‌شود و براي يهوديان بسيار پراهميت است) دانست. پيش از کابالا، دانشمندان يهود در متون تلمود به دنبال رازهاي پنهاني مي‌گشتند و اين روند به جايي رسيد که آن‌ها تلاش کردند با استفاده از کابالا به بررسي شيوه‌هاي کنترل ارواح بپردازند. کابالا در اکثر موارد، بحث‌هايي از رياضي و علوم غريبه هم دارد، يعني طي آن با جايگشت يا بدون جايگذاري بيست و دو حرف الفباي عبري به اين روند، تلاش مي‌شود تا روابط رياضي بين اعداد وحروف کشف شود، براي مثال: معتقدان به کابالا مي‌كوشند تا با استفاده از ترکيب حروف و جمع و تفريق اعداد و استفاده از قواعد ابجد و تلاعب و بازي اعداد و کلمات عبري، رازهايي چون «چگونگي صدور انسان که وجودي ناقص دارد، از خداوند که موجودي کامل است» را حل كنند.

در حالي که بعضي، عالمان تصوف يهودي را در قلمرو متعالي متافيزيک مي‌پندارند و برخي مجذوب جنبة علمي و رياضي کتب کابالا شده اند و دانستن راستين کابالا، به تدريج اهميت خود را در جهان مسيحي از دست داده، هنوز جادوگراني وجود دارند که «تفال از مکتوبات مقدس»28 و صناعت طلسم و کارهاي خارق عادت و کرامات کابالايي، انديشه آن‌ها را به خود مشغول کرده و روايات عجيبي درباره استادان زبردست يهودي شايع شده است. براي نمونه، مي‌گويند که «اليا آوچلم»29 استاد يهودي قرن شانزدهم، به ياري سفر خلقت (Yezirah) يک آدم مصنوعي يا گولم(Golem به معناي تحت‌اللفظي ماده بي‌شکل) ساخته و با نوشتن نام سري خداوند بر پيشاني مجسمة گلي، به آن جان داده بود! چنين عمل عجيبي را به «رابي يهودا لاوي بن بزالل پراکي»30 هم نسبت مي‌دادند که وقتي متوجه شد آدم مصنوعي او بيش از حد رشد کرده و به هيولايي بدل شده است، نام اعظم خدا را از پيشاني او پاک کرد و باز گولم را به شکل توده‌اي بي‌جان در آورد! اين موضوع ادعايي، ثابت مي‌کرد که اعجاز فقط در اسم اعظم با حروف عبري بوده است.31

بررسي فيلم اسرار حروف (Bee Season)

کارگردانان اين فيلم «اسکات مک گِهي» و «ديويد سيگال» هستند.32 اين فيلم محصول امريکاست و در سال 2005 در مدت 104 دقيقه توليد شده است. دو زبان عبري و انگليسي در اين فيلم به کار رفته اند. فيلمنامه‌ آن بر اساس رماني از «ميالا گلدبرگ» به نگارش درآمده است. اين رمان كه پرفروش‌ترين كتاب سال 2000 شناخته شد، درباره خانواده‌اي است كه داراي دختري يازده ساله به نام «اليزا» هستند. پس از اين‌كه قدرت دخترک در تلفظ لغات در مسابقه هجي كردن، شناسايي مي‌شود، در مسابقات جهاني «اسپل حروف» شركت مي‌كند. با اين حال افزودن قدرت مذهبي به دختر، اتفاقي است كه در فيلم «اسرار حروف» نسبت به كتاب آن پررنگ‌تر جلوه‌گر مي‌شود. پدر «اليزا» به نام «سائول»(همان طالوت) در رشته مذهبي تحصيل كرده است. پدر وقتي متوجه مي‌شود كه دخترش در مسابقه اسرار حروف در مدرسه برنده شده است، سعي مي‌كند نيروي وي را در جهت‌هاي مذهبي هدايت كند تا از اين طريق نامه‌اي به خدا نوشته، بتواند با او ارتباط برقرار كند. اين در حالي است كه پسر خانواده با عقايد مذهبي پدرش مخالف است وهمسر خانواده «مريام» از بيماري روحي رنج مي‌برد. اما دخترک با حروف عبري مي تواند طبق مضامين عرفاني دين يهود(کابالا) با خدا ارتباط برقرار کند.

در فيلم، آشکارا اشاره‌هاي متعددي به تصوف يهودي-که بنياد فکري صهيونيسم است- مي شود؛ از جمله در صحنه اي که دختر مشغول ارتباط با خدا از طريق حروف است و شاهديم که پس از تصاويري از عبارات و حروف انگليسي، در نهايت کلمات و حروف عبري از تورات و يا شايد از يک کتاب کابالايي-که مدام پدر از آن با دخترک صحبت مي‌کند- نمايان مي‌گردد. تاکيدات متعدد استاد مزبور بر«کابالا» و رمز و راز حروف نيز مويد کابليستي بودن اين فيلم است. صحنه‌هاي ديگري هم گوياي اين مطلب است، از جمله درخت سفيروتي كه استاد بر روي تخته كلاس به تفسيرش مي‌پرداخت و عبارت عبري «تعمير جهان»‌ يا «وحدت كثرات» كه از متون تلمودي بيرون مي‌كشد و حقيقت اين نظريه را زوانه مي‌داند.

نمودهاي کاباليستي فيلم رمز داوينچي33 (Davinci Code)

اين اثر جنجالي را «ران هاوارد» با بودجه صد ميليون دلاري کارگرداني کرد. «اکيوا گلدزمن» نويسنده فيلمنامه آن بود که بر اساس رمان «رمز داوينچي» نوشته «دن براون»، داستان را پيش برد.

«سونيه» از رهبران خانقاه صهيون و مسؤول موزة لوور پاريس به دليل افشاي راز مهمي که قصد داشته آن را در اختيار نوه اش بگذارد، به قتل مي رسد، اما در هنگام مرگ با نشانه هايي سعي مي کند تا نوه خود سوفي(که رمزشناس پليس در پاريس است) را از رازي باخبر سازد؛ ولي قبل از او، يک نشانه‌شناس امريکايي(!) به اسم «پروفسور رابرت لنگدن» درگير ماجرا شده است؛ زيرا در ميان کلمات رمزي که «سونيه» از خود در کنار جسدش بر جاي گذارده، نام «لنگدن» هم وجود دارد. در زدو خوردها و فراز و نشيب داستان، گوشه‌هايي از راز مذکور بر آن‌ها معلوم مي‌گردد. در ادامه ماجرا، آن دو به ويلاي يکي از دوستان لنگدن به نام «سر لي تيبينگ» پناه مي برند. او تاريخ شناس برجسته کالج سلطنتي انگليس است که از سوي ملکه لقب شواليه گرفته و تحقيقات مفصلي درباره همان راز مهم دارد. «سرلي» براي «سوفي» اسرار انجمن مخفي را برملا مي‌کند. وي با تکيه بر تابلوي "شام آخر«لئوناردو داوينچي»، ادعا مي کند مقصود از«جام مقدس» که ساليان زيادي محل بحث مسيحيان بوده است، يک شيء نيست، بلکه يک فرد و آن هم يک زن به نام «مريم مجدليه» است که برخلاف تاريخ موجود، همسر حضرت عيسي(عليه السلام) شده و از او نسلي به وجود آورده است. به همين سبب، او از اورشليم(بيت‌المقدس) گريخت و در فرانسه توسط يهوديان محافظت شد! قرن‌ها بعد نسل او يعني همان فرزندان مسيح، با سلسله‌اي از پادشاهان فرانسه در آميختند که يکي از نوادگانشان، همان«گاد فري دبوليون» فاتح اورشليم و بنيانگذار «انجمن اخوت خانقاه صهيون» بوده است. او براي حفاظت از اسنادي که افشاگر راز مريم مجدليه است، شواليه هايي را به نگهباني از آن‌ها مي‌گمارد و يهوديان انجمن، در طول تاريخ، حافظ آن راز و فرزندان مسيح شده اند تا مسيحيت واقعي به دور از تعرض کليسا باقي بماند.

علي رغم جو سنگين تبليغات جهاني درباره اين فيلم (که در دستان رسانه‌هاي صهيونيسم بين‌الملل مي‌باشد)34 که آن را اثري ضد مسيحي جلوه دادند، چرا که تئوري ازدواج مسيح را مطرح مي‌کرد و عليه فرقه اي از مسيحيت بود، داستان فيلم اساسا درباره يک فرقه پنهاني کابالي به نام «انجمن اخوت خانقاه صهيون» است. اين فرقه حوالي سال 1099 م، توسط يکي از شاهان فرانسه به نام «گاد فري دبوليون» پس از تصرف اورشليم، براي حفظ رازي مهم تاسيس شد. آن راز، وجود فرزندان عيسي مسيح (عليه‌السلام) پس از اوست که از نسل مريم مجدليه به وجود آمده‌اند!

سمبل‌ها و تفکرات و نمادهاي کاباليستي در جاي جاي اين اثر، جريان دارد. به علاوه در اين اثر، تاکيد زيادي بر اجزاي علامت اصلي صهيونيسم(ستاره داوود) و تفسير آن مي‌شود. همچنين در اين اثر به دفعات متعدد تلاش مي‌شود علائم شيطاني و شرک آميز، نشانه هاي موعود تعبير شوند؛ کاري که در فيلم‌هاي آخرالزماني ديگر هاليوود نيز صورت مي‌گيرد. اين تاکيد از همان صحنه هاي اوليه که «لنگدن» همراه «بازرس فاشه» وارد موزه شده و درباره هرم 666 تکه‌اي صحبت مي‌کنند، شروع مي شود. عدد 666 در برخي کتاب‌ها و اغلب فيلم هاي ژانر وحشت، علامت شيطان معنا شده، مانند «طالع نحس»؛ ولي در«رمز داوينچي» اين تعبير به طور آشكار برعکس مي‌شود!؟

فرقه مخفي يهودي اين فيلم، براساس شواهد تاريخي، التقاطي از کابالا و فرانکيسم (از لحاظ نمايش مناسک جنسي و تفکرات فمينيستي) مي‌باشد. اين قبيل فرق، ازاوايل قرون وسطي و حاکميت کليسا، از دل جامعه منزوي يهوديان بيرون آمدند و اساس تفکراتشان بر تلفيق مسيحيت و يهوديت براي از انزوا بيرون کشيدن هم کيشانشان و نفوذ در بين مسيحيان بود.

بررسي فيلم پي (Pi)

اين فيلم سياه و سفيد كه به كارگرداني «دارن آرنوفسكي» در سال 1998 ساخته شد، محصول کشور امريکاست و «مكس كوهن»در نقش يك رياضيدان يهودي نابغه كه رمزشناس اعداد و پيشگوي بازار سهام است، معتقد به وجود يك الگو بين اشياء (ارگانيسم) مي‌باشد. اين تفکرات، همان مکتب کابالا را در نظر مجسم مي‌کند. او سعي در پيشروي در محاسبات عدد پي(14/3) دارد، همينطور در سرش صداهايي را مي‌شنود و هميشه در توهم زير نظر گرفته شدن است. «مکس کوهن» در جستجوي يافتن حقيقت اعداد که آن را حقيقت هستي نيز مي‌نامد، روز و شب خود را در کابوس و همراه با سردردهاي شديد مي گذراند و با مسكّن‌هاي مختلف سعي در تسكين دردهايش دارد. تنها دغدغة وي، پشت پا زدن به زندگي و رسيدن به الگويي ثابت براي اعداد يا به اصطلاح «حقيقت اعداد» است. شايد رسيدن به حقيقت به عنوان بزرگ‌ترين چالش و دغدغه انسانِ اکنون، مورد توجه فيلم مي باشد. در فيلم ما با سه گروه روبرو هستيم؛ اولي خود «مکس» به عنوان يک رياضي‌دان که مانند کاباليست‌ها در پي يافتن حقيقت اعداد و حقيقت زندگي است. او به همراه ابر كامپيوترش «اقليدس» (Euclid) قادر به محاسبه الگوي نهفته در پس تجارت كالاها خواهد شد كه به وي اين امكان را مي دهد تا آينده بازار را به دقت پيشگويي كند. موفقيت او، توجه گروه‌هاي وال استريت و سهامداران بورس كه به دنبال فرمولي براي سود سرشار مالي هستند و نيز گروهي مخفي از يهوديان را كه به دنبال كليد اسم اعظم خدا هستند، به خود جلب مي‌كند. در پايان، تنها کسي که با تکيه بر تکنولوژي رايانه اي و علم رياضيات به اين حقيقت مي‌رسد، «مکس» است. او تمامي رنج‌هاي بشري را تحمل مي‌كند و به مبارزه با گروه‌هاي تندرو مذهبي و شيطان‌هاي برون و درونش مي پردازد. «مكس»

در فيلم، رؤيا و واقعيت به هم مي‌پيوندد و كابوس‌هاي «مكس» و زندگي واقعيش در هم مي‌آميزد. در پايان به نظر مي‌رسد كه او از جستجو در اسرار الهي دست برمي‌دارد و رستگار مي شود. وي در پاسخ رهبر يهودي كه عقيده دارد يك انسان پاك بايد اين رمز 216 رقمي را براي ظهور مسيح بگويد، مي‌گويد: من ملكوت آسمان‌ها را ديده ام! من همه چيز را ديده‌ام!

مرکز آموزش کابالا در هاليوود!

بنيانگذار و رهبر اين فرقه که امروزه عملا بر هاليوود حکومت مي‌کند، يک يهودي 75 ساله به نام «فيوال گروبرگر» است. او 35 سال پيش، نام خويش را به «فيليپ برگ» تغيير داد و به کمک معشوقة سابق و همسر امروزش «کارن»، سازمان «مرکز آموزش کابالا» را تاسيس کرد و خود را رهبر طريقت کابالا خواند. به گزارش «پل اسکات» از روزنامه «ديلي ميل» فيليپ برگ، براي نخستين بار در سال 1969 دفتر کار خويش را در اورشليم (بيت المقدس) گشود و سپس کار خود را در لس آنجلس و در نزديکي هاليوود ادامه داد. دفتر مرکزي فرقه در بلوار رابرستون، واقع در جنوب شهر بورلي هيلز (در حومه لس‌آنجلس و نزديک هاليوود ) واقع است، اين رهبر «خودخوانده» فرقه کابالا فعاليت خود را بر هاليوود متمرکز کرد، در دو سه ساله اخير از طريق جلب هنرپيشگان و ستاره‌هاي هاليوود و مشاهير غرب به شهرت، ثروت و قدرت فراوان دست يافت؛ در نتيجه خانه‌هايي اعياني در لس آنجلس و مانهاتان خريد و شيوه زندگي پرخرجي را در پيش گرفت. امروزه شبکه فرقه برگ از توکيو تا لندن و بوئنوس آيرس گسترده است و اين سازمان، چهل دفتر در سراسر جهان دارد. در سال 2002 دارايي فرقه حدود 23 ميليون دلار تخمين زده مي شد؛ ولي در سال گذشته تنها در لس آنجلس 26 ميليون دلار ثروت داشت!

اين فرقه کابالا اين روزها در هاليوود رواج خاصي يافته است:مدونا (خواننده و هنرپيشه معروف هاليوودي) پس از تغيير دين از مسيحيت به يهوديت، نام خود را به «استر» تغيير داد.35 استر از زنان اسطوره اي يهود بود که با دلبري از خشايارشا در دربار ايران نفوذ کرد و با کمک عموي خود «مردخاي» هفتاد هزار نفر از ايرانيان مخالف يهوديان را قتل‌عام نمود و به قدرت گرفتن يهود در ايران کمک شاياني کرد. يهوديان سالانه در عيد پوريم سالگرد اين کشتار را جشن مي‌گيرند! مدونا تاکنون در وصف خاخام‌هاي کهن کاباليستي اشعاري را خوانده و آلبوم‌هايي از اين دست را منتشر کرده است. او بارها به ديدار مراکز تاريخي يهود در قلب فلسطين اشغالي رفته و با سران صهيونيسم بين‌الملل ديدار داشته است. بار بارا استرايسند62 ساله، اليزابت تيلور 72 ساله، و بريتني اسپيرز، اشتون کاشر، دايان کيتون، دمي مور، استلا مک کارتني، پاريس هيلتون، ويونا رايدر، رورين بار، ميک جاگر و نيز از ورزشکاران مشهور ديويد بهکام و همسرش ويکتوريا از جمله افراد شاخص هستند كه با تلاش اين مركز هاليوودي به عضويت اين فرقه در آمدند. فيلم‌هاي بسيار زياد ديگري هم در ترويج سحر و جادو و موسيقي‌هاي شيطاني که برگرفته از عقايد کاباليست‌هاست، در دنيا در حال پخش هستند که مي‌توان به آثاري چون «پروژه جادوگر شهر بلر»، «هري پاتر»، «جادوگر جوان» و... اشاره کرد. اکثر اين آثار با کاشتن بذر ترس و وحشت در دل مخاطب، وجود جادو را عادي جلوه مي‌دهند و به آرمان‌هاي آخرالزماني صهيونيسم بين‌الملل ياري مي‌رسانند.



1. ترجمه شده از کتابخانه کنگره امريکا (کتاب قباله).

2. دکتر ايرج گلسرخي، تاريخ جادوگري، نشر علم، چاپ اول، 1377، تهران، ص 527.

3. هارون يحيي، مقاله داستان حقيقي کابالا، مترجم باران خردمند، مجله موعود، 14 تير 1385.

4. همان .

5. Sefer ha-Zohar

6Moses ben Shem Tov de leon. که بين سال‌هاي 1350 تا 1240م. مي زيست.

7. عبدا... شهبازي، زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، ج 2، نشر مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، چ اول، 1377، تهران، ص252.

8. بخش عمده اثر، شرح گفتگوهاي ادعايي «شمعون بن يوحاي» با حلقه مريدان و شاگردانش است که درآن مکاشفات خود و رازهاي هستي را فاش مي‌کند. اين فصل‌ها نام هايي چون «ايدرا رَبا» (مجمع بزرگ)، «ايدرا زوتا» ( مجمع کوچک)، «رازَ دِرازين» (راز رازها)، «سيتري تورَه» ( اسرار تورات) و ... را برخود دارد. اين مجموعه شامل حدود دو هزار صفحه چاپي است ولي پيروان فرقه کابالا ادعا مي‌كنند که اين، تنها بخشي کوچک از کتاب اصلي به شمار مي‌رود که در گذشته‌هاي دور، چهل شتر آن را حمل مي‌کرد! براي مطالعه بيش‌تر به منبع پيشين مراجعه بفرماييد.

9. همان منبع.

10. در کتاب تبار انحراف، تدوين و نشر مؤسسه اطلاع رساني و مطالعاتي لوح و قلم قم، به زيبايي تفکرات قومي و نژادي برخي يهوديان مبتني بر تشکيل اسرائيل قبل از ظهور مسيح بن داوود، پيش از تشکيل رسمي صهيونيسم به رهبري تئودور هرتصل، «صهيونيسم تاريخي» نامگذاري شده است.

11. براي مطالعه بيش‌تر، ر.ك: نصير صاحب خلق، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، نشر هلال، چاپ سوم، تهران، 1384 مراجعه کنيد.

12. زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، ج 2، ص 246.

13. Isaac the Blind

14.Ein sof

15. همان منبع، ص 247.

16. همان، ص247

17. همان، ص 248

18. Giovanni Pico della Mirandola که بين سال‌هاي 1463 تا 1494 مي زيست.

19. براي مطالعه درباره زندگي اين کابليست‌ها، ر.ك: زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، ج 2، صص297 و 298.

20. براي مطالعه بيش‌تر، ر.ك: همان منبع و همچنين کتاب پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي.

21. زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، ج 2، ص375.

22. انديشمند مسلمان ترکيه هارون يحيي يا همان عدنان اُکتار که کتب ارزشمند: مباني فراماسونري/ اقوام هلاک شده/ شواليه هاي معبد از او به فارسي به ترتيب توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي/ کيهان/ موعود منتشر شده است.

23. مقاله داستان حقيقي کابالا.

24. همان.

25. مائده، 44.

26. بقره، 102.

27. تاريخ جادوگري، ص531

28. Bibliomancy

29. Elijah of ehelm

30. Judah ben Bezalel

31. تاريخ جادوگري، ص533.

32. David Siegel و Scott McGehee کارگردانان اين فيلم هستند و نوشته‌Myla Goldberg و Naomi Foner مي‌باشد.

33. در نوشتن اين بخش، از نقد آقاي سعيد مستغاثي بر اين فيلم با عنوان: «راز خانقاه صهيون در آثار هاليوود، نگاهي ديگر به فيلم رمز داوينچي/davinci code» استفاده فراواني برده‌ام. اين نقد را مي‌توانيد در وبلاگ h ttp://smostaghaci.persianblog.ir/1385_5_21_smostaghaci_archivel ببينيد.

34. براي مطالعه در اين باره، ر. ك: دکترمجيد صفاتاج، سلطه پنهاني، سيطره نامرئي صهيونيسم بر سياست، فرهنگ و افکار ملت‌ها، نشر آرون، ج اول، 1383، تهران.

35. سايت استاد عبد الله شهبازي، مقاله «مادونا كاليست شد»، w ww.shahbazi.org.

سوتيترها:

رسانه با منطق پر مغلطة خود، چنان فکرش را به نمايش مي گذارد و آنچنان ساحري مي‌کند که مخاطب او را نه صرفا رسانه اي محرم، بلکه پيام آوري صديق مي داند که بايد بر آيين وي شهادتين را جاري کند و متدين به پيام هاي وحي انگارانه او باشد.

براساس اين خداشناسي سري، بشر آفريده نشده، بلکه خود به گونه اي خداست!

کاباليست‌ها کتاب زوهر را به سان کشتي نوح(عليه السلام) مي دانند که حاملان خود را از توفان نجات مي‌دهد.

آنان نياز داشتند با ترويج ادبيات مسيحاگرايي و معرفي مسلمانان به عنوان شر و کفار شيطان صفت، انسجام بيش‌تري به جنگجويان صليبي در اندلس و غرب اروپا بدهند تا در نبرد عليه مسلمانان پيروز شوند.

ادبيات فراماسونري و فرقه هاي مخفي ديگر اروپا، امريکا و استراليا نيز بيانگر تاثير پذيري شديد ماسون ها از کابالا است.

«مورات ازجن» از فراماسونرهاي ترکيه در اين باره مي‌نويسد: «تفسير کابالايي از تورات، با داستان آفرينش مذاهب توحيدي بسيار متفاوت مي باشد.»

کابالا در اکثر موارد، بحث هايي از رياضي و علوم غريبه هم دارد، يعني طي آن با جايگشت يا بدون جايگذاري بيست و دو حرف الفباي عبري به اين روند، تلاش مي شود تا روابط رياضي بين اعداد وحروف کشف شود

فرقه کابالا فعاليت خود را بر هاليوود متمرکز کرد، در دو سه ساله اخير از طريق جلب هنرپيشگان و ستاره هاي هاليوود و مشاهير غرب به شهرت، ثروت و قدرت فراوان دست يافت.

/ 21